آیا ایران بازنده جنگ سوریه است؟
در دیدار محرمانه ریاست جمهوری روسیه و سوریه که در تاریخ ۲۷ اردیبهشت۱۳۹۷ برگزار گردید، تصمیمهای مهمّى در مورد آینده سوریه گرفته شد، لیکن بین تمام رخدادهای محرمانه این اجلاس، خواسته رئیسجمهور روسیه دایر بر ضرورت خروج نیروهای بیگانه از سوریه مورد توجه محافل سیاسی جهان قرار گرفت. دراین میان گرچه این سخن کلّیت داشت و مسئولان ایرانی خود را از آن استثنا نمودند، لیکن بسیاری از کارشناسان آن را متوجه ایران میدانند. اکنون با این فرضیه که این سخن در برگیرنده ایران است، آیا میشود آن را بهمنزله سرآغاز اعلام بازندگی ایران در سوریه دانست؟
۱- تاریخچه و اهمیت استراتژیک:
روابط ایران و سوریه تا قبل از انقلاب ۱۳۵۷ بهدلایلی مانند مواضع مشترك نسبت به عراق و اسرائیل (ولو در ظاهر) در حد مطلوبی بود، در عین حال رژیم سوریه برخی مخالفان شاه را حمایت نظامی میکرد. پس از انقلاب و طی جنگ ایران وعراق، روابط مستحکمتر شد و بستر حضور گسترده ایران در سوریه فراهمتر شد. با قیام مردم سوریه در سال ۱۳۸۹ وضعف حاکمیت بشار اسد، حضور نظامی-سیاسی ایران به بهانه جنگ با تروریسم وحمایت از حرم با جلب دهها هزار شبه نظامی از کشورهای مختلف آشکارتر شد. تحقق هلال شیعی و تداوم صدور انقلاب، ایجاد شکاف سیاسی در مواضع کشورهای عربی، دسترسی به دریای مدیترانه و انتقال خط لوله گاز به اورپا از طریق عراق و سوریه مهمترین اهداف استراتژیک ایران در سوریه است.
۲- چالشهای تداوم حضورایران در سوریه:
-
نبود بسترها:
اجرای استراتژی ایران در تداوم نفوذ خود درکشورهای اسلامی با بهرهوری از شيعيان یا گرویدن غیر شیعیان به تشیّع است، که شیوه دوم بیشر در میان غیر شیعیان آفریقا با سوء استفاده از شرایط اقتصادیشان تاحدودی موفق بوده است. در سوریه که «کمتر از ۳۰ درصد جمعیت آن را اقلیتهای مختلف مسیحی، علوی، شیعی و دُرزی تشکیل میدهند و بیش از ۷۰ درصد سنّی هستند» تلاشهای گسترده ایران در نشر تشیّع در طول چهار دهه گذشته موفیقتی چندانی نداشته، از این رو در صدد است که به بهانه جنگ با تروریسم و کوچ اجباری سُّنیها از نقاط استراتژیک خود، صدها هزار از شبه نظامیان شیعه افغانستان و پاکستان جایگزین آنها نماید.
در این راستا اسد در ماه گذشته طی دستوری، به بیش از ۱۲ میلیون آواره سوری، سی روز فرصت داد تا با ارائه اسناد و بازگشت به منازلشان مالکیتشان را به اثبات برسانند، در غیر اینصورت مصادره خواهند شد؛ موضوعی که آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان را وادار ساخت تا در ديدار اخیرش با پوتین خواستار دخالت وی جهت منع اجرای این قانون شود. لیکن حتی با فرض اجرای این قانون آیا میشود که باگسیل دادن حتی صدها هزار شبه نظامی شیعه، اکثریت شیعی را ایجاد کرد و بستری فراهم ساخت که تداوم منافع استراتژیک ایران را پس از اسد حفظ کرد؟
از سوی دیگر در میان مخالفان رژیم اسد، اعم از اسلامگراها و سکولارها، نه تنها نگاه مثبتی نسبت به رژیم ایران وجود ندارد، بلکه آن را بهعنوان دشمن سرسخت خود قلمداد مینمایند. ایران نیز تاکنون نتوانسته یا نخواسته با الترناتیو احتمالی اسد باب گفتوگو را بازکند و مصالح آینده خویش را تامین كند. از این رو میتوان گفت که هیچ جایگاهی میان مردم و نخبگان سیاسی سوریه که زمامدار قدرت آینده سوریه هستند نخواهد داشت و تدوام منافع ایران متوقف بر بقای شخص بشار اسد است.
-
ناکامی در تأمین منافع:
قدرت منطقهای:
امروزه تقریباً اغلب کشورها بر این باورند که ایران بسیار فراتر از جایگاه خود پا نهاده، ونقش بسیار تخریب کنندهای در منطقه ایفا میکند. از این رو نه تنها بهتدریج دستآوردهای منطقهای خود را از دست میدهد، بلکه باچالشها و خطرات جدّی داخلی و جهانی رو برو است.
در این میان، با توجه به حساسیت قدرتهای جهان نسبت به پیشگیری از وقوع جنگ میان ایران واسرائیل، خروج هرچه سریعتر ایران از سوریه نسبت به خروج آن از عراق و حتی یمن در اولویت جامعه جهانی بهشمار میآید؛ خروجی که سر آغاز بر باد رفتن آرزوی تبدیل شدن به قدرت منطقهای ایران خواهد بود.
دستیابی به دریای مدیترانه و خط انتقال گاز:
ایران که سالیان متمادی در صدد این بوده تا با چیرگی بر سوریه بتواند به آبهای دریای مدیترانه دست یابد و با احداث خط لوله گاز از طریق عراق و سوریه بازار گاز روسیه در اروپا را تصاحب کند، با حضور آمریکا در شمال و حضور قوی و شبه مداوم روسها در سوریه، و وجود مثلث انرژی قبرس-ترکیه-اسرائیل و اعمال تحریمهای سخت آمریکا، دیگر شانسی برای تحقق این هدف نخواهد داشت.
بازسازی سوریه:
در بهمن ۱۳۹۶ در كويت، كنفرانس بازسازی عراق با شركت ۷۶ كشور و تعهد به ۳۰ ميليارد برگزار شد. در این میان ایران هیچگونه حمایتی از بازسازی اعلام نکرد؛ موضوعی که این پرسش را مطرح ساخته که چگونه داعیهدار رهبری جهان اسلام از هر گونه تعهدی نسبت به حکومت گروههای شیعی نزدیک به خود در عراق دریغ ورزیده؟ بدیهی است که هراس از اعتراضات مردمی ایران و مشکلات اقتصادی جدّی کشور از دلایل عمده آن میباشند. حال که موضع ایران نسبت به بازسازی عراق چنین است، چگونه باید انتظار این را داشت که نقش مؤثّری در بازسازی سوریه داشته باشد؟
-
عدم امکان تداوام حضور:
فشارهای بینالمللی:
امروزه حتی اگر اختلافی در میان جامعه جهانی در خصوص برجام وجود داشته باشد، اختلافی در خصوص برنامه موشکی، نقض حقوق بشر و نقش تهدید آمیز ایران در منطقه وجود ندارد. متناسب با این رویکرد، فشارهای جامعه بینالمللی چنان افزایش مییابد که نهایتاً ایران را وادار به خروج از سوریه خواهد ساخت.
هزینه مالی و نظامی:
بنابه گزارشها، ایران در هفت سال گذشته بیش از سی میلیارد دلار برای حضور روسها و شبهنظامیان شیعه هزینه نموده اشت. این در حالی است که هیچگونه منفعت اقتصادی از سوریه بهدست نیاورده و ادعای برخی از سرمداران رژیم مانند رحیم صفوی دایر بر کسب منافع اقتصادی در سوریه تنها جهت توجیه حضور ایران در سوریه است.
فشارهای داخلی:
یکی از برجسته ترین خواستههای مشترک اعتراضات گسترده دی ماه گذشته مردم ایران ضرورت دست کشیدن از دخالتهای ایران در سایر کشورها است. در این میان اگر رژیم تاکنون توانسته با تحریک احساسات مردم به بهانه دفاع از حرم و جنگ با تروریسم وغیره بخشی از جوانان ناآگاه را فریب دهد، باتسلط رژیم اسد بر بیشتر مناطق سوریه، دیگر هیچ بهانهای برای تدوام حضور ایران در سوریه وجود ندارد، بهویژه اینکه این نیروها در تیررس حملات ارتش اسرائیل قرار دارند و همپیمانانش هیچگونه توانی در دفاع از خود ندارند.
نیاز به رقیبان:
روسیه که با تشویق و هزینه ایران وارد سوریه شده، توانست با امضای معاهده امنیتی نظامی ۴۹ ساله با دولت سوریه و کسب دهها ملیارد دلار و بازگرداندن جایگاه بینالمللی خود، ضمن تامین منافع خود، با برقراری ارتباط با مخالفان، تداوم حضور استراتژیک خود را نیز حتی بدون ماندن اسد در قدرت تامین کند.
ترکیه نیز که در مقایسه با رقیبان از جایگاه خوبی در میان مخالفان رژیم اسد برخوردار است، با ورود به شمال سوریه و ایجاد کمربند امنیتی، منافع استراتژیک خود را تامین کرده است. از این رو با خروج نیروهایش از سوریه هیچ نگرانی از حیث تداوم این منافع در آینده ندارد.
در این میان تنها ایران است که بهجزبقای اسد در رأس قدرت هیچ شانسی برای تداوم منافع خود ندارد و بازنده تمام عیار بازی متهورانه و خونین چند ساله خویش در منطقه و سوریه است.
و سخن آخر اینکه آیا رهبران جمهوری اسلامی از این شجاعت برخوردارند که با درک واقعیت و با خروج نیروهای خود از سوریه هدر دادن سرمایههای معنوی و مادی مردم ایران و منطقه را در این حد متوقف سازند و به این بازی خونین و متهورانه خود پایان دهند؟