روابط ترکیه و آمریکا؛ در مسیر واگرایی یا تنشزدایی؟
ترکیه و آمریکا، این دو عضو مؤسس ناتو و متحد استراتژیک در دوران جنگ سرد، این روزها با بحرانی بزرگ در روابطشان دست و پنجه نرم میکنند. این اولینبار نیست که دو کشور درگیر تضاد منافع و اختلافات جدی برسر مسائل منطقهای و بینالمللی میشوند. حتی این اولینبار نیست که آمریکا تحریمهایی را علیه ترکیه وضع میکند. اما شاید برای نخستینبار باشد که اختلافات میان آنکارا و واشنگتن، دو کشور را بهسمت واگرایی در روابط استراتژیکشان سوق میدهد.
دولت رجبطیب اردوغان، رییس جمهوری ترکیه، بهعلت اقدامات گذشته و فعلی دولت آمریکا، از عملنکردن باراک اوباما به وعدهاش درباره مداخله نظامی در سوریه بهدلیل حمله شیمیایى ارتش سوریه به منطقهای در نزدیکى دمشق (سال ۲۰۱۳) گرفته تا قضیه حمایت نظامی-سیاسی آمریکا از نیروهای کُرد یگانهای مدافع خلق (ی.پ.گ) در شمال سوریه، بهتدریج نسبتبه نیات واقعی و اهداف سیاست خارجی ایالات متحده درقبال ترکیه، بدبین شده است.
ازسوی دیگر، دولت آمریکا نیز بهدلیل پارهای از مسائل، از قبیل اقدامات بحثبرانگیز دولت ترکیه پس از کودتای نافرجام سال ۲۰۱۶، پرونده کمک دولت ترکیه به رضا ضراب، تاجر ایرانیتبار شهروند ترکیه برای دور زدن تحریمها علیه ایران، سرپیچی دولت اردوغان از اجرای تحریمهای مجدد آمریکا علیه ایران و البته بازداشت اندرو برانسون، کشیش آمریکایی دربند در شهر ازمیر، اعتماد خود به دولت ترکیه را از دست داده است.
دونالد ترامپ این روزها سیاستی شبیه آنچه علیه ایران بهکار بسته است (سیاست فشار اقتصادی حداکثری) را دربرابر دولت اردوغان اعمال میکند، با این تفاوت که ترکیه برخلاف ایران، بهدلیل داشتن روابط گسترده با ایالات متحده، عضویت در پیمان ناتو و همسو بودن با نظام اقتصادی نئولیبرالی، منافع درهم تنیدهای با غرب داشته و این باعث شده است که آن کشور از قدرت چانهزنی نسبی در مناقشات اینچنینی برخوردار باشد.
ترامپ نه فقط برای آزادی برانسون، بلکه برای تغییر رفتار دولت اردوغان و مشخصاً بهمنظور آنکه ترکیه را آنطور که او میخواهد، بهعنوان شریک استراتژیک، در کنار ایالات متحده داشته باشد، دیپلماسی فشار و تهدید (Coercive Diplomacy) را در دستور کار خود قرار داده است؛ سیاستی که مهمترین برگ برنده اردوغان در طول این سالها، یعنی اقتصاد (ثبات نسبی ارزش لیر) را هدف قرار داده است. دولت ترکیه نیز تاکنون نهتنها دربرابر درخواست آمریکا برای آزادی برانسون ایستادگی کرده، بلکه آنگونه که شخص اردوغان میگوید، کشورش حتی حاضر است قید روابط با آمریکا را بزند و به همپیمانان واقعی نظیر روسیه، ایران و چین نزدیکتر شود.
اکنون سوالاتی که ذهن را به خود مشغول میکند، این است که هدف ترامپ و اردوغان از لفاظیها و مقابله به مثلهای اخیرشان چیست؟ این اقدامات و بهطور کلی تنش در روابط ترکیه و آمریکا را چگونه میتوان تحلیل کرد و با توجه به سابقه تاریخی دو کشور در حل مناقشات دوجانبه، چه دورنمایی را برای روابط واشنگتن-آنکارا میتوان ترسیم کرد.
تحریم و فشار آمریکا؛ تلختر از واقعه تاریخی «نامه جانسون»؟
برای مردم و رهبران ترکیه که سربازان کشورشان در دوران جنگ شبهجزیره کره (۱۹۵۳-۱۹۵۰) در کنار سربازان آمریکایی جنگیدند، ریاکاری و پشتکردن قدرتهای خارجی (به زبان ترکی Dış Mihraklar) موضوع تازهای نیست. تجربههای تلخ ترکیه از جنگهای بالکان (۱۹۱۳-۱۹۱۲)، جنگ جهانی اول، جنگها برای استقلال ترکیه (۱۹۲۲-۱۹۱۹) و مهمتر از همه، امضای معاهده سور (Treaty of Sèvres) ازسوی امپراتوری عثمانی در سال ۱۹۲۰ که به تجزیه این کشور انجامید، همگی به تقویت و رشد حس ناامنی و بدبینی نزد مردم و رهبران ترکیه نسبتبه «دسیسه و توطئه» قدرتهای خارجی علیه ترکیه دامن زده است.
در بعد روابط ترکیه-آمریکا باید اذعان داشت که اکثریت قریببه اتفاق مردم ترکیه، از نامه سال ۱۹۶۴ لیندون جانسون، رییس جمهوری ایالات متحده به عصمت اینونو، نخستوزیر وقت این کشور که با مضمون عدم حمایت آمریکا و ناتو از ترکیه در مداخله نظامی این کشور در قبرس نوشته شده بود، بهعنوان سندی آشکار از پشتکردن آمریکا به همپیمانش در ناتو، آن هم در بحبوحه دوران جنگ سرد، یاد میکنند. در آن مقطع زمانی، ترکیه میخواست در دفاع از تُرکنشینان قبرس دربرابر یونانیتبارهای این کشور، اقدام به مداخله نظامی کند؛ اما نامه جانسون بهمثابه آب سردی بود بر پیکر مقامات ترکیه. آنها معتقد بودند آمریکا با این تصمیم، عملاً پشت آنکارا را بهعنوان شریک استراتژیکش در ناتو و در برابر شوروی خالی کرد.
شایان ذکر آنکه اگرچه تحریم وزرای کشور و دادگستری ترکیه ازسوی دولت ترامپ، برای نخستینبار صورت میپذیرد، ولی ترکیه در گذشته نیز مورد تحریم ایالات متحده قرار گرفته بود. در سال ۱۹۷۴ پس از آنکه ترکیه به قبرس حمله کرد، جرالد فورد، رییس جمهوری وقت آمریکا، بهرغم آنکه شخصاً مخالف تحریم ترکیه بود، درنهایت تسلیم فشار کنگره و سنا شد و در سال ۱۹۷۵، تحریمهای تسلیحاتی علیه این کشور وضع شد که بهمدت ۳ سال ادامه داشت.
نظر به این تفسیر تاریخی، میتوان گفت آنچه وضعیت آشفته فعلی در مناسبات ترکیه-آمریکا را نسبتبه گذشته متمایز میسازد، به چند فاکتور کلیدی مربوط میشود. نخست آنکه در بعد موضوع تحریم، ترامپ برخلاف جرالد فورد (که بیشتر درگیر مسائل و مشکلات داخلی بود)، طرفدار سرسخت سیاست تحریم است و مشابه سیاستی که دربرابر ایران و تاحدی روسیه اتخاذ کرده است را در مواجهه با ترکیه نیز بهکار گرفته است.
علاوهبر این، بهنظر میرسد ترامپ در تلاش است از طریق تهدید به اعمال تحریمهای بیشتر، به رهبران ترکیه بفهماند ایالات متحده میتواند شریک استراتژیک خود را بهلحاظ اقتصادی از پای درآورد. بهعبارت دیگر، ترامپ میگوید ترکیه اگر خواهان عرض اندام در نظام بینالمللی است که آمریکای تحت رهبری ترامپ درصدد ترسیم و ساخت آن است، باید با یکجانبهگرایی ایالات متحده همراه باشد، وگرنه تحریم همچون «شمشیر داموکلس» بالای سر ترکیه است و میتواند درصورت تخطی دولت اردوغان از قواعد بازی و تعریفی که آمریکا از نظام بینالملل ارائه میدهد، این کشور را به ورطه ورشکستگی اقتصادی بکشاند.
بنابراین قضیه برانسون را باید بهعنوان آزمون سرنوشتسازی دانست که ترامپ سعی دارد ازطریق آن، میزان مقاومت اردوغان، رهبر یک کشور عضو ناتو را در برابر دکترین فشار حداکثری بسنجد؛ آن هم درست زمانی که ترکیه از مشکلات ساختاری اقتصادی رنج میبرد.
اما ازسوی دیگر، اردوغان بهخوبی میداند که شرایط کنونی با دوران جنگ سرد متفاوت است. او بهخوبی میداند که نظام بینالملل کنونی در دو بلوک شرق و غرب، گیر نیفتاده است. به گمان رییس جمهوری ترکیه، این کشور میتواند علاوهبر آمریکایی که قادر به ضربهزدن به همپیمان استراتژیکش است، متحدان جایگزینی داشته باشد. از اینرو، به گمان رهبران ترکیه، کشورهایی نظیر روسیه، ایران، چین، هند، برزیل و آفریقای جنوبی میتوانند به ترکیه بهلحاظ اقتصادی و سیاسی، در دوران ترامپ کمک کنند. ترامپ اما همانند اوباما در تلاش است دستاورد سیاست خارجی قابل دفاعی از خود برجای گذارد.
در انتظار بدهبستان سیاسی
در این میان، جدال لفظی میان اردوغان و ترامپ و اقدامات تلافیجویانه دولتهای ترکیه و آمریکا، اگرچه ممکن است در درازمدت منجربه واگرایی استراتژیک بین دو کشور شود، اما بیش از هرچیز، از اختلاف دو رهبر سیاسی درمورد شیوه حکمرانی در عرصه بینالملل و قواعد بازی یکدیگر حکایت دارد. به بیان دیگر، اگرچه ترکیه و آمریکا با حادترین بحران در روابط دوجانبه در طول نیمقرن گذشته مواجهاند، اما ایستادگی اردوغان دربرابر درخواست ترامپ مبنیبر آزادی برانسون و حتی مقابله بهمثلی که واشنگتن و آنکارا در بعد اعمال تحریم و افزایش تعرفههای گمرکی از خود نشان میدهند را نباید بهمعنای عدم تمایل این دو کشور برای تنشزدایی دانست. این موضوع بهخصوص برای ترکیه بسیار حائز اهمیت است؛ چراکه این کشور بهلحاظ اقتصادی، بههیچوجه در موقعیتی نیست که بخواهد بیش از این با آمریکا وارد درگیری سیاسی-اقتصادی شود.
از این رو گره اصلی در روابط ترکیه و آمریکا به این مساله برمیگردد که ترکیه در ازای آزادی برانسون، چه امتیاز مشخصی از ترامپ میخواهد و اینکه آیا دولت ترامپ اساساً حاضر است به دولت اردوغان، امتیاز بزرگی بدهد.
پیشتر گمان میرفت ترکیه از مقامات آمریکا میخواهد در ازای آزادی برانسون، فتحالله گولن، واعظ منتقد دولت ترکیه که در تبعیدی خودخواسته در پنسیلوانیای آمریکا زندگی میکند را به آنکارا تحویل دهند یا مهمت هاکان آتیلا از مدیران هالکبانک ترکیه را که به جرم مشارکت در دور زدن تحریمهای آمریکا علیه ایران به ۳۲ ماه زندان در آمریکا محکوم شده است را برای سپریکردن دوران محکومیتش به ترکیه بازگردانند و یا اینکه در اعمال جریمه علیه هالکبانک بر سر قضیه دور زدن تحریمهای ایران، تخفیف ویژهای برای این بانک قائل شوند.
تاکنون اما ترامپ ظاهراً زیر بار هیچیک از این امتیازها نرفته و تهدید کرده است اگر ترکیه برانسون را تحویل ندهد، آمریکا علاوهبر وضع تحریمهای بیشتر، روابط خود با ترکیه را نیز کاهش خواهد داد.
سناریوهای احتمالی
با این اوصاف، سه سناریوی محتمل را درمورد دورنمای روابط ترکیه و آمریکا در سایه تنش فعلی میتوان ترسیم کرد.
سناریوی اول، اینکه ترکیه و آمریکا در کوتاهمدت بالاخره موفق خواهند شد با توافق روی یک بدهبستان بزرگ (بهطور مثال آزادی برانسون در ازای لغو تحریمهای احتمالی دولت آمریکا علیه هالکبانک) از تشدید تنشها در روابطشان حداقل در کوتاهمدت بکاهند. این سناریو برای دولت ترکیه که درگیر مشکلات اقتصادی است، از ارجحیت بالایی برخوردار است.
سناریوی دوم، اینکه این دو شریک ائتلاف ناتو، موفق به دستیابی به یک توافق مشخص در کوتاهمدت نخواهند شد که در آن صورت، ایالات متحده احتمالاً تحریمهای جدیدی علیه ترکیه وضع خواهد کرد و دولت اردوغان نیز درصدد تلافی برخواهد آمد. در این وضعیت، ترکیه برای به حداقل رساندن ضرر و زیانهای مالی ناشیاز تحریمهای فزاینده آمریکا و جذب سرمایه خارجی بیش از پیش، به چین، روسیه، ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس گرایش پیدا خواهد کرد و همزمان از اتحادیه اروپا (بهویژه آلمان و فرانسه) بهعنوان وزنه سیاسی و اقتصادی علیه یکجانبهگرایی ترامپ استفاده خواهد کرد.
سناریوی سوم، آنکه در صورت عدم کارآمدی دیپلماسی علنی و غیرعلنی میان ترکیه و آمریکا در کوتاهمدت و چنانچه دو کشور امتیازهای دلخواه را به یکدیگر ندهند و تنشها در روابطشان را به حوزههای دیگر (نظامی و استراتژیک) بکشانند، این احتمال وجود دارد که واشنگتن و آنکارا در بدترین حالت، سطح مناسبات سیاسی-دیپلماتیک خود را کاهش دهند. در این صورت، حل و فصل مناقشات دوجانبه به آینده موکول خواهد شد.
به هر تقدیر، فارغ از هرگونه گمانهزنی درباره دورنمای روابط ترکیه و آمریکا، آنچه بدیهی بهنظر میرسد، آن است که این دو کشور با جدیترین بحران در روابط دوجانبه از زمان رویداد تاریخی «نامه جانسون» مواجهاند. ترکیه و آمریکا در طول تاریخ، هیچگاه تا این اندازه دچار واگرایی سیاسی نشده بودند؛ واگرایی که میتواند به گسست استراتژیک خطرناکی در ابعاد فرامنطقهای بدل شود؛ گسستی که روسیه، رقیب آمریکا در دوران جنگ سرد، بیشترین نفع را از آن خواهد برد.