فایننشال تایمز: تک روی ترامپ در نظم نوین جهانی
آیا آمریکا می تواند جهان را بدون متحد اداره کند؟
این سئوالی است که گیدون راچمن، ستون نویس ارشد امور بین المللی در روزنامه فایننشال تایمز در مقاله ای تحلیلی به بررسی آن پرداخته است. راچمن می نویسد: اعمال قدرت یکجانبه ایالات متحده آمریکا ایده ایست که سالها ذهن جان بولتون، مشاور امنیت ملی تازه منصوب شده کاخ سفید را به خود جلب کرده است. بولتون در سال ۲۰۰۰ گفته بود: «اگر من امروز قرار بود ساختار شورای امنیت سازمان ملل متحد را باز تعریف کنم، در آن تنها یک عضو دائمی تعیین می کردم، که بازتاب دقیقی از آرایش قوا در جهان امروز است.»
راچمن می افزاید، حال آقای بولتون برای رئیس جمهوری کار می کند که همین نگاه بیارج پندارانه را نسبت به همکاری های بین المللی دارد. در بیرون کشیدن ایالات متحده از توافق هسته ای با ایران، آقای ترامپ ملاحظات رهبران فرانسه، آلمان و بریتانیا را نادیده گرفته است.
به نوشته راچمن، تصمیم به خروج از توافق جامع هسته ای با ایران تازهترین و جدیترین نمونه از یک جانبهگرایی مهاجم دولت ترامپ است. ماه ژوئن سال گذشته، آقای ترامپ آمریکا را از یک توافق بزرگ بین المللی دیگر یعنی پیمان اقلیمی پاریس نیز خارج کرد. هفته دیگر، دولت آمریکا در گامی نمادین سفارت خود را از تل آویو به اورشلیم منتقل خواهد کرد – گامی که توسط تمام متحدان اصلی واشنگتن رد شده است. آقای ترامپ همچنین با تهدید به اعمال تعرفه های گمرکی بر کالای وارداتی از چین، ژاپن، کانادا و اتحادیه اروپا، نظام بازرگانی بین المللی را هدف نیز گرفته است.
به تعبیر ستون نویس روزنامه فایننشال تایمز، این سیاستها از شعار انتخاباتی «آمریکا اول» آقای ترامپ هم عبور کرده و بیشتر به «آمریکا تنها» شبیه شده اند. راچمن پیشبینی می کند که یک جانبه گرایی آمریکا مستقیما بر خاور میانه و به طور غیر مستقیم بر کل جامعه جهانی تاثیر خواهد گذاشت.
جیک سالیوان، یکی از مقامهای دولت باراک اوباما که نقش مهمی در مذاکرات سری بین ایران و آمریکا داشته به فایننشال تایمز می گوید تهران خود را ملزم خواهد دید تا به خروج آمریکا از برجام واکنش نشان دهد. اما نه به نحوی که به بحران آنی منجر شود. سالیوان اعتقاد دارد که ایرانی های گامهای غیر تحریک آمیزی را اتخاذ خواهند کرد، مثلا ً «افزایش فعالیتهای تحقیق و توسعه متمرکز بر سانتریفیوژهای پیشرفته.»
راچمن اما اعتقاد دارد حتی یک واکنش محتاطانه ایران نیز به قوت گرفتن جنگ طلبان در آمریکا، عربستان سعودی و اسرائیل منجر خواهد شد. در حالی که ممکن است آقای ترامپ این بازی شطرنج را اهرمی برای تشدید فشار بر ایران برای گرفتن امتیازات بیشتر ببیند، اما برخی از مشاوران ارشد او مثل آقای بولتون ممکن است واقعا به دنبال جنگ با ایران باشند. در سال ۲۰۱۵ آقای بولتون در مقاله ای درباره ایران استدلال کرد که «تنها اقدام نظامی می تواند هدف مطلوب را تامین کند.»
راچمن می افزاید، حتی اگر تصمیم ترامپ به پاره کردن برجام به جنگ جدیدی در خاورمیانه منجر نشود، این اقدام گسست عظیمی بین ائتلاف غرب ایجاد کرده است. هنگامی که در سال ۲۰۰۳ جرج دبلیو بوش تصمیم گرفت عراق را اشغال کند، فرانسه و آلمان راه خود را از آمریکا جدا کردند اما دولت بوش هنوز شماری از متحدان مهم اروپایی را با خود همراه داشت، مثل بریتانیا، اسپانیا، هلند و لهستان. اما در خرج از برجام، هیچ حمایتی از سوی اروپا صورت نگرفت.
قدرت اقتصادی آمریکا
به نوشته راچمن، ایالات متحده می تواند کمپانی های بزرگ اروپایی را ناچار کند بین بازار آمریکا و بازار ایران یکی را بر گزینند. ورای آن، در افراطی ترین شرایط، مدیران شرکتهای اروپایی که به مبادلات خود با ایران ادامه دهند ممکن است در ورود به خاک آمریکا بازداشت شوند. بانکهایی آمریکایی که با ایران تعاملات ارزی داشته باشند یا از بازار مالی آمریکا ترد خواهند شد یا باید خسارتهای نجومی بپردازند. سفیر جدید آمریکا در آلمان روز سه شنبه در یک توئیت نوشت: «شرکتهای آلمانی طرف قرارداد با ایران هر چه زودتر به فعالیتهای مرتبط خود با آن کشور پایان دهند.»
به اعتقاد نویسنده مقاله، هر چند نقش محوری آمریکا در نظام مالی جهانی یک حربه اقتصادی مهم در دست دولت آمریکا محسوب می شود، اما اگر از این حربه زیاد استفاده شود، مستهلک خواهد شد. روسیه و چین هر دو از تلاش خود برای ایجاد یک نظام پرداختی دیگر صحبت کرده اند که آمریکا را دور بزند و از ارزهای غیر دلاری استفاده کند. اروپایی ها هم ممکن است به این تلاشها بپیوندند، بویژه اگر موجب تقویت نقش یورو، واحد پول مشترک اتحادیه اروپا شود.
اما راچمن بر این باور است که یورو هنوز واحد پولی نسبتا نوینی است، واحد پول چین کاملا با ارزهای دیگر قابل تبدیل نیست و روبل روسیه هم کلا خارج از بحث است. علاوه بر این، حتی شرکتهایی که خارج از آمریکا مستقر باشند و با یورو به تجارت بپردازند نیز از خطر قطع شدن از بازارهای آمریکا مصون نیستند.
راچمن در نتیجه گیری خود می نویسد: به جای اتکا بر یک نظام جهانی متکی بر قوانین بین المللی، دولت ترامپ به دنبال ایجاد یک نظم مبتنی بر قدرت است، نظمی که قواعد آنرا آمریکا تعیین می کند و سایر کشورها از آن تبعیت می کنند. چنین نظمی می تواند بطور موقت مستقر بماند، اما در عین حال رقبای آمریکا را وا میدارد تا با تحرکات یکجانبه، در اروپا، آسیا و خاورمیانه آنرا به چالش بکشند. و این به اعتقاد نویسنده، مقدمات لازم برای یک جهان بسیار خطرناکتر را فراهم میآورد.