پسابرجام و آینده مبارزه برای دموکراسی و حقوقبشر در ایران
با خروج ایالات متحده از برجام، جهان بار دیگر شاهد رویارویی تمامعیار ایران و آمریکا خواهد بود. این رویارویی پیش از آنکه تأثیر ملموس خود را بر شرایط اقتصادی ایران بگذارد، مبارزات و اعتراضات سیاسی، مدنی و حقوقبشری در ایران را تحتالشعاع قرار خواهد داد؛ اعتراضاتی که با گستره وسیعی از مسائل اقتصادی، سیاسی، جنسیتی و مدنی در یک سال اخیر بهشدت اوج گرفته است، بیش از هر زمان دیگری در چهار دهه گذشته، عرصه نبرد گفتمانها بوده است. و این درست همان نقطهای است که خروج آمریکا از برجام، بیشترین و سریعترین تأثیرات زیانبار خود را خواهد گذاشت. پیش از هر چیز نگاهی به آرایش نیروها در این نبرد گفتمانی بیندازیم.
از خرداد ۷۶ به اینسو، سه گفتمان اصلی در عرصه سیاسی و اجتماعی ایران درحال رقابت بودهاند: گفتمان تمامیتخواه، گفتمان اصلاحات و گفتمان براندازی. در طول دو دهه، بخش عمدهای از تلاشها و مبارزات دموکراسیخواهانه در ایران، جذب گفتمان اصلاحات شد و گفتمان براندازی را با برچسبهایی چون ویرانگر و غیرواقعبین به حاشیه راند یا درون خود هضم کرد. خرداد ۸۸ نقطه اوج گفتمان اصلاحات بود؛ تا جایی که رخدادهای پس از انتخابات توانست بخش قابل توجهی از نیروهای مخالف حکومت ایران را هم در کنار اصلاحطلبان و در حمایت از مطالبات آنان بسیج کند. در طول بیش از یک دهه، گفتمان براندازی بهحدی تضعیف شده بود که علیرغم سرخوردگی عمومی از نتایج انتخابات ۸۸، گفتمان اصلاحات با برچسبهای پوپولیستی مانند «ایرانستیزی»، «جنگافروزی» و «وابستگی به بیگانگان» به آسانی مخالفان شرکت در انتخابات را از صحنه به در کرد. این نخستین چرخش گفتمان اصلاحات از ادبیات لیبرال دموکرات بهسمت ادبیات ناسیونالیستی، ضدامپریالیستی و شبهفاشیستی بود. به عبارت دیگر، این سرآغاز استحاله گفتمان اصلاحات در گفتمان تمامیتخواه حاکمیت بود. شکستهای پیدرپی دولت روحانی در تحقق وعدههایش، و بهویژه بحرانیشدن فاجعهبار وضعیت اقتصادی، جامعه را به واکنش واداشت. در مقام مواجهه، گفتمان اصلاحات هر روز بیش از پیش رنگ و بوی تمامیتخواهانه، خشونتبار، اتهامزننده و توجیهکننده به خود گرفت. با آغاز اعتراضات دیماه، برای نخستینبار پس از دههها، گفتمان براندازانه جنبهای علنی و فراگیر به خود گرفت. درمقابل، گفتمان اصلاحات بهتمامی با گفتمان تمامیتخواه و سرکوبگر حاکم یکی شد؛ بخش عمدهای از طرفداران خود را از دست داد و الباقی بهوضوح در کنار تندرو ترین بخشهای گفتمان حاکمیت، سرکوب همهجانبه معترضان را خواستار شدند. اصلاحات در این برهه، سلاحهای قدرتمند پوپولیستی خود را از دست داد. دیگر برچسبهای «طرفداران تحریم»، «جنگ طلبان» و «سوریه شدن ایران» کارایی سابق را نداشت. در عین حال، گستردگی و میزان خشم جامعه از اقدامات حکومت به حدی رسید، که حکومت را دستکم در حوزه گفتمان و ادبیات سیاسیش، تاحدودی در لاک دفاعی فروبرد، تا جایی که علی خامنهای صراحتاً بهخاطر متحققنشدن عدالت، از مردم عذرخواهی کرد و حسن روحانی بارها حق اعتراض مردم را لااقل در کلام، بهرسمیت شمرد.
خروج آمریکا از برجام به شکل مستقیم بر این مواجهه گفتمانی تأثیر خواهد گذاشت. پیش از هر چیز، ابزارهای توجیهکننده طرفداران دولت و حاکمیت را که مدتی کند شده بود، دوباره تیز خواهد کرد. دولت ایران یکبار دیگر، مقصری خارجی در اختیار خواهد داشت تا ناکارآمدیهای پرشمارش را به گردن او بیندازد. اگرچه به نظر نمیرسد این ابزارها هرگز بتوانند همان کارایی پیشین خود را بازیابند و اعتماد کاملاً از دسترفته بخشهای وسیعی از مردم ایران به حکومت را ترمیم کنند، اما بنابر طبیعت ترس، بخشهایی از جامعه را تا حدودی به حاکمیت نزدیک خواهند کرد. از سوی دیگر، نحوه خروج آمریکا از برجام، تأثیر نامطلوبی بر افکار عمومی جهان خواهد گذاشت و حاکمیت ایران را در نقش دوستداشتنیش یعنی نقش یک قربانی قرار خواهد داد. پایبندی صوری ایران به برجام، رفتارهای خصمانه منطقهای و جنایات داخلیش را تحتالشعاع قرار خواهد داد. و در نهایت، در چشم بخش وسیعی از افکار عمومی جهان که کمترین دانشی از اوضاع داخلی ایران و ماهیت حکومت مسلط بر آن ندارند، یکی از قانونشکنترین دولتهای سیاره زمین، بهمثابه دولتی متعهد به قوانین بینالمللی جلوه خواهد کرد. ما حتی پیش از این هم، شاهد بودهایم که نفرت از ترامپ چگونه بخشی از نیروهای چپ و لیبرال اروپا و آمریکا را به حمایت و ستایش از ایران و سایر دیکتاتوریهای جهان واداشته است. اکنون این خروج نامتعارف، دست لابیهای بهشدت قدرتمند فرهنگی، سیاسی و آکادمیک حکومت ایران در غرب را هرچه بیشتر باز میگذارد تا معترضان داخلی و فعالان مدنی و حقوقبشری خارج از ایران را بخشی از پروژه طراحیشده آمریکا برای سرنگونی یک حکومت «ضدامپریالیستی» جلوه دهند. در این میان، نارضایتی دولتهای اروپایی از اقدام تحقیرآمیز آمریکا در خروج از برجام و بیاعتنایی مطلق به درخواستهای متحدان اروپاییش، بهطور قطع منجربه رویارویی سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک با اراده آمریکا نخواهد شد؛ بلکه تأثیر خود را در شیوه مدارای این دولتها با ایران برای نگهداشتن این کشور در برجام نشان خواهد داد. شکی نیست که بخش مهمی از این مدارا، چشمپوشیدن از تخلفات حقوقبشری حکومت ایران و اقدامات جنایتکارانه اش در سرکوب اعتراضات داخلی خواهد بود.
اما مهمترین عامل تأثیرگذار بر مبارزه برای دموکراسی و حقوقبشر در ایران، تغییر جنس روابط ایران و آمریکا از موقعیتی خصمانه به موقعیت یک جنگ تمامعیار است. همه ما میدانیم که هیچ عاملی به اندازه شرایط جنگی در تثبیت گفتمان تمامیتخواهانه حکومت ایران و سرکوب بیرحمانه تمامی مخالفان و منتقدانش در داخل و خارج از ایران مؤثر نبوده است. دور از چشم نیست که این بار هم حکومت ایران با تهییج عوامفریبانه احساسات ناسیونالیستی افراطی، تعمیق نفرت فراگیر نسبتبه غرب و ایجاد فضای امنیتی مخوفتر از قبل، عناوین معمول جرایم انتسابیاش به مخالفان را از تبلیغ علیه نظام به جاسوسی، خیانت و همکاری با دولت متخاصم تغییر دهد و به همین نسبت، مجازاتهای ناعادلانهاش را از حبسهای طویلالمدت به اعدام افزایش دهد.
تردیدی در این نیست که هیچکدام از موارد فوق، مبارزه مردم ایران برای دموکراسی و حقوق بشر را متوقف نمیکند؛ اما واضح است که این موانع، راه را دشوارتر و مسیر را پرخطرتر از قبل خواهد کرد و در نهایت، بیم آن خواهد رفت که فضای دو قطبی جهان درقبال مسأله ایران، صدای مستقل فعالان ایرانی را به نفع یکی از طرفین این منازعه، مصادره کند.