جمهوریخواهی و گذارطلبی
ماه میلادی که پشت سر گذاشتیم، ماهی پرکار برای اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور بود. ماهی که طیفهای مختلف جمهوریخواه، مشروطهخواه و گذارطلب نشستهایی را در واشینگتن، لندن و کلن برگزار کردند. نوشتار حاضر تلاش دارد با رهیافتی تطبیقی به تحلیل گفتمان جمهوریخواهان و گذارطلبان بپردازد.
۱- آیزایا برلین، فیلسوف سیاسی بزرگ قرن بیستم، آزادی را به آزادی مثبت و منفی تقسیم کرد. مراد برلین از آزادی مثبت که از آن باعنوان «آزادی به» نیز یاد میکرد، آزادی آدمی به انجام افعالی بود که اراده مختار و عقل خودبسنده او میطلبد. در مقابل آن، آزادی منفی یا همان «آزادی از» نزد برلین، در واقع آزادی از قید نهاد دولت و تمام تقیدهایی بود که دولت بر فرد تحمیل میکرد و مانع تحقق اراده آزاد او محسوب میشد. «آزادی از» عرصه نخواستن بود و رهایی و «آزادی به» عرصه خواستن بود و ساختن و طرحافکنی هستی انسانی در جهان.
۲- زمانیکه در نیمه اول دهه ۸۰ خورشیدی با بسط حوزه سیاست تطبیقی در عرصههای دانشگاهی علوم سیاسی در ایران و تلفیق سیاست تطبیقی با مباحث توسعه سیاسی از یک سو و با جامعهشناسی سیاسی از سوی دیگر، توسط دکتر حسین بشیریه برای نخستینبار در سال تحصیلی ۸۴-۱۳۸۳ درسی تحت عنوان «گذار به دموکراسی» بهعنوان یک درس ۳ واحدی اختیاری در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران به تصویب رسید، بیشک کسی گمان نمیکرد که بیش از یک دهه بعد، ترمینولوژی «گذار» آنچنان به سیاست عملی ایرانیان وارد شود که نام یکی از مهمترین تلاشها برای انسجام اپوزیسیون ایران از آن الهام گرفته شود.
اما یک تفاوت برجسته میان گذاراندیشان دهه ۸۰ و گذاراندیشان دهه ۹۰ وجود دارد. تفاوتی که پیشتر آیزایا برلین در فلسفه سیاسی آن را برای ما توضیح داده است.
گذاراندیشی دهه ۸۰ در تداوم پروژه توسعه سیاسی و در درون حاکمیت دینسالار و با هدف ایجابی بسط مردمسالاری در ساختار موجود و به حاشیه راندن و سپس حذف وجه دینسالار آن شکل گرفت و چنانکه از نامش نیز پیداست، یک پروژه نظری-سیاسی ایجابی بود که هدفش را شاید میشد چنین صورتبندی کرد:
بسط آزادی مثبت شهروندان و آنگاه توانمندسازی شهروندان و جامعه مدنی و توان طرحافکنی آنان و نهایتا «گذار به» وضعیت دموکراتیک مطلوب بهصورت درونزا و برآمده از اراده جمهور شهروندان.
در مقابل آن، نقطه عزیمت گذاراندیشان پایان دهه ۹۰، «گذار از» است. آنان برنامه ایجابی مشخصی برای پس از آن، فراروی شهروندان نمیگذارند و تنها میدانند که شهروندان را باید از تقید حکومت دینی موجود رها ساخت. اما در برابر پرسش درباره پس از گذار، دستکم تاکنون پاسخ مشخصی ارائه نکردهاند.
گذاراندیشان دهه ۹۰ برخلاف دهه ۸۰، شامل نیروهایی مطلقا خارج از حاکمیت دینی و بعضا شامل کسانی میشوند که در مواضع سیاسی گذشته خود نشان دادهاند اساسا در چارچوب پارادایم ایران نیز نمیاندیشند. سنخ گذارطلبی اخیر در واقع چیزی نیست جز حیث التفاتی کنش جمعی آزادی منفی شهروندانی که ردای اسارت از تن برون کرده و هنوز هیچ ردایی برای پوشیدن نیافتهاند.
«گذار به»، گذاری است با یک مقصد مشخص که نامش دموکراسی (اعماز دموکراسی با ساختار پادشاهی مشروطه و یا جمهوری) است؛ راهکار مشخصی همچون مبارزات مدنی و خشونتپرهیز در چارچوب حفظ تمامیت سرزمینی ایران ارائه میدهد و گرچه همانند جنبش سبز ممکن است بهصورت فیزیکی سرکوب شود، اما میراث سترگی از آن برجای میماند که هرآینه میتواند ققنوسوار از جای برخیزد و حاکمیت دینسالار موجود را با چالش مواجه کند.
«گذار از» گذاری است با مبدا مشخص که میداند چه نمیخواهد اما لزوما نمیداند و برای شهروندان نیز نمیتواند توضیح دهد که چه میخواهد!
«گذار از» حیث التفاتی کنش جمعی کنشگرانی است که تنها در وجه سلبی امر با یکدیگر اشتراک نظر دارند، اما در وجه ایجابی و آن پروژه طرحافکنانهای که برای آینده ایران در سر دارند، کم و بیش هیچ اشتراک نظری ندارند، لذا مجبورند و ترجیح میدهند درباره امور ایجابی سکوت کنند.
همچنین گذارطلبان سلبی چون تنها میدانند چه نمیخواهند، ارزشهایی چون تمامیت سرزمینی و خودبسندگی و درونزایی در امر سیاسی ملی را نیز به کناری مینهند و در نخستین موضعگیریهای سیاسی خود بهجای آنکه اعلام کنند برنامهشان مذاکره با مردم ایران و عرضه خود و آرایشان به شهروندان ایرانی است، از اعزام هیات به کشورهای همسایه ایران و عرضه خود و گفتارشان به دولتهایی سخن میگویند که با ایران در وضعیت رقابت راهبردی در خاورمیانهاند و لزوما شرایط خصمانه موجود با آنها حاصل حکمرانی دینسالاران حاکم بر تهران نیست.
۳- اما پروژه جمهوریخواهی، خود را بیرون گذاراندیشی «به» و «از» تعریف میکند و بر فراز آن میایستد. جمهوریخواهی برآمده از ارزشهای گفتاری لیبرال دموکراتیکی است که حکمرانی را برآمده از اراده جمهور شهروندان میداند و از دموکراسی بهمثابه روشی مشخص سخن میگوید که نتایج نامشخصی بهدنبال دارد، چراکه منوط به اراده متحول شهروندان است.
جمهوریخواهی حامل ارزشهایی است که هم میتواند با حفظ بخشی از ساختار موجود تحقق یابد و هم با سرنگونی و گذار از آن. در این معنا، جمهوریخواهی یک پروژه مطالبهمحور نیز محسوب میشود. جمهوریخواهان با عرضه ارزشهای جمهوریت به جامعه و نهاد دولت، تحقق آنها را طلب میکنند.
جمهوریخواهی همچنین یک پروژه درونزاست؛ چراکه نه دولتهای خارجی، بلکه جمهور شهروندان را مخاطب گفتار خویش قرار میدهد.
جمهوریخواهان نیز حافظان صریحاللهجه تمامیت سرزمینی ایراناند و بدون لکنت زبان و چشمداشت حمایت از سوی نیروهای خارج از پارادایم ایران، ارزشهای سیاسی خود در حمایت از تداوم سیاسی و توانمندی تمدنی ایران را یادآور میشوند.
ماه پرکار اپوزیسیون ایران به پایان رسیده است. حال زمان تحلیل و داوری افکار عمومی ایرانیان درباره هر یک از رهیافتهای ارائهشده است:
رهیافتی برای بازگشت به وضعیت وراثتی قدرت سیاسی، رهیافتی که به ما میگوید چه نمیخواهد و از چه چیزی میخواهد گذار کند و نهایتا رهیافتی که از «چه میخواهیم» شروع میکند!