یکصد سال پساز جنگ جهانی اول و میراث آن برای خاورمیانه بیثبات
در روز ۱۱ نوامبر ۲۰۱۸ بسیاری از رهبران جهان در پاریس گردهم آمدند تا یکصدمین سالگرد پایان جنگ جهانی اول را گرامی بدارند. جنگی که در اوایل سده بیست در اروپا آغاز شد، ولی به اروپا محدود نشد و وجهه بینالمللی یافت. جنگی با بیشاز ۱۶میلیون کشته که مقدمهای برای جنگی ویرانگرتر شد که بالغ بر شصت میلیون کشته برجا گذاشت و درنتیجه آن، ژئوپلیتیک اروپا و بسیاری دیگر از نقاط دیگر جهان، ازجمله خاورمیانه عربی (که بخشی از خاک دولت عثمانی بود) تغییر کرد.
در میانه این جنگ بود که آثار شکست دولت عثمانی پدیدار شد. درنتیجه پیشبینی درست کشورهایی که پیروزی را برای خود نزدیک میدیدند، در ۱۶ ماهمه ۱۹۱۶، قرارداد محرمانهای موسوم به سایکس- پیکو میان دو کشور فرانسه و بریتانیا و با موافقت روسیه تزاری برای تجزیه و تقسیم سرزمینهای عربی امپراتوری عثمانی منعقد شد که از آن زمان تاکنون، سرنوشت خونباری را برای خاورمیانه رقم زده است؛ سرنوشتی که آثار و پیامدهای آن همچنان برجا و دغدغه رهبرانی است که گرچه یکصد سال پیش زاده نشده بودند، اما مسئولیت پیامدهای جنگ جهانی اول را همچنان بردوش میکشند. ازجمله پیامدهای جنگ جهانی اول، ژئوپلیتیکی است که برای خاورمیانه رقم خورد و اینک دغدغه همه کشورهای اروپایی و غیراروپایی است.
این از آن روست که ریشه بسیاری منازعات جاری در منطقه، ازقبیل سرنوشتی که برای کردها و ترکها و عربها رقم خورده است، به قراردادی منتهی میشود که نه براساس واقعیتهای موجود، بلکه بر اساس منافع دولتهای پیروز آنزمان، تدوین شد.
ازسوی دیگر، در امتداد قرارداد محرمانه سایکس-پیکو، «بیانیه بالفور» ازسوی دولت بریتانیا صادر شد و لندن رسماً خود را متعهد به تاسیس دولت یهود نمود. با تاسیس دولت اسرائیل در ۱۴ ماه مه سال ۱۹۴۸ در سرزمین فلسطین (که اعراب از آن با نام «روز نکبت» یاد میکنند) منازعه خونباری میان اعراب و اسرائیل آغاز شد که ریشههای آن هم به قرارداد سایکس-پیکو بازمیگردد.
قرارداد سایکس-پیکو؛ تقسیم محرمانه سرزمینهای عربی
اروپا درحالی پا به سده بیستم نهاده بود که ژئوپلیتیک این قاره درمعرض بروز جنگی بزرگ قرار داشت. از آنسو، سده بیستم درحالی برای عثمانی فرارسیده بود که این کشور را «پیر اروپا» لقب داده بودند. بریتانیا، فرانسه و روسیه میدانستند شکست عثمانی، شکست دیگر متحدان این کشور یعنی آلمان، بلغارستان و امپراتوری اتریش- مجارستان را نیز بههمراه خواهد داشت.
طرح به شکست کشاندن پیر اروپا درحالی در دستورکار بریتانیا، فرانسه و روسیه تزاری قرار داشت که جنبشهای جداییطلب ناسیونالیستی، بهویژه درمیان ارامنه و اعراب، در پهنه امپراتوری عثمانی بالا گرفته بود. لندن با بهرهبردن از همین امر، ارتباطات مخفیانهای را با «شریف حسین»، امیر حجاز و والی مکه برقرار کرد و به او وعده داد که اگر نیروهای تحت امرش علیه دولت عثمانی بهپا خیزند و اگر عثمانی متلاشی شود، شریف حسین را بهعنوان خلیفه مسلمین در سرتاسر سرزمین های عربیِ امپراتوری عثمانی بهرسمیت خواهد شناخت.
شریف حسین در آرزوی این وعده که هرگز محقق نشد، جنگهای جداییطلبانه اعراب علیه عثمانی را سامان داد، غافل از اینکه در میانه جنگ یعنی در سال ۱۹۱۶ دولتهای بریتانیا و فرانسه بهطور محرمانه این سرزمینها را میان خود تقسیم کردهاند و اندک ارادهای برای اعطای استقلال به یک دولت عربی درسر نداشتند.
تقسیم محرمانه سرزمینهای عربیِ امپراتوری عثمانی به «مارک سایکس» و «فرانسوا ژرژ پیکو»، نمایندگانی از بریتانیا و فرانسه سپرده شد. براساس قرارداد محرمانهای که اینک بهنام سایکس- پیکو شناخته میشود و درپی جنگ جهانی دوم، کشورهایی با مرزهای تصنعی در نقشه خاورمیانه عربی ترسیم شد که اراده ملتها در ترسیم آن نقشی نداشت.
با پایان جنگ جهانی در نوامبر ۱۹۱۸ و فروپاشی عثمانی، نهتنها استقلال یک کشور یکپارچه عربی تحقق نیافت، بلکه بریتانیا و فرانسه بهعنوان کشورهای متنفذ در جامعهملل (که بعد از جنگ جهانی دوم به سازمان ملل متحد تغییر نام یافت) طرح تحقیرآمیزی موسوم به قیمومیت (Mandate System) را در ژانویه ۱۹۱۹ از تصویب گذراندند که براساس آن، کشورهای عرب خاورمیانه بهدلیل «توحش، فرو دست بودن و عدم بلوغ کافی در اداره سرزمینهای خود» تحت سرپرستی بریتانیا و فرانسه باقی میماندند.
به این ترتیب و بر اساس قرارداد سایکس-پیکو، نهتنها جنبش جداییطلبی اعراب از دولت عثمانی برای آنان استقلالی بههمراه نداشت، بلکه حیثیت آنان نیز بر اساس طرح قیمومیت لگدمال شد.
پیامدهای جنگ جهانی اول برای اعراب
وعده استقلال به اعراب، سرابی بیش نبود. این درحالی بود که همزمان جنبش صهیونیسم توانست وعده قطعی تشکیل دولت یهود در سرزمین موعود در فلسطین را از بریتانیا بهدست آورد. اراده لندن برای حمایت از تشکیل دولت یهود، طی بیانیهای موسومبه «بیانیه بالفور» در تاریخ ۲ نوامبر ۱۹۱۷، شکل عملی بهخود گرفت.
بیانیه بالفور بهخودی خود، دلیلی کافی برای شوکهشدن اعراب از توافقهای پشت صحنه بود که بهناگاه در ۲۳ نوامبر همان سال، دولت بلشویک روسیه که تازه به قدرت رسیده بود، با علم به قرارداد محرمانه سایکس- پیکو که دولت تزاری و بریتانیا و فرانسه برای تقسیم امپراتوری عثمانی امضا کرده بودند، کلیه متن این قرارداد محرمانه را منتشر کرد تا گواهی باشد بر اینکه این دولتهای اروپایی از آغاز، هیچ ارادهای برای اعطای استقلال به اعراب درسر نداشتهاند.
فروافتادن پرده از توافق پنهانی سایکس- پیکو(۱۹۱۶) از یک سو، صدور بیانیه بالفور ازسوی بریتانیا (۱۹۱۷) ازسوی دیگر و تحمیل سیستم قیمومیت (۱۹۱۹) که دست اعراب را در تعیین سرنوشتشان بسته بود، حس تلخی را برای پانعربیستها برجا نهاد که هنوز باقی است.
اما از نگاه پاناسلامیستها، توطئه برای شکست عثمانی نهتنها تمام این تلخیها را همراه داشت، بلکه افزون بر آن، نابودی «نهاد مقدس خلافت» را نیز موجب شد، زیرا سلطان عثمانی، خلیفه رسولالله نیز تلقی میشد. نهاد خلافت نزد اهل سنت، نهادی مقدس تلقی میشود؛ بهویژه آنکه به گمان و تلقی آنان، جهان اسلام زیر سایه خلافت تقریبا برای ۵ سده ( از قرن ۸ تا ۱۳)، عصر طلایی شکوفایی علوم و فنون را همزمان با دوران تاریک اروپا، به جهان معرفی کرده بود.
بیدلیل نیست که پاناسلامیستها، راهحل فائق آمدن بر انحطاط امروز مسلمانان را در بازسازی نهاد خلافت میبینند و جهاد برای احیای این نهاد مقدس را وظیفه هر مسلمان میپندارند. بیخود نیست که دولت خودخوانده داعش، برپایی خلافت اسلامی را اعلام کرده بود. از همینجا میتوان انگیزه جوانان مسلمان در غرب را برای پیوستن به داعش دریافت. در گمان این جوانان، احیای خلافت اسلامی یک واجب دینی است.
واکنش جهان عرب به جنگ جهانی اول؛ یکصد سال بعد
پنجسال مانده به صدسالهشدن سایکس-پیکو در سال ۲۰۱۶، خاورمیانه و شمال آفریقا (میراث برجامانده از جنگ جهانی اول و دوم) شاهد رویدادی بس شگرف شد. سلسله جنبشهای مردمی با نام «بهار عربی» از اواخر سال ۲۰۱۰ میلادی علیه حکام عرب از تونس آغاز و تا بحرین امتداد پیدا کرد. در خاورمیانه و شمال آفریقا در اثر جنبش بهار عربی، قذافی در لیبی پساز ۴۲ سال زمامداری مستبدانه، بنعلی در تونس با ۲۴ سال، حسنی مبارک در مصر با ۳۰ سال و علی عبدالله صالح در یمن با ۳۳ سال از قدرت بهزیر کشیده شدند. قیام مردمی در سوریه با سرکوب شدید مواجه شد و صدام حسین پیشتر با حمله امریکا از قدرت معزول شده بود.
آنچه سادهدلانه، بهار عربی نام گرفته بود، گو اینکه بر ویرانی کشورهای عربی افزود؛ ولی به جریان اسلامگرایی سلفی جانی تازه دمید. درحالیکه جریانهای پانعرب راهبردی برای برونرفت از آلام کشورهای عربی نداشتند، اندیشه اسلام جهادی با هدف احیای خلافت (که نهادی مقدس نزد اهل سنت است) پابه عرصه وجود نهاد تا با گمانِ درنوردیدن مرزهای تصنعی سایکس- پیکو، خلافت اسلامی را احیا کند.
در مسیر احیای خلافت، جریانهایی چون داعش اعلام موجودیت کردند و گفتند که نه مرزهای سایکس-پیکو را بهرسمیت میشناسند و نه مرزهای موجود میان کشورهای اسلامی را. آنها برای انتقامگرفتن از سرنوشتی که صدسال پیش براساس سایکس- پیکو بر منطقه تحمیل و منتهیبه فروپاشی خلافت عثمانی شد، حملات خود را به جای جای اروپا کشاندند. جالب اینکه در این تهدید امنیتی که اسلام سلفی برای جهان غرب رقم زد، شمار زیادی از نیروهای جهادی از کشورهای غربی به دولت خودخوانده داعش پیوسته بودند.
چنین اندیشهای در نهاد خود، هنوز از انگیزه و قوه محرکه بالایی برای تحریک مسلمانان برخوردار است و گمان نادرستی است که این انگیزه با شکست داعش ازبین رفته باشد. آنچه مهم است، اینکه چنین اندیشهای، از غرب برای سرنگونی نهاد مقدس(!) خلافت، کینهای صدساله، به درازای عمر قرارداد سایکس-پیکو، در سینه دارد.