![](https://old.iranintl.com/sites/default/files/styles/articles_landing/public/129858.jpg?itok=3UX88mwu)
اعتراض اصلاحطلبانه به باور «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران»
محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی، به روزنامه ایران گفته است که شعار نه غزه، نه لبنان «چرند» است و جمهوری اسلامی ایران باید هزینههای حزبالله را بدهد. این فعال اصلاحطلب که معاون سیاسی وزارت کشور در دولت هاشمی رفسنجانی و رییس شورای شهر تهران در سال ۱۳۸۰ بوده ست، در میزگرد اخیرش با رسانه یادشده اعلام کرد: «برخی داخل ایران نشستهاند و میگویند نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران؛ اینها چرندیات است… برای گروه حزبالله ۴۰ سال تلاش شده و ما باید حتما هزینههای آن را بدهیم.»
عطریانفر همچنین از علی خامنهای بهخاطر اینکه حوزه نفوذش را از مرزهای جمهوری اسلامی ایران به مدیترانه و سوریه و لبنان و یمن برده است، تمجید کرد. او ضمن رد شعارهای معترضان بهویژه در جریان اعتراضهای دیماه ۱۳۹۶ گفت که دو جناح عمده سیاسی در ایران «به یک توافق نانوشته ذیل تدابیر رهبری» رسیدهاند. او سرانجام تاکید کرد: «پرداخت هزینههای این گروهها و حضور در مناطقی مانند سوریه و عراق، برای جمهوری اسلامی صیانت ایجاد میکند.»
چرا جمهوری اسلامی ایران هزینه حزبالله را میپردازد؟
حکومت ایران آنچنان خود را متعهد به حمایتهای مالی و سیاسی از گروههایی چون حزبالله و حماس میبیند که بنا به اعتراف عطریانفر، اساسا این تعهد، تئوری مشترک اصولگرایان و اصلاحطلبان است. اگرچه هویت حمایت نظام ولایت فقیه از گروههای سیاسی در لبنان یا فلسطین از سنخ همان حضور ایران در سوریه و عراق است و بهعبارت دیگر، همه این توسعهطلبیهای منطقهای مخرج مشترک واحدی دارند، اما حساسیت ویژه نسبتبه سازمانهای شبهنظامی حماس، حزبالله و جهاد اسلامی برخاسته از پیشینه ۴۰ ساله نظام جمهوری اسلامی در ایران است.
حزبالله فرزند خلف و ممتاز حکومت ولایی در ایران است که تنها در سومین سال پیروزی انقلاب اسلامی ایران زاده شد. در حالی که کشور ما در اولین سال جنگ تمامعیار با عراق بهسر میبرد، با فتوای آیتالله خمینی جبهه نبرد جدیدی گشوده شد، آن هم در لبنان که خود هفتمین سال جنگ داخلیاش را سپری میکرد. حمله نظامی گسترده اسرائیل به آن کشور در آن مقطع، بهانهای به دست رهبر انقلاب داد تا در راستای تحقق شعار صدور انقلاب اسلامی و کمک به برادران شیعه در لبنان، جبهه نبرد نوینی شکل گیرد. آن درگیری نظامی با اسرائیل در خاک لبنان، باعث شد تا نطفه حزبالله بسته شود، چرا که سه سال بعد از آن، حزبالله که نیروی نظامی کوچکی بود، با جمعآوری جوانان شیعه لبنان توسط چند تن از انقلابیون ایرانی در پادگان بعلبک تشکیل شد. علیاکبر محتشمیپور یکی از سه مقام متنفذ و قدرتمند جمهوری اسلامی و بنیانگذاران آن گروه بود که البته بعدها به اصلاحطلبان پیوست. این آن چیزی است که باعث میشود تا انگیزه همحزبیاش عطریانفر در چرندیات خواندن شعار «نه غزه نه لبنان» قابل درک باشد.
درحالیکه هدف رهبر وقت جمهوری اسلامی ایران صدور انقلاب اسلامی به اقصی نقاط جهان، بهویژه در لبنان برای نبرد تنگاتنگ با «رژیم صهیونیستی» بود، در آنسو، شیعیان مهجور لبنان در سرزمین خود، حمایت تمامعیار ایران را به چشم معجزهای میدیدند. چرا که در لبنان به عنوان یک مستعمره پیشین فرانسه، علاوهبر تاثیرپذیری جامعه از فرهنگ و زبان فرانسوی، نهادهای سیاسی آن کشور نیز طبق طراحی فرانسویها شکل گرفت. متاثر از همین تفکر بود که قانون اساسی لبنان تدوین شد که بر اساس آن، شایستگی احراز مقامهای اصلی کشور، به این بستگی دارد که افراد از چه مذهب یا دینی باشند. طبق آن، مقام ریاست جمهوری به مسیحیان، جایگاه نخستوزیری به سنیها و سرانجام ریاست مجلس به شیعیان تعلق میگیرد. بعدها در عراق هم آمریکاییها بعد از سقوط صدام، از همین الگوی فرانسوی برای تشکیل ساختارهای سیاسی و نهادهای قدرت تقلید کردند؛ از این رو شیعیان چه در لبنان و چه در عراق، سهم سطحیتری در قدرت دارند.
دستکم تا اوان انقلاب اسلامی ایران، هر کدام از فرقههای درگیر جنگ داخلی لبنان تحتالحمایه دولتی بودند. در حالی که مسیحیان تکیهگاه خود را فرانسویها و اسراییل میدیدند و سنیها به حمایتهای مصر و عربستان امید بسته بودند، این تنها شیعیان بودند که مورد توجه کشور خاصی نبودند. مشکل عزلت جناحهای شیعی وقتی بیشتر میشد که خیل کثیری از آوارگان فلسطینی نیز به لبنان سرازیر شدند که چتر حمایتی خاصی نداشتند. در جنگ داخلی ۱۵ ساله لبنان که سرانجام در سال ۱۹۹۰ به پایان رسید، نقش نظامی ایران برای حمایت از شیعیان حیاتی بود، بهویژه وقتی منابع مالی و سلاح مسیحیان فالانژ از سوی اسراییل تامین میشد و سنیها هم تکیهگاهشان برخی شیوخ نفتی بود.
دلیل دشمنی اصلاحطلبان با شعار «نه غزه، نه لبنان»
محمد عطریانفر درگفتوگوی تازه خود ضمن اینکه اساسا صدای معترضان در روز قدس ۱۳۸۸ و تداوم آن در اعتراضات خیابانی دیماه ۱۳۹۶ در مخالفت با تداوم حمایت جمهوری اسلامی ایران از لبنان و فلسطین را چرندیات مینامد، تلویحا مدعی میشود که چون حمایت از شبهنظامیان شیعه در منطقه برای حکومت ایران «صیانت» به ارمغان میآورد، بنابراین حتی به بهای گزاف، پشتیبانی از آنها باید ادامه یابد.
نقطهنظر تازه این فعال اصلاحطلب آنگاه قابلتاملتر خواهد بود که نظرات برخی همفکرانش را در نظر داشته باشیم. هادی خامنهای، دبیر کل نیروهای خط امام و سردبیر روزنامه توقیفشده حیات نو در گفتوگویی که در آبان ۱۳۹۳ با خبرگزاری مشرقنیوز داشت، ضمن برائت اصلاحطلبان میگوید: «آنهایی که در راهپیمایی قدس ۱۳۸۸ شعار نه غزه نه لبنان سر دادند، اصلاحطلب نبودند و صداوسیما از میان چند میلیون نفر، فقط از این گروه تصویربرداری کرده است.»
علی اکبر محتشمیپور، چند روز پس از آن اعتراضها در راهپیمایی یادشده، در مصاحبهای اعلام کرد: «بحث اینجاست که وقتی در یک کشور کسانی شعار فلسطین را میدهند که بیشترین ظلم را در حق جوانهای خودشان میکنند، این یک عکسالعمل طبیعی از یک مظلوم است که کتک میخورد و زندان میافتد، کمترین عکسالعملش است.»
اگرچه محتشمیپور در سخنانش اعتراف به نکته مهمی میکند، اما باور مردمی که با دل و جان شعار نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران را سر دادند، فراتر از این دردهاست. متاسفانه امروز گروههایی چون حزبالله لبنان در حقیقت بازوی بازی سیاسی جمهوری اسلامی ایران در سطح جهانی است. از طرفی، از آنجایی که بسیاری از اعمال تروریستی ایران علیه منافع کشورهای غربی که در دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی صورت گرفته، عملیات مشترک حکومت ایران و حزبالله بوده، آن سازمان جعبه سیاه اسرار رژیم ولایتفقیه نیز محسوب میشود. بهعبارت دیگر، اگر تا دو دهه پیش صرفا حزبالله به ایران نیاز داشت، امروز احتیاج بین این دو متقابل است و شاید از همین روست که بعضی از روزنامههای عربی به طعنه مینویسند این ایران نیست که به حزبالله کمک میکند، بلکه بر عکس این حزبالله است که از ایران باج میگیرد!
دشمنی جریان اصلاحطلبی با شعار مردمی نه غزه نه لبنان، ریشه در نگاه ایدئولوژیک آنها در برخورد با پدیده فلسطین و لبنان دارد، همان تفکری که در ورایش تمایزی بین اصلاحطلب و اصولگرا نمیتوان دید. وقتی قرار بر این است که با حفظ فرم نظام جمهوری اسلامی ایران صرفا در درون آن تغییراتی صورت بگیرد، چگونه اصلاحطلبان میتوانند منکر حزبالله باشند که ستون فقرات پیکر نظام است؟ از این رو چه بسا در تفکر اصلاحطلبانه برای شیعیان لبنان، فلسطین، سوریه و عراق باید به اندازه مردم ایران و حتی بیشتر از هموطنان خودمان مایه گذاشت.
اگرچه آمریکا، اتحادیه عرب، کانادا، هلند و اتریش، حزبالله لبنان را در فهرست گروههای تروریستی طبقهبندی کردهاند و اتحادیه اروپا فقط شاخه نظامی این گروه را تروریست میداند، اما جمهوری اسلامی ایران همچنان حاضر است هر هزینه و خطری را برای بقای حزبالله که چیزی جز تضمین بقای خودش نیست، بپذیرد.
شاید در همین راستا ستایش اخیر اسماعیل هنیه، رییس دفتر سیاسی حماس از خامنهای قابل درک باشد. هنیه خطاب به خامنهای گفته است: «خدای بزرگ را سپاسگزارم که وجود شما را به ما ارزانی داشت و از او میطلبیم که نعمتهایش را بر شما عنایت فرموده و بلاهایش را از شما دور بدارد.»