اقتصاد مذهبی و تولیدات بازار مشترک
رسانههای داخلی ایران بعد از مراسم اربعین امسال اعلام کردند که جمعیتی نزدیک به ۳/۵ میلیون نفر از ایران در کربلا حضور داشتند. هرچند این رقم با توجه به جمعیت مسلمان ایران، بسیار ناچیز است، اما به هر حال در شرایطی که نارضایتی مردم از اوضاع اقتصادی و سیاسی کشور به اوج رسیده، تاملبرانگیز است. اگر از خودشان بپرسید، عدهای همیشه در صحنه و جانبرکفاند که وظیفه خود میدانند بهخاطر دفاع از آرمانهای انقلاب، برای زیارت به کشوری دیگر بروند. گروهی بزرگ نیز همچنان که خود را از منتقدان سرسخت و ناراضیان از شرایط فعلی ایران میدانند، باجدیت معتقدند که اسلام راستین و احترام ائمه از عملکرد بد مسئولان فعلی جمهوری اسلامی ایران جداست و گروهی دیگر نیز ماجراجویانیاند که میخواهند ببینند کموکیف داستان با این همه هزینههای حکومتی که برای آن میشود چگونه است.
سوال اینجاست که صرفنظر از هدف مسافران، چه میشود که یک سیستم حکومتی تا این حد مردم کشورش را به زیارت در کشوری دیگر تشویق میکند و آن را همپای حمایت از آرمانهای جمهوری اسلامی ایران میداند و اساسا چرا این حجم عظیم از نیروی انسانی و سرمایه مالی کشور را، آن هم زیر بار تحریمهای بیسابقه بینالمللی، خرج چنین سفری میکند تا تعداد بیشتری از مردم به این مراسم بروند.
پاسخهای بسیاری میتوان به این پرسش داد، اما من میخواهم پاسخ این پرسش را با نگاهی به «اقتصاد مذهبی» بدهم.
در اقتصاد مذهبی، که بخشی از سیستم جمهوری اسلامی ایران است، اساس اقتصاد را باورها و روایتهایی تشکیل میدهند که هیچ نقشی در توسعه اقتصادی ندارند، اما برای گروه خاص و طبقه حاکم، بهشدت درآمدزا هستند. در همان حال که هر روز بر ثروت حاکمان افزوده میشود و عوام را بیپولتر میکنند، فقر را ستایش و از زندگی فقیرانه بهعنوان زندگی پیامبر و امامان و بزرگان دینی یاد میکنند و هالهای از قداست به دور آن میپیچند.
در این نوع از اقتصاد، تودهها فقط رهپویان روایتها و باورها هستند و باید برای پاسداشت آن هزینه کنند. در اقتصاد مذهبی، ظلمها، تعارضها، تفاوتها و فسادها را براساس اشتباهها یا کمکاری تودهها در پیگیری و اجرای درست روایتها و باورها میدانند نه محتوا و کارکرد مذهب.
دو چیز در این نوع از اقتصاد مهم است؛ پول و قدرت. آگاهی و اتحاد تودهها برای ایجاد یک پارادایس یا یک جامعه سوسیالیست اسلامی (که تا به امروز وجود خارجی نداشته است) از نظر رییسان مذهبی امری بسیار مهم است، ولی اینکه چه وقت به آن خواهند رسید، این زمان، با توجه به انتظار فرج و ظهور امامی که فقط در زمان او، این مدینه فاضله به فرم نهایی و مطلوب خود خواهد رسید، نامشخص است و بنابراین برای چنین حکومتهایی، فرصتی بیپایان بهوجود میآید که به حکومت خود تا زمان تحقق وعده الهی و ظهور ادامه دهند و این یعنی رسیدن به قدرتی بدون مرز.
در اقتصاد مذهبی، بخش ذهنی تودهها، سیراب از کالاهایی میشود که مشکلات واقعی جامعه را حل نمیکند. اماکن زیارتی هر روز مدرنتر میشوند چرا که اینها، هم کارخانههای تولید فکر و کالای مذهبی و هم بخش پولساز حکومتاند. مقایسه رشد و سرمایهگذاری در امامزادهها، مساجد و حوزههای علمیه بهعنوان نهادهای مدیرساز این نوع سیستمها در مقابل مدارس که ممکن است انسانهای پرسشگر و مطالبهکننده از دل آنها بیرون بیاید، به درک این مطلب کمک فراوانی میکند. مشکلات مالی دانشآموزان و بسیاری از نوابغ علمی در ایران با وضعیت طلبههایی که از روز ورود به حوزه، تمام هزینههای زندگی آنها از مسکن تا خورد و خوراک و پول تو جیبی فراهم میشود و روز به روز به ساختمانهای تحت مالکیت آنها افزوده میشود، بهراحتی اهمیت اقتصاد مذهبی را در جمهوری اسلامی نشان میدهد.
بحث دومی که در یک سیستم اقتصادی وجود دارد، این است که متولیان باید علاوه بر تولید کالا و افزایش احساس نیاز در مشتری، قدم بعدی یعنی ایجاد بازارهای تازه را بردارند. هر چند در اقتصاد اسلامی نوع کالاها یکی است، اما ایجاد بازارهای جدید همواره پتانسیل جذب مشتریان را افزایش خواهد داد پس روسا بهدنیال ایجاد و رونق دادن به بازارهای جدیدتر و بزرگترند.
ایجاد واژههایی چون همایش و گردهمایی «جاماندگان حسینی» برای کسانی که در اربعین موفق به رفتن به کربلا نشدهاند، نشانی بارز از رواج چنین سیاستی است. در اقتصاد مذهبی تنها دو طیف وجود دارند؛ روسا و توده. یا همان تولیدکنندگان و مصرفکنندگان و اما سود همواره به جیب تولیدکنندگان خواهد رفت چرا که کالای خریداریشده از سوی توده، تنها یک باور است که قرار است در جهانی دیگر به کار آید.
بنابراین مهمترین پروژههای اجرایی در چنین سیستمهای اقتصادی از سوی روسا، ساختوساز سریع و پر زرق و برق اماکن مذهبی و تسهیل در رفتوآمد زائران و تشویق آنها به این سفرهاست.
اقتصاد مذهبی همیشه برای تحقق آرمانها و باورها بحث اتحاد را مطرح میکند اما منظور از اتحاد در چنین سیستمی، اتحاد بین توده نیست بلکه اتحاد بین تولیدکننده و مصرفکننده است بهطوری که هر کالایی از سوی تولیدکننده عرضه میشود، بیچون و چرا از سوی توده مردم خریداری و استفاده شود هر چند که رسیدن به مدینه فاضله از سوی تودههای بیاختیار و محتاج، واقعا تئوری رقتانگیز و ناامیدکنندهای است. فضای امروز ایران فضایی است که از سوی این رییسان مذهبی، سعی میکنند مردم را به درجهای از مسخشدگی برسانند که دیگر اثری از یک جامعه پویا و مطالبهگر در آن نباشد.
در قرن بیست و یکم اینجا خبری از اقتصاد مدرن با مولفههایی چون برنامهریزی، نظارت بر پیشرفت برنامهها، پاسخگویی و شفافیت در نحوه عملکرد اقتصادی نیست و همهچیز بر پایه ارزشها و باورهایی نادیده و نامشخص تعریف میشود. امروز ایجاد بازار مشترکالمنافع شیعی در عراق، ایران، سوریه، لبنان و ... یکی از اهداف مهم جمهوری اسلامی است و به همین دلیل هم مردم کشوری ثروتمند مانند ایران هر روز فقیرتر میشوند تا روسای مذهبی بتوانند کارخانههای پولسازی و تولیدات فکری خود را گستردهتر کنند و سرمایه بیشتری به جیب بزنند و باز هم همین مردم با استفاده از تولیدات فکری آنها خواسته یا ناخواسته موجب افزایش قدرت و ثروتشان شوند.
باید گفت یکی از پاشنههای آشیل تودهها در ایران، باورها و روایتهای مذهبی بوده که در طول تاریخ همیشه روسای مذهبی توانستهاند بالاترین بهرهبرداری سیاسی و اقتصادی را از آن، برای خود داشته باشند. از خمس و زکات و جزیه گرفته تا حرام و حلال شدن کالاها و در نهایت، دوران حکومت جمهوری اسلامی در ایران بهعنوان نمونه عملیشدهای از حاکمیت باورها و اقتصاد مذهبی بر یک جامعه. امروز امید میرود پس از ۴۰ سال تجربه این نوع تفکر و نتایج اقتصادی آن بر زندگی تودهها که روزی قرار بود منبع آسایش و آرامش آنها باشد، مردم با رسیدن به یک آگاهی اجتماعی و همگرایی ملی در جهت پایان دادن به این رابطه یکسویه تولیدکننده و مصرفکننده قدم بردارند و خرد و عقلانیت را برای آینده جامعه در پیش گیرند.