انرژی هستهای؛ اکسیری برای تمام فصول جمهوری اسلامی ایران
با اعلام سازمان انرژی اتمی ایران مبنی بر آغاز گام چهارم و ازسرگیری غنیسازی، باز هم ایران در صدر اخبار دنیا قرار گرفت و تحلیلهای گوناگونی، از دلیل و توجیه این اقدام حکومت گرفته تا پیشبینی واکنش دولتهای خارجی و باجگیری ایران از اروپا و آمریکا، ارائه شد.
اما از دیدگاه نگارنده، این اقدام ایران چه در راستای ادامه برنامه هستهایاش باشد و چه باجگیری از دولتهای خارجی برای پایبندی به برجام، جمهوری اسلامی ایران در چهل سال گذشته، با عملکردش در بخشهای مختلف نشان داده اساسا آنچه مهم است استمرار قدرت و بقای حکومت است، مانند اتفاقی که در کره شمالی افتاده است. در حال حاضر، جمهوری اسلامی ایران باور دارد در صورتی میتواند بر مسند قدرت باقی بماند که خود را به سلاح اتمی مجهز کند، تا علاوه بر افزایش قدرت و نفوذش در منطقه، از حملههای احتمالی خارجی مصون باشد و در بعد داخلی نیز به حکومت کمک خواهد کرد تا مردم اقتدارش را به رسمیت بشناسند و شهامت اعتراض یا نافرمانی مدنی را نداشته باشند. اما حکومت ایران برای رسیدن به این برنامه نیاز دارد تا با استفاده از حربه تحریمها و پایبند نبودن کشورهای دیگر به برجام، حس غرور ملی و باورهای مذهبی مردم را برانگیزد تا برنامه هستهای خود را گام به گام تکمیل کند.
در همین زمینه میتوان به عملکرد حزب بهاراتیا جانا سنگ در هند اشاره کرد، که خواستار دستیابی هند به سلاح اتمی بود. این حزب برای پیشبرد برنامههای اتمی هند از طرح توزیع علیق (علوفه) رایگان برای گاوهای مقدس و ساخت آغل برای گاوهای پیر استفاده کرد. در سرزمینی که بسیاری از مردم آن در فقر و بدون امکانات زندگی میکنند و هنوز نبودِ دستشوییهای عمومی کافی معضلی بزرگ است، چگونه یک حزب سیاسی ملی با این ترفند توانست برنامه هستهای هند را در اولویت قرار دهد (هند: تمدن مجروح، و. س. نایپول، ترجمه احمد میرعلایی، ص ۱۴۸). هرچند ماهیت نظام سیاسی هند با نظام سیاسی ایران کاملا متفاوت است، عملکرد هر دو برای کسب قدرت با تکیه بر باورها و اعتقادهای ملی و مذهبی مشابه بوده است.
به نظر من، غنیسازی صرفا در واکنش به خروج آمریکا از برجام و بیتوجهی اروپا به تحریمهای ایران نیست، بلکه بیشتر حاکی از کیفیت و وضعیت امروز سیستم حکومتی ایران است، چرا که حکومت در چند سال گذشته پیوسته مدعی بوده تحریمها اثر مثبت داشته و باعث رشد اقتصادی شده است. ولی اگر تحریمها، بنابر گفتههای مقامهای ایرانی، باعث رشد اقتصادی شده است، چرا در واکنش به ادامه تحریمها ازسوی آمریکا، غنیسازی ازسر گرفته میشود؟ اگر اقتصاد مقاومتی پیشنهادی رهبر ایران راه چاره است، غنیسازی کدام مشکل را حل میکند؟ با توجه به امکانات فعلی ایران، غنیسازی کدام چرخه اقتصادی را به راه میاندازد؟ با توجه به مشکلات اساسی ایران در زمینه اشتغال، توسعه سیاسی، صنعت و کشاورزی، غنیسازی کدام محورها را پوشش میدهد که همچنان جزو اهداف اساسی نظام هست؟ همه این سوالها یک پاسخ دارد: وسوسه رسیدن به قدرت همیشگی یا همان اکسیر جاودانگی. رژیم حاکم بر ایران انرژی هستهای را اکسیری برای حفظ قدرتش میداند و بر این باور است که نظام سیاسی با داشتن انرژی هستهای دچار پیری و مرگ نمیشود. پس جمهوری اسلامی ایران دو راه دارد: یا به قدرت هستهای تبدیل شود و با این اکسیر، مانا شود یا مانند ونزوئلا، پیوسته دچار بحران باشد و هر لحظه خود را در بستر تظاهرات و در سراشیبی سقوط ببیند.
پیام دیگر ازسرگیری غنیسازی، با توجه به اوضاع ناپایدار داخلی، این است که جمهوری اسلامی ایران با ایستادن پای حرف خود و در پایان مهلت ۶۰ روزه به اروپا، میخواهد نشان دهد که حکومتی بااقتدار و باصلابت است و به هر قیمتی باشد، کار خود را انجام میدهد. هرچند ایران با هیاهوی خبری بسیار اعلام کرده گام چهارم غنیسازی را برداشته است، باید توجه داشت که غنیسازی زیر ۵ درصد اورانیوم، که در این مرحله انجام میشود، هنوز با امکان دستیابی به سلاح هستهای فاصله دارد، پس نمیتواند باجگیری سودمندی باشد. اما این پروپاگاندا با ایجاد دلهره در مردم، نه بازرسان آژانس یا دولتهای اروپایی، میتواند رژیم را دارای قدرت بازدارنده در مقابله با شورشها و اعتصابهای داخلی نشان بدهد و چهره تضعیفشده حکومت را نزد مردم ترمیم کند.
ذات و ماهیت نظام سیاسی اسلامی حاکم بر ایران، که بر خواستهای مداوم و هدفی همیشگی (دستیابی به قدرت هستهای و صدور آرمانهای انقلاب به دنیا) بنا شده است، مایه دردسر مداوم برای ایران و دنیاست. جمهوری اسلامی با تکیه بر سنتها و باورهای مذهبی حکومت میکند و در این قدرت اسلامی، وزنهای بهغایت مذهبی وجود دارد، نه ملی.
غرق شدن در موضوع غنیسازی بخشی از سیاست نظام حاکم بر ایران است که برای استمرار قدرت به آن نیاز دارد و امروز، بدون این غرقشدگی در موضوع هستهای، به انجام هیچ کاری نائل نمیشود. ولایت فقیه، به باور خود، بر پایه نظام اسلامی جهانشمول شکل گرفته است، ولی در این سالها، به این نتیجه رسیده است که برای حفظ نظام جهانشمول اسلامی شیعیاش به این اکسیر (قدرت هستهای) نیاز دارد. در حالی که اگر نظام ولایت فقیه حاکم بر ایران نظامی با کارکرد واقعی و درست و منطبق با باور قلبی و خواسته مردم بود، اساسا نیازی نداشت به انرژی هستهای دست پیدا کند تا موقعیت و قدرتش را اثبات کند. در واقع، باید گفت مسئولان جمهوری اسلامی ایران حتی نمیتوانند از ایدئولوژی ولایت فقیه برای رهایی از مشکلاتشان کمک بگیرند و مردم را از این گرفتاریها برهانند.
درست به همین دلیل، در روزگاری که دنیا روی موضوعهای زیستمحیطی و تغییرات اقلیمی تمرکز کرده است، در جمهوری اسلامی ایران پرونده حمایت از چندهمسری مردان دوباره باز میشود و از نماینده مجلس گرفته تا معاونان رییسجمهوری دربارهاش اظهارنظر میکنند و این موضوع را تبدیل میکنند به دغدغه روز مردم. در حالی که نظام حاکم بر ایران با وجود تمام نابرابریهای جنسیتی، همچنان بر جهانی بودن اندیشههای مذهبیاش تاکید دارد، امروز تنها راه اثبات خود و باورهایش را در دستیابی به قدرت هستهای میبیند، قدرتی که میخواهد چه با برجام و چه بیبرجام، ولو با گامهای لرزان و زخمی، به دست آورد، گامهایی که نه برای رسانهها شمرده شدهاند و نه صرفا برای باجگیری از دولتهای خارجی برداشته میشوند.