برنده و بازنده عملیات چشمه صلح
مهلت ۱۵۰ ساعته مقرر در توافقنامه سوچی بین اردوغان و پوتین در هفته گذشته برای عقبنشینی نیروهای دموکراتیک سوریه از محدوده ۳۰ کیلومتری مرز ترکیه، روز سهشنبه هفتم آبانماه، به پایان رسید. با اعلام دولت روسیه مبنیبر انجام این عقبنشینی و از سرگرفته نشدن عملیات نظامی از سوی ترکیه، بهنظر میرسد که دیگر میتوان این عملیات را بهصورت دفاکتو پایان یافته تلقی کرد.
حال پرسشی که ناظران مسائل خاورمیانه با آن مواجهاند، این است که کدامیک از بازیگران منطقهای و بینالمللی از عملیات چشمه صلح ترکیه در شمال سوریه سود بردند و کدام یک متضرر شدند؟ برندگان و بازندگان بازی ماه اکتبر ـ شامل عملیات نظامی، سفر ۱۷ اکتبر پنس و پمپئو به آنکارا و آغاز آتشبس و نهایتا سفر اردوغان به سوچی در ۲۲ اکتبر و انعقاد توافقنامه سوچی بین اردوغان و پوتین ـ چه کسانی بودند؟
برای ارزیابی در این مورد پیش از هر چیز باید توازن قوا پیش از آغاز عملیات چشمه صلح را مورد بررسی قرار دهیم و سپس به توازن قوای حال حاضر در صحنه نظامی سوریه نگاهی بیفکنیم.
در آغاز ماه اکتبر تقریبا تمامی اراضی شرق فرات تحت کنترل نیروهای کرد دموکراتیک سوریه و متحدان آمریکاییشان بود. اراضیای که نه تنها به لحاظ کشاورزی دارای اهمیت فراوانی است بلکه مناطق نفتخیز دیرالزور و همچنین شاهراه استراتژیک ام-۴ که شرق سوریه را به غرب آن متصل میکند نیز دربرمیگرفت.
حضور نظامی روسها و دولت مرکزی سوریه نیز در شرق فرات کم و بیش هیچ بود. در غرب فرات نیز گرچه نیروهای ترکیه در عفرین و ادلب و همچنین در مثلث اعزاز-الباب-جرابلس حضور داشتند، اما نیروهای کرد نیز کماکان بر مناطق مهمی چون تلرفعت و منبج مسلط بودند.
توازن قوا در پایان ماه اکتبر اما اینگونه است:
نیروهای آمریکایی ضمن تنها گذاشتن متحدان کردشان شرق فرات را تخلیه کردهاند. نیروهای روس و دولت سوریه کنترل منبج و عینالعرب (کوبانی) را در اختیار گرفته و وارد شرق فرات شدهاند و بر اساس توافق سوچی، خارج از محدوده ۱۲۰ کیلومتری راسالعین-تلابیض قرار است نیروهای روس به همراه نظامیان ترک در محدودهای به طول ۳۲۰ کیلومتر و عرض ۳۰ کیلومتر به گشتزنی و تامین امنیت مبادرت کنند تا فقدان نیروهای کرد در این مناطق را پر کرده از نزدیک نشدن نیروهای کرد به مرز ترکیه اطمینان حاصل کنند.
ترکیه نیز محدودهای ۱۲۰ کیلومتری با عرض ۳۰ کیلومتر را در حد فاصل تلابیض تا راسالعین به دست آورده که طبق وعده اردوغان در سخنرانیش در نشست مجمع عمومی سازمان ملل در آنجا دست به خانهسازی گسترده خواهد زد تا پناهندگان عمدتا عرب سوری را در آن مناطق اسکان دهد.
نیروهای کرد اما با از دست دادن تجهیزات نظامی و نفرات قابلتوجه مجبور به عقبنشینی به مناطق جنوب جاده ام-۴ شدند اما کماکان شرق فرات شامل رقه و دیرالزور را در اختیار خواهند داشت. هر چند از این پس کنترل آنها محدود به اراضیای خواهد بود که اساسا کردنشین نبوده دارای اکثریت جمعیتی عشایر عرب است. جمعیت عربی که از نظر اجتماعی و فرهنگی خاستگاه داعش نیز محسوب میشود و همین موضوع بدون اتکا به جغرافیای کردنشین شمالی، تداوم کنترل این مناطق را برای نیروهای کرد دموکراتیک سوریه دشوارتر خواهد ساخت.
در این میان دولت سوریه اما بدون شلیک یک گلوله به مناطق کردنشین بازگشت و کنترل عینالعرب، قامشلی و منبج را در اختیار گرفت؛ آمریکاییها را که چشم دیدنشان را در خاک خود نداشت در کاروانهای نظامی خود در حال خروج به سوی عراق دید و بالاخره نیروهای کرد مغرور از شکست دادن داعش را در موقعیت تواضع و همکاری با خود دید.
ایران نیز گرچه به انتقاد از عملیات چشمه صلح پرداخت اما قطعا برچیده شدن منطقه خودگردان وابسته به آمریکا در شرق فرات چیزی نبود که از آن ناراحت شود. همچنین اجبار ترکیه برای همکاری دفاکتو و حتی مذاکره از طریق طرف روسی با دولت دمشق، تقریبا عدول آنکارا از تمامی ادعاهای خود در قبال سوریه محسوب میشد و باز هم این چیزی نبود که موجب آزردگی تهران در مقام جدیترین رقیب منطقهای آنکارا در خاورمیانه را فراهم کند.
با عنایت به چنین تصویری از موازنه قدرت متحول در صحنه نظامی سوریه بهنظر میرسد مهمترین برنده این بازی کسی نبوده است جز روسیه که بدون اندک هزینهای توانسته به شرق فرات راه یابد. در سوچی با اردوغان همچون یک فرمانبردار تحت کنترل رفتار کند و همچنین بدون اخذ حمایت و موافقت از سوی آمریکا اراده خود را بر کردها نیز تحمیل کند و حتی بتواند در میانه حس غالب مورد خیانت قرار گرفتن از سوی آمریکا، نزد کردها در لباس یک منجی جلوه کند.
مهمترین بازنده این صحنه را نیز احتمالا باید در کاخ سفید جستوجو کرد. دونالد ترامپ با تغییر راهبردی خود به راهبرد انزواطلبانه در قبال خاورمیانه، نه تنها تمام دستاوردهای اخلاقی آمریکا در جنگ با داعش بهویژه نزد کردها را از دست رفته دید بلکه حتی متحدان سنتی خود در این منطقه نظیر عربستان و امارات متحده عربی را هم با تردیدهای جدی درباره امکان اتکا به سیاست امنیتی حمایتی آمریکا مواجه ساخت و آنها را نیز به سوی ایجاد روابط نزدیکتر سیاسی ـ امنیتی با روسیه سوق داد.
فرصتی که پوتین نیز البته آن را غنیمت شمرد و در هیاهوی عملیات چشمه صلح ترکیه در روز ۱۴ اکتبر راهی ریاض شد تا از تردیدهای عربستان درباره آمریکایی که دیگر خواهان نقشآفرینی در جنگهای به تعبیر ترامپ بیپایان خاورمیانه نیست، بیشترین منافع را متوجه خود کند.
اما فارغ از دو سوی برنده و بازنده اصلی، باقی بازیگران رخدادهای اکتبر داغ سوریه را میتوان کم و بیش برنده نسبی تلقی کرد.
اردوغان اگر چه این عملیات را اولا برای تهییج احساسات ملیگرایانه ترکها و ایجاد بسیج سیاسی پشت سر خود آغاز کرده بود تا شکستهای حزبش در انتخابات محلی شهرهای بزرگ در بهار گذشته و ظهور چهره جدید آلترناتیو چون اکرم امام اوغلو در سیاست ترکیه را جبران نماید و پشت سر بگذارد اما انتشار نامه تحقیرآمیز ترامپ به او در همان روزی که پنس و پمپئو وارد آنکارا شدند و مایک پنس موفق شد اردوغان را وادار به توقف عملیات کند، این برگ را دقیقا به برگی علیه اردوغان تبدیل کرد تا نه تنها از قبل آن حس غرور ملی و عظمتطلبی ترکهای ملیگرا هیچ پاسخی نیابد بلکه موجبات تحقیر و ایجاد حس شکست نیز در میان آنها فراهم آید.
اردوغان همچنین نتوانست به هدف تعیین شدهاش مبنی بر اشغال طول مرز سوریه به عمق ۳۲ کیلومتر در شرق فرات نایل آید و از مرز ۴۴۰ کیلومتری به کنترل ۱۲۰ کیلومتر بسنده کرد.
همچنین مواجهه با اتهام جنایت جنگی در این عملیات از سوی ارتش ترکیه و شبهنظامیان اسلامگرای وابسته به آن که از طرف نهاد معتبر بینالمللی مدافع حقوق بشر چون عفو بینالملل در حق ترکیه مطرح شد. همچنین تصویب به رسمیت شناختن نسلکشی ارامنه در سالهای جنگ جهانی اول از سوی دولت عثمانی در مجلس نمایندگان آمریکا از دیگر شکستهای دیپلماتیک اردوغان در اثنای این عملیات بود که میتواند صلاحیت اخلاقی ترکیه در عرصه بینالمللی را با چالشهای جدی مواجه کند.
دیگر هدف اردوغان که تحقق نیافت ایجاد منطقه امن یکپارچه در طول مرز سوریه و اسکان چهار میلیون پناهجوی سوری به ادعای او در آن مناطق و تحت کنترل و اداره شبهنظامیان اسلامگرای وابسته به ترکیه بود که با توجه به عدم شکلگیری منطقه امن یکپارچه آنچنان که آقای اردوغان میخواست، امکان انتقال میلیونها سوری به آن مناطق نیز فرض بعیدی بهنظر میرسد.
رخدادی که اگر بهصورت اجباری درآید به چهره اردوغان نزد مخالفان سوری نیز لطمه جدی وارد خواهد ساخت و چه بسا میتواند موجب ایجاد موج بازگشتی به سوی بشار اسد در میان بخشی از مخالفان سوریه شود.
کردها نیز اگرچه برنده این بازی نبودند اما بهصورت نسبی توانستند اراضی تحت کنترلشان شامل مناطق نفتخیز را حفظ کنند. هر چند با رانده شدن به سوی مناطق عربنشین جنوبی قطعا در تداوم قدرتشان بدون پایگاه جغرافیایی مناطق کردنشین بهعنوان خاستگاهشان، با مشکلات جدی مواجه خواهند بود و ناچار به بازگشت و اتکای بیشتر به دولت مرکزی سوریه هستند.
ایران اما بیشتر نظارهگر این بازی بود تا درگیری هر چه بیشتر رقیب منطقهایاش ترکیه با غرب و همچنین مسائل منطقهای را با دقت تعقیب کند و شاهد شکلگیری معادلاتی در خاورمیانه باشد که ایران و عربستان را ناچار از گونهای از همگرایی و یا دستکم تنشزدایی در رابطه با یکدیگر خواهد کرد. امری که نشانههای اولیه آن را در اعلام آمادگی عربستان برای آتشبس در یمن میتوان جستوجو کرد.
به این ترتیب اکتبر پر ماجرای خاورمیانه به پایان رسید؛ اکتبری که بیش از هر کسی احتمالا ولادیمیر پوتین را خوش آمد.تا نوامبر چه زاید و جوجهها را تا آخر پاییز چه بر سر آید!