تمرکزگرایی عریانشده پس از سیل
مدیریت حوادث در ایران
پس از سیل سال ۱۳۹۵ و خسارات بسیار زیاد وارد شده به زمینهای کشاورزی استان خوزستان، خصوصا شوش که بیش از ده روز در محاصره آب بود و اغلب کشاورزان وزارت نیرو و مدیریتش بر دریچههای سد دز را مقصر اصلی میدانستند، به دستور وزیر وقت وزارت نیرو یک ستاد حقیقتیاب تشکیل شد، ستادی که گزارش آن در رسانههای عمومی منتشر نشد. پرداخت خسارت به سیلزدگان، که اغلب کشاورز بودند، نیز چنان به تاخیر افتاد که نماینده این شهر در مجلس به وزیر نیرو تذکر داد. سیل بعدی در منطقه نشان داد که نقاط شکننده و آسیبپذیر منطقه همچنان تقویت نشده است.
بعد از زلزله رودبار و بم، پس از زلزله سرپل ذهاب و کرمانشاه، پس از سقوط چندین هواپیما و هلیکوپتر، آتشسوزی جنگلها و مراتع، آتش گرفتن ساختمان پلاسکو، غرق شدن نفتکش سانچی و دهها حادثه بزرگ و کوچک در ایران، هرکدام توانست در زمانی کوتاه به بحران تبدیل شود، حوادثی که اغلب مانند مثال نخست، تجزیه و تحلیل نشدند، جبران خسارت نشدند و مقصران همچنان در سمتهای مدیریتی پروژههای دیگر حضور دارند و بهعلاوه، حتی در سادهترین شکل، تبدیل به تجربهای موثر نشدند.
در مورد سیل اخیر، که ۲۵ استان از ۳۱ استان ایران را درگیر کرد و خسارات بسیار زیادی وارد آورد، دوباره بسیاری از اشتباههای گذشته تکرار شد. بنابه اطلاعات منتشرشده در وبسایت سازمان محیط زیست اتحادیه اروپا (ECE) درمورد مدیریت سیل، تجربه نشان داده است موثرترین روش، توسعه برنامههای مدیریت ریسک سیل است و موارد زیر را شامل میشود.
پیشگیری: جلوگیری از آسیب ناشی از سیل با اجتناب از ساخت خانهها و صنایع در مناطق سیلخیز؛ انطباق پیشرفتها در بخشهای عمرانی و معماری در مقابله با خطر سیل؛ ترویج و آموزش شیوههای مناسب استفاده از زمین، کشاورزی و جنگلداری؛ و کمک به توسعه اقتصادی پایدار منطقه.
حفاظت: حفاظت از ساختار سازهای و غیرسازهای برای کاهش احتمال سیل یا تاثیر سیل در مکانی خاص.
کسب آمادگی: اطلاعرسانی به مردم در مورد خطرات سیل و آنچه در صورت وقوع سیل انجام میشود.
واکنش اضطراری: طرحهای اضطراری در صورت وقوع سیل؛ مکانیابیهای مناسب برای نجات و استقرار آسیبدیدگان.
بازیابی و جمعآوری آموختهها بعد از سیل: بازگشت به حالت عادی در اسرع وقت و کاهش آثار اجتماعی و اقتصادی سیل بر جمعیت آسیبدیده.
اما در تمام این قسمتها، از پیشگیری گرفته تا مدیریت حادثهدیدهها، میتوان همه را با یک شاخص مهم مرتبط دانست: توسعهیافتگی شهری و روستایی.
تصویری شبیه توسعه
مطابق نمودار پراکندگی جمعیتی شهری و روستایی استانهای ایران در سال ۱۳۹۵، بهخوبی روشن است که چطور نزدیک به ۱۴ درصد جمعیت ایران در تهران ساکناند. حدود ۵۰ درصد جمعیت ایران در ۱۰ استان ایران زندگی میکنند، یعنی مناطق ساحلی در شمال و جنوب یا استانهای مرکزی ایران را مناسب و پرجمعیت میدانیم و به لحاظ صنعتی تقویتشده تعریف میکنیم و فقط ۵۰ درصد جمعیت ایران در ۲۱ استان دیگر زندگی میکنند.
این مساله بهروشنی نشان میدهد تمرکز امکانات و اشتغال و رفاه نسبی در تعداد کمی از استانهای ایران وجود دارد، هرچند این خود نیز حرف نادقیقی است، مثلا در مورد استان سیستان و بلوچستان بیشتر رشد جمعیت محلی موثر است نه سهم داشتن از رفاه و امکانات اقتصادی.
آمار و دادهها اطلاعات کلی را روشن میکنند. حتی در بافت شهری نیز در بسیاری موارد، نشانی از توسعهیافتگی در اصول زیربنایی به چشم نمیخورد. آمار رسمی سال ۱۳۹۵ میگوید تعداد کل تصفیهخانههای فاضلاب کشور ۱۸۲ مرکز است و فقط ۴۷ درصد جمعیت کل کشور تحت پوشش خدمات جمعآوری و دفع بهداشتی فاضلاب شهریاند. نمودار زیر نشان میدهد که در هر استان چند شهر مجهز به انشعابات فاضلاب وجود دارد. در برخی استانها، تعداد این شهرها از انگشتان یک دست نیز کمترند. تعداد این انشعابات در شهرهای ساحلی و شهرهایی که رودخانه از آنها میگذرد آشکارا بیشتر است، مانند گیلان، که این امر هم به دلیل تعدد شهرها در این مناطق است، هم به دلیل امکان رهاسازی فاضلاب در دریا و رودهای جاری، موضوعی که امروز در اغلب شهرها و مناطق حادثهدیده باعث بروز مشکلات جدی شده است و پیش از این نیز یکی از مهمترین عوامل آلودگی رودها و آبهای جاری کشور بود.
از امکانات و خدمات شهری مانند تعداد بیمارستانها هم میتوان به پتانسیل و میزان توجه به توسعه زیرساختهای توسعه پی برد. مطابق آمار رسمی ۱۳۹۵، ۹۵۴ بیمارستان فعال با ۱۵۷۳۰۳ تخت ثابت در کشور وجود داشته است، یعنی بهازای هر ۱۰۰۰ نفر کمتر از ۲ تخت، عددی برابر آمار کشورهایی مانند بحرین با جمعیت کمتر از ۱/۵ میلیون نفر و امارات با جمعیت ۹/۵ میلیون نفر.
طول کل خطوط راهآهن (اصلی، مانوری و صنعتیـتجاری) سراسر کشور ۱۳۴۳۷ کیلومتر است، در حالیکه کشوری مانند ایتالیا، که از نظر وسعت یک پنجم ایران است، حدود ۱۹۰۰۰ کیلومتر راهآهن دارد و بیش از ۴۰ درصد ناوگان حملونقل ریلیاش از طریق قطارهای سریعالسیر است. کل بودجه تصویبشده در لایحه بودجه سال ۱۳۹۸ مطابق ارقام اعلامشده ازسوی سازمان پژوهشهای مجلس، برابر است با ۱۸۰۳هزار میلیارد تومان و بودجه مصوب برای شهرداری تهران، معادل است با ۱۷هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان. درحالیکه به گزارش روابط عمومی سازمان مدیریت و برنامهریزی استان خوزستان، بودجه این استان برابر ۲۶۰۰میلیارد تومان است. روشن است که کل بودجه استانی با موقعیت خوزستان با بودجه تنها شهرداری تهران هم قابل مقایسه نیست. اما ذکر این نکته هم ضروری است که بودجه مصوب شهرداری تهران نیز با همه این توصیفات، برای شهروندان آن شرایط بهتری در سلامت و رفاه زیست بههمراه نداشته است؛ بودجهای که نه رفاه در ناوگان حمل و نقل عمومی و پارکها و مدارس مجهز مناسب با تعداد دانشآموزان را به تهرانیها بخشیده و نه خدمات مناسبسازیشده برای توانخواهان و سالمندان و گروههای خاص شهروندی.
به این ترتیب، چهره فراموششده شهرها و استانهای ایران و تمام مشکلاتی که سالها روی هم تلنبار شده است پس از هر سیل و زلزله، اینطور آشکار میشود.
کاهش جمعیت روستایی و الگوی ثابت توسعهنیافتگی
رییس مرکز آمار در نشست خبری اعلام نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵، اعلام کرد: «نسبت روستانشینی جمعیت در سال ١٣٩٥ به ٢۵/٩ رسیده، که حدود ٢/٧ درصد نسبت به سال ١٣٩٠ کاهش یافته است. جمعیت ساکن در نقاط روستایی در سال ۱۳۹۰ برابر با ۲۱ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر بود و در سال ۱۳۹۵ برابر با ۲۰ میلیون و ۷۵۰ هزار نفر.»
وضعیت توسعهیافتگی و عمران در روستاها و سرمایه گذاری در آنها بسیار قابل توجه است. در بررسی لایحه بودجه سال ۱۳۹۸، آمده است « بالغ بر ۸۰ درصد از اعتبارات تملک دارایی سرمایهای توسعه و عمران روستایی و عشایری فاقد هدف کمٌی و قابل ارزیابی است و بالغ بر ۵۳ درصد این اعتبارات اصولا قابل شناسایی نیست و همچنین یافتههای تحقیق نشان داد امور مسکن و عمران شهری و روستایی در لایحه بودجه سال ۱۳۹۸، دارای ۲۴۶ طرح تملک دارایی سرمایه ملی است، که از این میان، تنها ۱۰ طرح بهطور مشخص به نواحی روستایی و عشایری اختصاص دارد.»
جالب است بدانید در این میان، تنها حدود ۳ درصد از اعتبارات قابل احصا برای مدیریت و توسعه روستایی و عشایری به اشتغال اختصاص یافته است. همچنین در این لایحه، هیچ طرح اساسی در زمينه توسعه اشتغال روستایی و كاهش روند مهاجرت و معکوسسازی روند آن با توسعه و ایجاد خدمات شهری در مناطق روستایی و عشایری لحاظ نشده است. این در حالی است که عنوان این فصل لایحه و همینطور سرفصلهای گنجاندهشده در اهداف اصلی برنامه ششم توسعه کمک به اشتغالزایی و توسعه بخش روستایی است. از کل بودجه عمومی دولت در سال ۱۳۹۸، کمتر از ۲/۶ درصد به حوزه توسعه و عمران روستایی اختصاص یافته است، که نسبت به بودجه مشابه در سال ۱۳۹۷ بیش از ۵۰/۶ درصد کاهش یافته است.
چه چیزی روشنتر از این میتواند آوار شدن تمام مناطق روستایی بر سر مردم را توضیح دهد؛ این مناطق از روستاهای ترکمننشین در گلستان گرفته تا روستاهای خوزستان و تمام بخشهای زاگرس همواره با انکار نیاز به سرمایهگذاری مواجه بوده است.
گزارشی از شاخص فقر در سال ۱۳۹۵، که در سال ۱۳۹۷ در سایت رسمی مرکز پژوهشهای مجلس منتشر شد، نشان میدهد استان لرستان دهمین استان فقیر ایران به شمار میرود. ۱۷ درصد جمعیت استان، یعنی بیش از ۷۵ هزار خانواده فقیر، در شرایطی بسیار دشوار زندگیشان را میگذرانند و از عهده تامین نیازهای اولیهشان مانند تغذیه مناسب برنمیآیند.
اما آنچه در استان لرستان موضوع را قابل تاملتر میکند این است که جامعه شهری این استان نیز در فقر و محرومیت زندگی میکنند. یک پنجم خانوادههای شهرنشین استان لرستان زیر خط فقر مطلق به سر میبرند، جمعیتی معادل ۲۳۰ هزار نفر.
بخشی از خسارات ناشی از سیل
استان لرستان حدود ۳۰۰۰ روستای دارای جمعیت و حدود ۴۰۰ روستای خالی از سکنه دارد. جمعیت روستاییان این استان حدود ۳ درصد جمعیت کل روستاییان کشور است. به گفته مدیرعامل شرکت توزیع برق این استان، «۳۷۰ کیلومتر شبکه فشار متوسط و ۱۱۰ کیلومتر شبکه فشار ضعیف برق در استان لرستان تخریب شده است و برای تعمیر و راهاندازیاش ۶۳ میلیارد تومان مورد نیاز است.» مبلغی معادل یک آپارتمان ۴۰۰ مترمربعی در الهیه یا قیطریه تهران.
مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب روستایی استان لرستان هم اعلام کرد آب آشامیدنی بیش از ۷۹۶ روستا قطع شده است و به تاسیسات آبرسانی این استان ۱۳۴ میلیارد تومان خسارت وارد شده است. به این ترتیب، اگر بودجه ستاد مرکزی راهیان نور و بودجه نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها قطع شود، میتوان به این روستاها دوباره آبرسانی کرد. بنا بر گزارش رییس سازمان هلال احمر، بیش از ۵۰۰ روستای سیلزده در این استان هنوز به امدادهای هلال احمر دسترسی ندارند.
در استان گلستان، شهرستان آق قلا، نیز میزان تخریب بسیار زیاد است. در این منطقه، حداقل ۸ روستا کاملا زیر آب رفته است. استانداری مازندران نیز تعداد بیخانمانهای سیلزده در این استان را بیش از ۳۰۰۰ خانوار اعلام کرد. آب بیش از ۳۱ روستا قطع شده است. تعداد دام و طیور و زمینهای زراعی، کندوهای زنبورعسل و کارگاههای پرورش کرم ابریشم آسیبدیده نیز بسیار بالاست.
خسارت واردشده به زمینهای زراعی استان گلستان تاکنون بیش از ۱۱ هزار میلیارد برآورد شده است. این استان جزو اولین استانهای تولید دانههای روغنی در ایران است و زندگی بیش از ۸۰ درصد مردم استان گلستان در بخش ترکمن صحرا و آق قلا با بافت قالی و کشاورزی میگذرد.
در خراسان شمالی اما، سیل در مجموع بیش از ۱۰ میلیارد تومان به بخشهای کشاورزی و تاسیسات زیربنایی آسیب رسانده است، این عدد هم برابر آپارتمانی کوچک در نیاوران است.
در ایلام، بیش از ۲۰ هزار واحد مسکونی بهشدت آسیب دیدهاند و بیش از نیمی از روستاهای خوزستان تخلیه شده و زیر آب رفتهاند، استانی که قطب کشاورزی جنوب غرب ایران است و اولین تولیدکننده محصولات دامی سنگین کل کشور است. هنوز بخش مهمی از خسارات زیربنایی به این منطقه، از زمینهای زیر کشت بهاره گندم گرفته تا تمام مزارع نیشکر زیرآبرفته و همینطور سیلبندها و کانالها ویرانشده، خانه و مدرسه و شهرکهای صنعتی و پلهای تخریبشده در تمام این استانها قابل محاسبه نیست. به این هزینهها خسارات وارده به ابنیه و پلهای تاریخی را هم باید افزود، که برخی از آنها جبرانناپذیرند. وزیر صنعت و معدن اعلام کرد که فقط به واحدهای صنعتی ۲۰ هزار میلیارد تومان خسارت وارد شده است. برآورد میشود تخریب شبکههای گاز چهار استان بیش از ۱۶۷ میلیارد تومان باشد. بیش از ۱۴۴ هزار خانه آسیب دیدهاند یا کاملا ویران شدهاند و ۱۰ میلیون نفر متحمل خسارات مالی و جانی شدند.
این سرنوشت تلخ شهرها و استانهایی است که اگرچه نقش مهمی در چرخه اقتصادی، امنیت مرزی، تولید مواد غذایی و مدیریت آبهای جاری و زیرزمینی کشور بر عهده دارند، در میانگین بسیار پایینی از تمول و توان اقتصادی زندگی میکنند؛ رفاه به معنی دسترسی به امکانات خدماتی و شهری و روستایی مدرن در بسیاری از این مناطق هرگز وجود نداشته است. کمکرسانی بسیار کم و نامناسب و قطرهچکانی پیش میرود و این در حالی است که هنوز سیل باشدت و درجات مختلف در حال پیشروی به سایر شهرها و استانهاست، به مناطقی چون جنوب کرمان و سیستان و بلوچستان و جنوب خراسان و منطقه کلات نادری در شمال خراسان رضوی که بسیار آسیبپذیر و شکنندهاند.
تلاش مردم برای حفظ وسایل منزلشان، حرفهای ناامیدانه افرادی که حاصل زندگی خود پس از مشقت کارگری در تهران و شرکتهای نفتی را اینطورغرق در گِل و آب توصیف میکنند نشان میدهد که چطور در تنگدستی زندگی میکردند، همچون مظروفی چیدهشده در ظرفهای کهنه و فرسوده شهرها و روستاهایشان که هرگز از برجهای بلند تهران دیده نشدند.
پینوشت: کلیه آمار و دادهها از آمار رسمی منتشرشده در سایت سازمان آمار ایران استخراج شده است.