دهها میلیارد دلار هزینه در سوریه: پَر
بنابه گفته دیمیتسورا، نماینده ویژه سازمان ملل در امور سوریه، ایران سالانه حدود ۶میلیارد دلار در جنگ سوریه هزینه میکند (بلومبرگ، ۸ ژوییه ۲۰۱۵). برخی این رقم را تا دهمیلیارد دلار هم تخمین زدهاند، چون تأمین هزینه حدود ۷۰ تا ۸۰ هزار نیرو در صحنه جنگ در خارج از مرزها، بسیار هزینهبر است. این رقم طی حدود پنج سال، به رقم ۳۰ تا ۵۰ میلیارد دلار سرمیکشد. طی دوران جنگ سوریه، ایران نفت سوریه را تأمین میکرده که رقم آن هیچگاه اعلام نشده است. تعداد کشتههای نیروهای تحتنظر سپاه قدس، چند هزار و زخمیها بیش از دههزار و کشتههای حزبالله لبنان، بیشاز هزار نفر بوده است که دههها بار مالی بر دوش مردم ایران خواهد گذاشت. اکنون پرسش این است که غیر از سرپا نگهداشتن یک دیکتاتور قصاب و حدود چهارصدهزار سوری کشتهشده (حدود هفتاد هزار زن و کودک)، این هزینهها چه نتایجی برای مردم ایران داشته است. برای مردم ایران چه فرقی میکند کدام قصاب یا دیکتاتور بر سوریه حکم براند؟
تشییع «شهدا»ی حملات اسرائیل: پَر
با افول جنگ در سوریه، نهتنها ایالات متحده آمریکا و اسرائیل، بلکه روسیه نیز خواهان خروج نیروهای ایران و حزبالله لبنان از سوریه شد. عدم حمایت روسیه از ماندن نیروهای سپاه قدس در سوریه از یکسو و تحویلندادن اس۳۰۰ به سوریه از سوی دیگر، باعث شده است که نیروهای تحت نظر ایران، مثل گوشت دم توپ دربرابر حملات اسرائیل قرار گیرند و اخبار کشتهشدن آنها با حملات اسرائیل، مدام ازسوی منابع خبری منتشر شود. این اخبار، برای آبروداری در ایران منتشر نمیشود، اما گاه و بیگاه، اخبار تشییع جنازه (با اشاره به مدافع حرم بودن) در ایران منتشر میشود، بدون آنکه بگویند اینها کشتهشدگان حملات اسرائیلاند. جمهوری اسلامی حتی از شهیدسازی دربرابر حملات اسرائیل نیز محروم شده است؛ چون اعلام صدها کشته ازسوی کشوری که میخواهد اسرائیل را در بیست و دو سال آینده نابود کند، مایه شرمساری است (خامنهای سه سال پیش اعلام کرد که اسرائیل، ۲۵سال آینده را نخواهد دید).
پایگاه نظامی: پَر
بعد از سفر نتانیاهو به مسکو، بهنظر میآمد که روسیه و اسرائیل بر سر مخرج مشترکی مثل دور کردن نیروهای تحتنظر جمهوری اسلامی تا حدود ۸۰ تا ۱۰۰ کیلومتر از مرز اسرائیل، توافق کنند. اما انتشار نتایج مذاکرات لاوروف با مقامات اسرائیلی در ۲۳ ژوییه ۲۰۱۸، آشکار کرد که اسرائیل به این امر قانع نمیشود و خواهان خروج همه نیروهای تحتنظر جمهوری اسلامی ایران از سوریه است. با توجه به مخالفت چهار کشور مؤثر در معادلات سوریه، یعنی اسرائیل و ترکیه بهعنوان همسایگان و ایالات متحده و روسیه بهعنوان قدرتهای جهانی، جمهوری اسلامی حلقه ضعیف مداخلات خارجی در سوریه است و شانس چندانی برای استقرار دائمی در سوریه و تبدیل سوریه به جنوب لبنان ندارد. اسرائیل با حملات هوایی و موشکی مستمر نخواهد گذاشت جمهوری اسلامی در سوریه پایگاه نظامی دائمی ایجاد کند.
جمهوری اسلامی ایران، سوریه را برای استقرار نیرو در مرزهای اسرائیل جهت بهراه انداختن جنگ رو در روی شیعیان افغانستانی و پاکستانی و عراقی و لبنانی و ایرانی با اسرائیل میخواهد؛ اما امروز، همان سوریه به قتلگاه هر روزه این نیروها توسط اسرائیل تبدیل شده است. مقامات جمهوری اسلامی تصور میکردند مقامات اسرائیلی نیز همانند اوباما و بایدن یا اروپاییان تحت حکومت چپها، با دیدن چند قایق توپدار سپاه، صحنه را خالی میکنند و بهدست سپاه میسپارند؛ اما اسرائیل که هفتاد سال است دشمنان قسمخورده آن را احاطه کردهاند، همیشه در موضع تهاجمی عمل خواهد کرد. اسرائیل دشمن ایران نیست، اما بهعنوان یک دولت-ملت، دربرابر سلطهطلبی جمهوری اسلامی خواهد ایستاد.
نفوذ سیاسی در سوریه: پَر
برخلاف عراق که نیروهای آمریکایی برای آن یک ساختار سیاسی متکثر و حزبی پایهگذاری کردند و جمهوری اسلامی از این طریق توانست جای پایی برای خود در دولت و مجلس عراق (با دلارپاشی در انتخابات) شکل دهد، سوریه تحت نظر بشار اسد، نظامی تکحزبی و دیکتاتوری باقی خواهد ماند. اینگونه نظامها نمیگذارند دولتهای بیگانه حتی از نوع همپیمان، جایی در فرایند سیاسی پیدا کنند. دستگاههای سرکوب و تبلیغات نظامهای دیکتاتوری، فرصت بیشتری برای اختلال در نظامهای دمکراتیک و باز، با استفاده از آزادی و دمکراسی دارند، تا در نظامهای بسته و اقتدارگرا.
نفوذ اقتصادی: پَر
بازسازی سوریه در پایینترین تخمینها، حدود ۵۰۰ میلیارد دلار هزینه دارد. جمهوری اسلامی ایران برای بسط قدرت اقتصادی خود در سوریه باید قادر باشد حداقل بخشی از این هزینه را تأمین کند؛ اما با روی کار آمدن دولت ترامپ، بهدست آمدن دلارهای آسان، به خواب و خیال تبدیل شده است. همچنین مردم در مناطق مختلف ایران، درصورتیکه حداقلها برایشان تأمین نباشد، آماده اعتراضات عمومیاند. از همین رو، صادرات برق مجانی به عراق یا صادرات آب خوزستان به این کشور، متوقف شده است. جمهوری اسلامی ایران دیگر ظرفیت سرمایهگذاری اقتصادی در سوریه را ندارد و باید با نفوذ اقتصادی ناشیاز نفوذ نظامی، خداحافظی کند.
هنگامی که زمان واگذاری پروژههای اقتصادی فرا برسد، این شرکتهای ترکیهای خواهند بود که همانند عراق، سوریه را در اختیار خواهد گرفت. شرکتهای روس نیز با توجه به روابط دیرپا با سوریه، جای پای محکمتری پیدا خواهند کرد. حتی پیش از پایان جنگ داخلی، معادن فسفات سوریه در قراردادی ۵۰ساله در اختیار یک شرکت روسی گذاشته شد (ایرنا، ۷ فروردین ۱۳۹۷). چند هفته پیش از این تاریخ، مشاور نظامی خامنهای برای معرفی مابهازایی جهت هزینههای ایران، گفته بود که ایران در حال استخراج این معادن است. (رحیم صفوی، عصر ایران، ۲۸ بهمن ۱۳۹۶)
اعتماد باقیمانده: پَر
مداخلات پرهزینه جمهوری اسلامی در منطقه، تهمانده اعتماد به رژیم برای رسیدگی به مشکلات مردم را از میان برد. امروز بیشاز ۷۵ درصد مردم (حداقلی که نظرسنجیهای دستکاریشده نظام نشان میدهند) امیدی به اصلاح امور توسط مقامات از هر دو جناح ندارند. یکی از علل مهم این نگرش، همراهی دو جناح در حمایت از مداخلات خارجی بدون توجه به سرمایهگذاری در داخل است. اعتراض به مداخلات خارجی در شعارهای هرگونه تظاهرات در ایران به چشم میخورد.
باز ماندن راه هزینههای بیحاصل
درنهایت، حاصل هزینهها و کشتههای فوق، همان باز ماندن راه سوریه برای جمهوری اسلامی جهت ارسال اسلحه و مهمات و چمدانهای دلار به حزبالله لبنان خواهد بود و جمهوری اسلامی باز خواهد گشت به همان وضعیت سال ۲۰۱۱. جمهوری اسلامی اسم این باخت بزرگ دهها میلیارد دلاری و دخالت بدون افزایش نفوذ را گذاشته است، باخت ایالات متحده؛ درحالیکه ایالات متحده در دوران اوباما و دوران ترامپ، علاقه چندانی به مداخله در سوریه نداشته است. سوریه یکی از نقاط کلیدی برای ورشکستگی اقتصادی جمهوری اسلامی خواهد بود، به همان شکلی که افغانستان چنین نقشی را برای اتحاد جماهیر شوروری بازی کرد.