شما صفحه ای از سایت قدیمی ایران اینترنشنال را مشاهده می کنید که دیگر به روز نمی شود. برای مشاهده سایت جدید به iranintl.com مراجعه کنید.

مطبوعات و شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی فارسی‌زبان در مواجهه با انقلاب ۵۷ چگونه عمل کردند؟

 

اگر بخواهیم نحوه‌‌ انعکاس رویدادهای مربوط به انقلاب سال ۵۷ از مراسم ختم مصطفی خمینی در مسجد ارک در ۸ آبان ۱۳۵۶ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ را درک کنیم، می‌توان در چهار پرسش به آن پرداخت: ۱) آیا مطبوعات و رادیو و تلویزیون دولتی به وظایف خبر‌رسانی حرفه‌ای خود عمل می‌کردند؟ ۲) اگر در این حوزه خبر یا گزارشی منتشر می‌کردند، چه گفتمانی بر گزارش‌های آن‌ها حاکم بود؟ ۳) سیاست رسمی حکومت برای انتشار این اخبار چه بود؟ و ۴) رسانه‌های رقیب چگونه عمل می‌کردند؟

 

خبررسانی

مطبوعات شبه‌دولتی و دولتی و رادیو و تلویزیون دولتی در رژیم پهلوی به وظایف حرفه‌ای خود عمل نمی‌کردند و شاهد آن این‌که بخشی قابل‌توجه از مردم اخبار روزانه را از بی‌بی‌سی و رادیو اسرائیل و دیگر رادیوهای فرامرزی دریافت می‌کردند. رادیو و تلویزیون دولتی اصولا اخبار مربوط به اعتراضات را تا ۱۳ آبان ۵۷ عمدتا نادیده می‌گرفتند و هنگامی‌که رخدادهای ۱۳ آبان در صفحه‌ تلویزیون مشاهده شد، مخاطبان شگفت‌زده شدند. اگر چنین روالی در رادیو و تلویزیون دولتی وجود داشت، شگفتی‌ای احساس نمی‌شد. رادیو و تلویزیون دولتی اعتماد عمومی را در پخش اخبار از دست داده بودند. مطبوعات در یکی از صفحات، بدون این‌که بخواهند توجه زیادی به اخبار اعتراضات جلب شود، گزارشی کوتاه از تحولات می‌دادند، اما از روند اصلی همیشه عقب بودند. واکنش‌ها و پیامدهای اعتراضات در مطبوعات می‌آمد، اما در مصاحبه‌ها یا یادداشت‌ها به اصل ماجرا پرداخته نمی‌شد. قرار نبود مواضع رسمی کنار مواضع رقیب ذکر شوند.

تصور مدیران مطبوعات و رادیو و تلویزیون دولتی این بود که گزارش رویدادهای سیاسی به‌منزله تبلیغ آن‌هاست. عین این دیدگاه را البته روحانیون و اسلام‌گراهایی که جایگزین مقامات رژیم پهلوی شدند یدک می‌کشیده‌اند. این دیدگاه رسانه‌محور بر این باور است که خبر‌رسانی از یک پدیده خود ممکن است تبدیل شود به علت تداوم آن و عدم اطلاع‌رسانی به مرگ یا خاموشی آن منجر شود. این دیدگاه صرفا با توجه به کارکرد محتمل خبر‌رسانی، اصل آن و نحوه‌ انتشارش را تجویز می‌کند. اگر این دیدگاه بر خبر‌رسانی حاکم شود، از منظر ویراستاران، مخاطبان هرگز قوه‌ هاضمه‌ خبر را پیدا نخواهند کرد و همیشه یا باید آن‌ها را در تاریکی نگه داشت یا خبرها را دستکاری کرد.

کارکنان مطبوعات در دوره‌‌ ذکر‌شده را به سه گروه اصلی می‌توان تقسیم کرد: گروهی که تحصیل‌کرده‌ این رشته بودند و به شغل خود نگاه حرفه‌ای داشتند و می‌خواستند به وظیفه‌ خود عمل کنند. این گروه اقلیت با توجه به سیاست‌های رژیم و ملاحظات مدیران نمی‌توانستند چنین کنند. گروه دوم روزنامه‌نویسانی بودند که با روابط سر این‌گونه کارها گذاشته شده بودند و صرفا می‌خواستند شغلشان را حفظ کنند و اهمیتی به کار حرفه‌ای نمی‌دادند. این‌ها دنبال این بودند که از بالا چه دستوری می‌آید. و گروه سوم که با دغدغه‌های ایدئولوژیک، عمدتا مارکسیستی، به این شغل روی آورده بودند و روزنامه‌نگاری را ابزاری برای پیشبرد اهداف سیاسی و ایدئولوژیک خود می‌دانستند. در اعتصاب‌ها، گروه سوم پیشتازی می‌کردند و در مواردی حرفه‌ای‌گراها را نیز با خود همراه می‌کردند.

 

گفتمان‌های چپ/اسلامی و ملی

گفتمان حاکم بر رادیو و تلویزیون دولتی نوعی گفتمان ملی بود که در آن نظام پادشاهی و شخص شاه مظهر این ملیت معرفی می‌شد. اما در مطبوعات، سه گفتمان چپ مارکسیستی، اسلامگرا و ملی در رقابت با یکدیگر بودند. گفتمان ملی البته به دو شاخه‌ مشروطه‌خواهی مقیده و احیای ایران باستان تقسیم می‌شد.

فضای عمومی فضای شیفتگی به انقلاب بود و کسی جرات و شجاعت مخالفت صریح با این پدیده (نه مخالفت با انقلابیون) را نداشت. انقلاب در آن دوره تحت تاثیر تحولات رخدادهای مه ۱۹۶۸ در فرانسه و عملیات انقلابی در کوبا و عملیات تروریستی فلسطینی‌ها به نوعی مد روز تبدیل شده بود. در مطبوعات اگر به این رویدادها پرداخته می‌شد، نوعی شیفتگی بر آن حاکم بود. نگاه انتقادی و تحلیلی به این رویدادها و نیز نگاه واقع‌بینانه به تمدن غربی و مبانی آن تا حد زیادی غایب بود. بر‌خلاف دوران رضا‌شاه که روشنفکرها رو به سوی غرب و تمدن غربی داشتند، روشنفکرهای ایرانی در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ به بازگشت به زندگی شبانی (نوشته‌های ضد‌فن‌سالاری آل احمد و فردید یا کمون اولیه مارکسیست‌ها)، صدر اسلام (نوشته‌های شریعتی) و شرق موهوم (نوشته‌های شایگان و نراقی) توجه داشتند و همین گرایش‌ها در رویکردهای مطبوعات به تحولات جاری مشاهده می‌شد.

 

سیاست‌ها

سیاست جاری رسانه‌های دولتی و تحت نظارت دولت در یک سال قبل از انقلاب ۵۷ انفعال و انتظار بود تا ببینند چه می‌شود. مطبوعات و رادیو و تلویزیون دولتی تا ماه‌های آخر حکومت، که کار به اعتصاب و تعطیلی‌ مطبوعات کشید، راهبرد منفعلی به رویدادها داشتند. هر‌چه حکومت و ابزارهای کنترلی آن ضعیف‌تر می‌شد، مطبوعات در گزارش رویدادها، که دیگر نه گزارش حرفه‌ای بلکه تبلیغات همراه با شیفتگی اندک بود، جری‌تر و آشکار‌تر عمل می‌کردند.

اما رادیو و تلویزیون دولتی تا روز سقوط به رنگ‌و‌بوی انقلابی یا رفتار حرفه‌ای درنیامد، تا سرانجام به دست معترضان سقوط کرد. نمی‌شود سازمانی را که به آن به‌عنوان دستگاه تبلیغاتی نگاه می‌شود یک‌باره به سازمان خبر‌رسانی حرفه‌ای تبدیل کرد.

سیاست خبری این رسانه‌ها بی‌توجهی به رویدادهای روز بود. حتی اعمال مخرب انقلابی‌ها به‌درستی گزارش نمی‌شد، تا حدی که اکثر مردم ایران باور کرده بودند سینما رکس را حکومت آتش زده است یا مصطفی خمینی و شریعتی به دست رژیم کشته شده‌اند. سیاست نپرداختن به این موضوعات، همانند نپرداختن به نظریه‌ ولایت فقیه، مردم را در تاریکی نگه می‌داشت تا به‌راحتی و کورکورانه دنبال تهییج‌کنندگان راه بیفتند. حتی در برنامه‌‌‌ای رادیویی و تلویزیونی جمعی از کارشناسان دعوت نمی‌شدند تا بحث شود که مثلا خواسته‌های اقتصادی انقلابی‌ها یا تصور آن‌ها از فرهنگ و جامعه و سیاست چیست و آیا می‌توانند با سرنگونی حکومت این خواسته‌ها را محقق سازند یا خیر.

 

رسانه‌های رقیب

اهمیت رسانه‌های رقیب برای فهم عملکرد رسانه‌های دولتی و تحت نظارت دولت در این است که از رفتار آن‌ها می‌شود فهمید رسانه‌های دولتی در چه حوزه‌هایی حفره و کمبود داشتند.

رسانه‌های رقیب را به سه گروه شایعه‌سازی، شبکه‌ تولید و پخش کاست و اعلامیه، و رادیوهای خارجی می‌توان تقسیم کرد. رسانه‌ شایعه در اختیار هیچ‌کس نبود و در اختیار همه بود. در نبودِ خبررسانی حرفه‌‌ای هر‌کس می‌توانست هر آنچه می‌خواهد بسازد (مثل ۵۰۰۰ کشته در ۱۷ شهریور که دروغی بزرگ بود) و همه باور کنند.

کاست و اعلامیه مجرای انتشار سخنان رهبران انقلاب و مراجع تقلید بود و شبکه‌ گسترده‌ای در سراسر کشور سخنرانی‌های آن‌ها را پیاده و تکثیر می‌کرد و به همه جا می‌رساند. اعلام چند خط از نظرات این افراد در رسانه‌های رسمی این شبکه و حرص و تشنگی برای به دست آوردن مواد آن را دود می‌کرد.

رادیوهای خارجی نیز بازار به‌شدت گرمی داشتند و صبح زود یا آخر شب گوش همه را به جعبه‌های بزرگ با امواج کوتاه می‌چسباندند. این رادیوها در خبر‌رسانی موفق و تا حدی حرفه‌ای عمل می‌کردند، اما در گزارش و تحلیل با همان بیماری‌های معمول، یعنی یک‌طرفه بودن، عدم توازن و فقدان عرضه‌ پس‌زمینه‌ها لنگ می‌زدند؛ به‌عنوان مثال، در اوج دورانی که روحانیت انقلاب ایران را نهضت روحانیت می‌نامید، برنامه‌ای در این رادیوها پخش نشد تا چشم‌انداز آن‌ها از حکومت و جامعه و فرهنگ را به جامعه‌‌ ایران عرضه کند. با این‌که کتاب ولایت فقیه خمینی در دسترس عده‌ای قرار داشت، گزارشی از آن و نحوه‌‌ حکومتی که بر مبنایش بنا می‌شد در این رادیوها عرضه نشد. این‌ها را نباید به حساب توطئه‌ «استعمار پیر» (به بیان انقلابی‌هایی که همه به بی‌بی‌سی فارسی گوش می‌دادند)، بلکه به حساب شکست این رادیوها در اطلاع‌رسانی گذاشت. بیش از این بلد نبودند.

 

تحلیلگر سیاسی و جامعه‌شناس
تازه چه خبر؟
منصور پوریان رییس شورای تامین دام کشور با اشاره به شرایط اقتصادی ایران و گرانی گوشت، اعلام کرد مردم «مصرف گوشت گوسفندی را تقریبا حذف کرده‌اند و حتی...More
هشت ماه پس از أغاز واکسیناسیون در ایران، وزارت بهداشت در دستورالعملی به مراکز واکسیناسیون، از مسئولان تزریق واکسن خواسته نسبت به صحت نوع واکسن تزریقی...More
محمد اسلامی، معاون ابراهیم رییسی و رئیس سازمان انرژی اتمی ایران گفت این کشور اصرار آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای نصب دوربین در مکان‌های صدمه‌دیده...More
مسعود شفیعی رئیس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی استان تهران با هشدار نسبت به سرعت افزایش جمعیت در شهرهای حاشیه تهران اعلام کرد: «در برخی از شهرهای...More
بر اساس نتایج تازه‌ترین نظرسنجی مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) ۱۴/۲ درصد از شهروندان ایرانی بالای ۱۸ سال «اصلا تمایلی به زدن واکسن کرونا...More