میان باغ، گلِ سرخ هایوهو دارد
ندیدم و دوست هم ندارم ببینم، اما خبرش را اینجا و آنجا شنیدم شبکه افق، که کانال داعشیهای وطنی است، مثلا مستندی ساخته است از هنر و زندگی استاد شجریان و با ترسولرز به خسرو آواز نزدیک شده و زهری ریخته است.
وضع آنقدر خراب است که محمد مهاجریِ اصولگرا به سازندگان «از سپیده تا فریاد» گفته است با این کار، بعد از سالها که شجریان بایکوت بود، ذکر خوبش را زنده کردهاید و همه آن چیزهایی که در بدیاش گفتهاید در نظر بینندگان مدح بود.
شبکه افق را که گردانندگانش تا نوک بینی بیشتر نمیبینند مجمعی از روانپریشهای دانشگاه امام صادق راه انداختهاند و نشان دادهاند پشت دیوارهای دانشگاهی که شکارگاه اختصاصی خاندان مهدوی کنی است، جز خشونت و بیانصافی یاد نمیدهند و آخر خط تولیدش موجوداتی مثل وحید یامینپور عمل میآیند، که از قضا همهکاره همین شبکه افق است و بیمار هزار عقده و کینه. چه بهتر که به همان نسخهای که نخستوزیر نیوزلند برای تروریسم پیچید عمل کنیم و شبکه افق را افقی کنیم، نه حرفش را بزنیم و نه یادش کنیم.
بگذار کمک کنم
جمهوری اسلامی از آن حکومتهای عجیبوغریب دنیاست که بهوقت بحران نه کمک می کند، نه می گذارد بقیه کمک کنند. از همان روزهای آغاز سیل، مسئولان سعی کردند جلوی کمکهای مردمی مستقل را بگیرند. همین چند روز پیش بود که رییس پلیس فتا را به تلویزیون آوردند و آقای سردار چند تا سایت و صفحه را باز کرد که بعله، همه جعلیاند و شماره حساب دادهاند و میخواهند از احساسات شما استفاده کنند و به نام سیلزدهها پول به جیب بزنند. تا اینجای کار هشدار بود، اما نتیجهاش چیز دیگری بود و مجری و آقای پلیس از مردم میخواستند تا فقط به ارگانهای دولتی کمک کنند.
خب حالا، تکلیف مردمی که به سر تا پای حکومت اعتماد ندارند چیست. خیلیها، درست یا غلط، معتقدند هرچه پول به دولتیها بدهند یکراست از سوریه و لبنان سر درمیآورد، حالا هلال احمر به کنار، انصافا کمیته امداد امام خمینی خودش به خودش اعتماد دارد که مردم به آن اعتماد کنند.
دیشب در برنامه «پل فروردین»، گوهر خیراندیش مهمان بود و مجری بعد از کلی قربان صدقه حرف را کشاند به سیل و کمکهای مردمی و میخواست از مهمان برنامه اعتراف بگیرد که بهترین راه مددرسانی همین هلال احمر است و از بخت بد صداوسیما، گوهر خیراندیش با سر تایید کرد و بعد گفت حالا که راهی نیست، فعلا باید به هلال احمر اعتماد کرد. انگار در این صداوسیما هر تیری میاندازند کمانه میکند.
درد بیاعتمادی، حتی به هواشناسی
اینطور به نظر میرسد که مردم حتی به هواشناسی هم اعتماد ندارند و با اینکه شبکه خبر دو روز است که نقشههای هواشناسی را نشان میدهد که غرب و جنوب کشور را سیل فرا خواهد گرفت، اما باز هم مسافران یا در راه رفتاند و یا در جادههای بازگشت. هنوز هم راههای غرب کشور شلوغ است و معلوم نیست این هشدارها برای چه کسی پخش میشود.
این ماجرای وضعیت فوقالعاده در خوزستان هم در ادبیات مدیریتی جمهوری اسلامی نوبرانه است. در قوانین گشتوگذاری کردم و چیزی درباره مشخصات وضعیت فوقالعاده پیدا نکردم. در کشورهای دیگر، وضع فوقالعاده آداب و ترتیبی دارد و یکی از ویژگیهایش اختیارات بیشتر مسئولان اجرایی است و گسیل شدن همه امکانات ملی به منطقه بحرانزده، اما مثل اینکه در کشور ما معنایش این است مسئولان مرخصی را رها کنند و برگردند و سپاهیها مدیریت را بر عهده بگیرند.
در شبکههای خبری آمده، روحانی وزیر نیرو را بهعمد مامور مستقیم تنظیم سدهای خوزستان کرده است تا به سپاهیها حالی کند که حداقل در این مساله تخصصی، که با جان و مال چند میلیون نفر سروکار دارد، بازی نکنند. شاید کوتاه کردن دست سپاه از امدادرسانی و مدیریت بحران هم یک وضعیت فوقالعاده باشد.
سریالهای آبکی طنز را سیل برد
نوروز امسال برای سریالهای طنز آبکی ساختِ صداوسیما یک شکست کامل بود. سریالها سرسری ساخته شدند و اخبار حادثه و سیل هم که رسید و دیگر دلودماغ دیدن نماند.
فیلمنامههای بد و نقشهای تکراری دیگر نه خندهدار است، نه بیننده دارد. مهمترین سریال نوروزی «زوج و فرد» است که لشکری از بازیگران طنز دارد و با سناریوی بیخاصیت و فرمایشی میلنگد.
قصهای بیسروته دارد و روایت معاون وزیری است که دچار بازنشستگی اجباری شده و پسرش از آن آقازادههای کارچاقکن است. کارگردان و نویسنده فیلمنامه برای اینکه به عبای حکومت تعرضی نشود، به همان قاعده همیشگی وفادار ماندهاند که مسئولان خوباند و اطرافیانشان بد. اینجا هم هدایت هاشمی، که نقشِ معاون وزیر را بازی میکند، با آن معصومیت چهره و لهجه مشهدی، در راه تحقق آرمانهای امام و رهبری کوشاست و این پسر نابکارش است که از موقعیت ابوی سوءاستفاده میکند.
سریال پر است از بازیهای حوصلهسربرِ بازیگران تکراری که در یک دهه گذشته صد بار همین نقشها را بازی کردهاند و حالا از هر سریالی چیزی برداشتهاند و نخود و لوبیایی در این سریال آبگوشتی ریختهاند.
این سوژه دستمالیشده یک بار دیگر ساخته شده بود و اتفاقا هدایت هاشمی درست همین نقش را بازی میکرد. اگر یادتان باشد، در مجموعه «چک برگشتی» هم یک نامزد نمایندگی گرفتار ضمانت چک داماد حقهبازش بود و یک شَرخَر، با بازی امیر جعفری، یقه این نماینده را چسبیده بود. هرچه هست، «زوج و فرد» آنقدرها دیدنی نیست که حالا شویی قبل از سریال راه انداختهاند و بازیگران را آوردهاند و از مردم میخواهند به این نقشهای کلیشهای امتیازی بدهند.
میان باغ، گل سرخ هایوهو دارد
دلم خوش است به این بهاریهها و ادبیات ایرانزمین که عطرش میپیچد در خیال و میرویم به آنسوی رنج. امروز میزبان مولاناست. به مولانا که میرسیم همه چیز فرق میکند. در بینهایت وجودش، گل هزاربرگ جاودانه است و آنگاه که نوبهارِ بیرون با بهار جانش مقارن میشود، تماشاییترین بهاریه را در آیینه غزل میتوان دید.
مولانا از نوبهار سراغ یار میگیرد که «ای نوبهار عاشقان، داری خبر از یار ما» خبری نیست و شاعر سر کار خویش میگیرد و ترانه سر میدهد که «بیا تا عاشقی از سر بگیریم».
این غزل عطرآگین را به یاد استاد شجریان، که بوی خوش آواز است، بخوانیم:
میان باغ، گل سرخ هایوهو دارد
که بو کنید دهان مرا چه بو دارد
به باغ خود همه مستاند لیک نی چون گل
که هر یکی به قدح خورد و او سبو دارد
چو سال، سالِ نشاط است و روز، روزِ طرب
خُنک مرا و کسی را که عیش خو دارد
چرا مقیم نباشد چو ما به مجلس گل
کسی که ساقی باقی ماه رو دارد
هزار بار چمن را بسوخت و باز آراست
چه عشق دارد با ما، چه جستوجو دارد