چرا و چگونه دونالد ترامپ تصمیم به حذف قاسم سلیمانی گرفت؟
هرچند دونالد ترامپ در ماههای اخیر تمایلی به واکنش قاطع در قبال اقدامهای تحریکآمیز ایران در منطقه نداشت، در روز پنجشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۸، تصمیم گرفت که وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا عملیات نظامی محدودی را برای کشتن قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس جمهوری اسلامی، انجام دهد.
تصمیم به حذف قاسم سلیمانی، که پیامدهای بلندمدتی بر سیاستهای منطقهای و داخلی آمریکا خواهد گذاشت، شاید از بحثبرانگیزترین تصمیمهای ترامپ در دوران ریاست جمهوریاش باشد. محاسبات رییسجمهوری آمریکا در اتخاذ این تصمیم بر اساس چند عامل تعیینکننده و تاثیر متقابل آنها بر یکدیگر بوده است، از جمله تاریخ روابط پرفرازونشیب ایران و آمریکا، افزایش سطح تهدیدها علیه منافع ایالات متحده آمریکا در منطقه و تاثیر فشارهای داخلی بر ترامپ.
زمان تصمیمگیری
تنش میان ایران و آمریکا از روز ششم دیماه ۱۳۹۸، با حمله موشکی شبهنظامیان کتائب حزبالله عراق به پایگاه نظامی آمریکا در کرکوک (کمپ کیـ۱) آغاز شد که به کشته شدن یک شهروند بازنشسته آمریکایی و زخمی شدن ۴ سرباز ارتش آمریکا منتهی شد. در واکنش به این حمله موشکی، ارتش آمریکا در ۸ دی ۱۳۹۸، پنج پایگاه کتائب حزبالله عراق در غرب آن کشور و شرق سوریه که تاسیسات فرماندهی و مخازن ذخیره اسلحه این گروه را نیز شامل میشد، هدف حمله هوایی قرار داد. این حملات هوایی به کشته شدن ۱۵ پیکارجوی کتائب حزبالله عراق از جمله یک چهره برجسته و تعدادی جنگجوی سوری وابسته به شبهنظامیان حامی ایران منجر شد.
اما اوج بحران زمانی رخ داد که وابستگان به کتائب حزبالله عراق روز دوشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۸، مقابل سفارت آمریکا در بغداد تظاهرات کردند و با هجوم به در ورودی و آتش زدن پرچم آمریکا و تخریب دوربینهای امنیتی سفارت، به حملات هوایی ارتش آمریکا واکنش نشان دادند. با این حال، نیروهای امنیتی عراق مانع ورود معترضان به داخل سفارت شدند تا شاهد تکرار سناریوی اشغال سفارت آمریکا در تهران در ۴ نوامبر ۱۹۷۹ (۱۳ آبان ۱۳۵۸) نباشیم.
رایزنیهای منجر به تصمیمگیری
تصمیم به کشتن قاسم سلیمانی روز پنجشنبه ۲ ژانویه ۲۰۲۰ (۱۲ دی ۱۳۹۸) و پس از آن اتخاذ شد که ترامپ با تیم امنیت ملی دولت در استراحتگاه مارالاگو در فلوریدا نشستی برگزار کرد، که طی آن پیشنهادهایی در مورد نحوه واکنش به حمله به سفارت آمریکا در بغداد به او ارائه شد. در این نشست، افزون بر رییسجمهوری، رابرت اوبراین، مشاور امنیت ملی، مایک پمپئو، وزیر خارجه، مارک اسپر، وزیر دفاع، جینا هسپل، مدیر آژانس اطلاعات مرکزی، میک مولوینی، رییس ستاد کارکنان کاخ سفید، و اریک اولاند، مشاور حقوقی رییسجمهوری، حضور داشتند.
در این نشست، به رییسجمهوری اطلاعاتی در مورد برنامههای آتی قاسم سلیمانی برای حمله به منافع آمریکا در منطقه از جمله هدف قرار دادن شهروندان و نظامیان آمریکایی بهویژه در سوریه، عراق و لبنان ارائه شد. در این جلسه، همچنین اقدامهای پیشگیرانه برای مقابله با این برنامهها از جمله حمله به کشتیهای ایرانی، هدف قرار دادن سایتهای موشکی در خاک ایران و حمله به پایگاههای گروههای نیابتی ایران در عراق پیشنهاد شد. یکی دیگر از گزینههای مطرحشده در این نشست اجرای عملیات نظامی محدود برای کشتن قاسم سلیمانی بود که در این مورد، دو دیدگاه متفاوت وجود داشت:
۱) طبق گزارشهای اطلاعاتی، هرچند سلیمانی به دنبال حمله به شهروندان و برخی منافع آمریکا در منطقه بود، هنوز موافقت رهبر جمهوری اسلامی برای اجرای این عملیاتها را کسب نکرده و رهبر جمهوری اسلامی او را برای رایزنی بیشتر در این زمینه، به تهران فراخوانده بود. به همین دلیل، برخی از اعضای تیم امنیت ملی پیشنهاد حذف قاسم سلیمانی بر اساس گزارشهای اطلاعاتی را منطقی نمیدانستند.
۲) اما مدافعان حذف قاسم سلیمانی بر انجام این عملیات اصرار داشتند، چرا که معتقد بودند به احتمال زیاد تهران عدم پاسخگویی مناسب به افزایش سطح تهدیدهای مکرر ایران را به ضعف و ترس آمریکا تعبیر خواهد کرد. این دیدگاه را مشاور امنیت ملی و وزیر خارجه آمریکا مطرح کردند. حمایت این دو مقام عالیرتبه دولت آمریکا سبب شد تا ترامپ تصمیم حذف قاسم سلیمانی را بپذیرد.
عوامل تعیینکننده در موافقت ترامپ با این تصمیم
موافقت دونالد ترامپ با حذف قاسم سلیمانی برآیند مجموعه عواملی بود که در ادامه میآید.
۱) عامل روانشناختی: دونالد ترامپ بهعنوان رهبری شناخته میشود که تحت تاثیر تصاویر تلویزیونی قرار میگیرد. با توجه به این عامل، تصاویر حمله عناصر کتائب حزبالله عراق به سفارت آمریکا در عراق او را بهشدت تحت تاثیر قرار داد و به این باور رساند که به احتمال زیاد سناریوی اشغال سفارت آمریکا در تهران را این بار گروههای نیابتی ایران در بغداد تکرار میکنند. برداشتهای شخصی ترامپ از حادثه سفارت آمریکا در تهران، که نقطه عطفی در روابط ایران و آمریکا به شمار میآید، او را بر آن داشت تا به هر شکل ممکن از تکرار آن سناریو در بغداد جلوگیری کند. به همین دلیل، عملیات حذف سلیمانی، بهعنوان بازیگر اصلی پشت صحنه این اتفاق، را بهسرعت پذیرفت.
۲) عبور از خط قرمز آمریکا: از مهمترین عوامل بیواکنشی ترامپ به حوادثی چون حمله به نفتکشها در تنگه هرمز و هدف قرار دادن هواپیمای بدون سرنشین آمریکا، نبودِ تلفات انسانی و رد نشدن ایران از خط قرمز ایالات متحده آمریکا بوده است. حمله به پایگاه نظامی آمریکا در کرکوک و کشته شدن یک شهروند آمریکایی و سپس، حمله به سفارت آمریکا در بغداد از نظر رییسجمهوری ایالات متحده آمریکا، عبور از خط قرمز این کشور و چالشی به حساب آمد که ضرورت پاسخی قاطع و تعیینکننده را ایجاب میکرد.
۳) اقدام پیشگیرانه: در پاسخ به انتقادها از کشتن قاسم سلیمانی، که اغلب دموکراتها و رسانههای متمایل به آنها مطرح میکردند، بالاترین مقامهای دولت آمریکا از جمله شخص رییسجمهوری، وزیر خارجه و رییس ستاد مشترک ارتش آمریکا در سخنانی رسمی به رسانهها گفتند که کشته شدن قاسم سلیمانی یک عملیات «دفاعی و پیشگیرانه» علیه برنامههایی بوده است که او قصد داشت علیه منافع، شهروندان و نظامیان آمریکایی در منطقه انجام دهد. در این زمینه، خبرگزاری رویترز روز ۴ ژانویه ۲۰۲۰ (۱۴ دی ۱۳۹۸)، به نقل از برخی منابع اطلاعاتی، گزارشی منتشر کرد که قاسم سلیمانی در اکتبر ۲۰۱۹، با رهبران گروههای شبهنظامی شیعه در عراق دیدار داشته و آنها را برای حمله به اهداف آمریکایی در عراق با استفاده از سلاحهای پیشرفته ایرانی از جمله موشکهای کاتیوشا و موشکهای حملشونده تشویق کرده است.
۴) تاکید بر توانایی بازدارندگی آمریکا: دونالد ترامپ با دریافت گزارش از دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و تحت فشار بازیهای درون دولت و همچنین برآوردهای شخصیاش، به این نتیجه رسید که حذف قاسم سلیمانی، مسئول اصلی گسترش نفوذ منطقهای ایران در خاورمیانه و از قدرتمندترین رهبران نظامی جمهوری اسلامی که حمله به پایگاه نظامی آمریکا در کرکوک و سفارت آن کشور در بغداد بدون موافقت او امکانپذیر نبود، امری اجتنابناپذیر و کاملا ضروری است. ترامپ با این تصمیم و اجرای آن، درصدد ارسال پیامی گویا و محکم به ایران بود که هرگاه منافع و جان آمریکاییها بهطور مستقیم تهدید شود، ایالات متحده آمریکا با اتخاذ تصمیمهای تهاجمی، اقدام به رفع تهدید خواهد کرد.
۵) وضع داخلی آمریکا: در ماههای اخیر، دونالد ترامپ بهدلیل برخی سیاستهای متناقضش در خاورمیانه، چه از سوی رقبای دموکرات و برخی متحدان جمهوریخواه و چه از سوی رسانهها و بعضی محافل روشنفکری آمریکا با انتقادهایی مواجه شده بود.
او ترکیه را در رابطه با حمله به شمال سوریه با برخی تحریمها مجازات کرد اما پس از آن، با دولت ترکیه به توافق رسید و ضمن تعلیق تحریمها، متحدان کرد سوری در جنگ با داعش را به حال خود رها کرد. در پروندهای دیگر و پس از چند دور مذاکره با طالبان، قبل از جلسهای از پیش تعیینشده برای آغاز رسمی مذاکرات صلح میان طالبان و دولت افغانستان، ترامپ ناگهان از تعلیق مذاکرات خبر داد. افزون بر آن، تردیدها در پاسخ به رفتارهای تهاجمی ایران، بهویژه در رابطه با حمله به نفتکشها و سقوط هواپیمای بدون سرنشین آمریکا، انتقادهای گستردهای را علیه سیاستهای منطقهای دولت آمریکا برانگیخت. این شرایط سبب شد تا منتقدان دولت دونالد ترامپ را فاقد راهبردی واضح در سیاست خارجی بدانند. چنین برداشتی از رییسجمهوری آمریکا و سیاستهای خارجیاش نقش بسزایی در تصمیم او به حذف قاسم سلیمانی و نشان دادن چهرهای مصمم و بیتردید ایفا کرد.
علاوه بر این، رییسجمهوری آمریکا بهدلیل اقدام مجلس نمایندگان به طرح استیضاح او و نزدیکی انتخابات ریاست جمهوری با شرایط حساسی در داخل کشور روبهروست و چنین متغیرهایی تاثیری مستقیم بر تصمیمهای او خواهند داشت.
بهطور خلاصه میتوان گفت تصمیم رییسجمهوری آمریکا مبنی بر انجام عملیات حذف قاسم سلیمانی در چارچوب اطلاعات ارائهشده از سوی نهادهای امنیتی ایالات متحده آمریکا، تاریخ طولانی تنش میان ایران و آمریکا و توانایی تجزیه و تحلیل شخص رییسجمهوری از شرایط موجود بوده است، بهویژه اینکه حمله به سفارت آمریکا در بغداد و تداعی حادثه اشغال سفارت آمریکا در تهران در سال ۱۹۷۹، فشار و تاثیر روانی فراوانی بر تصمیم دونالد ترامپ به حذف فرمانده سپاه قدس داشته است.