شما صفحه ای از سایت قدیمی ایران اینترنشنال را مشاهده می کنید که دیگر به روز نمی شود. برای مشاهده سایت جدید به iranintl.com مراجعه کنید.
نگاهی اجمالی به جنبش زنان پس از انقلاب

... که خاموشی تقوای ما نیست

پس از انقلاب ۵۷ و سرکوب‌های پردامنه حکومت انقلابی، حدود یک دهه تقریبا هیچ اثری از جنبش زنان در ایران نبود. بسیاری از زنان یا اعدام شده یا ناچار به مهاجرت از کشور شده بودند و اندک افراد باقی‌مانده هم پس از تحمل سرکوب و زندان‌های طولانی‌مدت، امکان تشکل‌یابی یا گردهمایی نداشتند. این مساله حتی تا سال‌های پایانی دهه ۱۳۷۰ نیز ادامه یافت.

در سال‏‌های نخست پس از انقلاب و پیش از شکل‌گیری جنبش مستقل زنان، بیشتر زنان سرشناس مذهبی نزدیک به حکومت توانستند تشکل‏‌هایی زنانه با هدف دستیابی به الگوی زن مسلمان راه‌اندازی کنند و مفهوم فمینیسم اسلامی را وارد ادبیات جنبش زنان کنند. پس از حدود بیست‏ سال، باز شدن نسبی فضای جامعه پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ باعث شد فعالان مستقل آرام‌آرام دور هم جمع شوند و تشکل‌های زنان دوباره در ایران پا بگیرد.

می‌توان گفت جنبش زنان در ایران در فاصله سال‌های ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۸ بود که توانست خود را به‌عنوان جنبشی مستقل و مطالبه‌محور در سطح جامعه مطرح کند و برای اولین‌ بار توجه را به مساله زنان جلب کند.

در سال ۱۳۷۸، زنان برای اولین‌ بار توانستند مراسم هشت مارس را در شهر کتاب تهران و به‌صورت علنی برگزار کنند. تلاش برای پیوستن به «کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان» یکی از اولین اقدام‌هایی بود که گروه‌‏های مختلف جنبش زنان با برگزاری سمینارها و کارگاه‌های مختلف، انجام دادند. پیوستن به «کنوانسیون منع تبعیض علیه زنان» از مطالبات پررنگ آن دوره و البته بعد از آن بود، که هنوز محقق نشده است.

پس از آن، با تشکیل «جمع هم‌اندیشی زنان»، کمپین‌هایی با موضوع‌های مختلف مانند اعتراض به برنامه‌های ضد‌زن در صدا‌و‌سیما، اعتراض به تهدید و بستن سازمان‌های غیردولتی، نوشتن نامه‌ سرگشاده به رییس‌جمهوری برای اختصاص مکانی به جلسات سازمان‌های غیردولتی زنان، اعتراض به جلوگیری از ورود زنان به استادیوم برای تماشای فوتبال و اعتراض به فیلترینگ نام زنان در اینترنت راه‌‏اندازی شد.

تا تجمع ۲۲ خرداد‌ماه ۱۳۸۴، که به دعوت جمع هم‌اندیشی زنان صورت گرفت، جنبش زنان توانسته بود مطالباتش را در سطح خوبی در جامعه مطرح کند. روانه شدن کتاب‌های گوناگون با موضوع زنان به بازار، نوشتن از مسائل زنان در روزنامه‌ها و ظهور نسل جدیدی از فعالان زن با مطالباتی که تا آن روز در جامعه دیده یا شنیده نشده بود، این امکان را به وجود آورد که تجمع ۲۲ خرداد ۱۳۸۴ با استقبال چشمگیر زنان مواجه شود. حدود ۶ هزار تن در این تجمع، که بزرگ‌ترین تجمع اعتراضی زنان پس از اسفند ۱۳۵۸ بود، شرکت کردند.

پس از آن، تجمع ۲۲ خرداد‌ماه ۱۳۸۵ نقطه عطف دیگری در کارنامه جنبش زنان بود، تجمعی که هرچند با سرکوب مواجه شد، انتشار تصاویری از برخورد خشن پلیس با زنان حاضر در تجمع واکنش‌‏های جهانی را در پی داشت.

فقط دو ماه پس از این تجمع، کمپین «یک میلیون امضا» با هدف تغییر قوانین تبعیض‌آمیز علیه زنان متولد شد که شمار زیادی از فعالان زن از گروه‌های مختلف را دور هم جمع کرد. کمپین یک میلیون امضا یکی از بزرگ‌ترین و احتمالا موفق‌ترین حرکت‌های جنبش زنان ایران بود و باعث شد تا نسل‌های جدیدی از دختران جوان و دانشجو به مسائل زنان علاقه‌مند و خود بعدها به فعالان جنبش زنان تبدیل شوند؛ هرچند سایه سرکوب و زندان در نهایت باعث شد این کمپین هم نتواند به هدف خود برسد و پس از سال ۱۳۸۸، فعالیتش را تقریبا متوقف کرد.

یک دوره سرکوب شدید و در پی آن، مهاجرت اجباری شماری از فعالان پرکار موجب شد جنبش زنان هم مانند سایر جریان‌ها، مثل جنبش دانشجویی و کارگری، نتواند پیکر نحیفش را از میان این طوفان وحشت، سالم نجات دهد و نتیجه آن شد که باز چند سالی طول کشید تا نسل جدید و جوان‌‏تر، که فرصتی هم برای کسب تجربه از نسل پیشین خود نداشتند، آرام‌آرام در فضای به‌شدت امنیتی دهه ۱۳۹۰ بلند شوند و باز صدای اعتراض این جنبش رو به افول را بلند کنند. در این سال‌ها مبارزه علیه حجاب اجباری، خشونت علیه زنان در فضاهای عمومی، تلاش برای تغییر چهره مردانه مجلس، اعتراض به مسائلی مانند منع ورود زنان به استادیوم و همراهی زنان در جنبش‌های مختلف از دانشجویی تا کارگری از جمله عملکردهای بخشی از جنبش زنان بوده است.

علی‌رغم همه این‌ها، آنچه به‌عنوان جنبش زنان در ایران می‌شناسیم، تقریبا مانند سایر نقاط جهان، جنبشی از طبقه متوسط بوده است. از طرف دیگر، سرکوب مداوم و نبودِ دسترسی به رسانه‌‏ها باعث شد تا این جنبش نتواند با طبقات مختلف، اقلیت‌های قومی، زنان روستایی و زنان کارگر ارتباط بگیرد و اساسا هرگاه این جمع طبقه متوسطی به مرحله سازماندهی و اثرگذاری در جامعه رسیده است، طوری سرکوب شده که عملا اجازه حرکتش به سمت طبقات و گروه‌‏های مختلف سلب شده و هر بار سال‌ها طول کشیده است تا دوباره بتواند به همان قدرت پیشین بازگردد و دوباره این چرخه تکرار شده است.

می‌توانیم تصور کنیم که اگر جنبش زنان توانسته بود با همان پویایی و انگیزه سال‌های میانی دهه ۱۳۸۰ به فعال‏یتش ادامه دهد و سرکوب و گسستگی میان نسل‌‏های مختلف جنبش اتفاق نیفتاده بود، شاید تا امروز این جنبش می‌‏توانست با گروه بزرگ‌‏تری از زنان و خواسته‌‏ها و نیازهایشان ارتباط برقرار کند و در نهایت، بانی تغییر در قوانین جنسیتی به نفع زنان شود.

***

گیر افتادن در این چرخه مبارزه و سرکوب و پافشاری حکومت بر تداوم تبعیض علیه زنان باعث شده است بسیاری از ما این روزها، دائم با این سوال مواجه شویم که آیا اساسا امیدی به تغییر به نفع زنان در ایران هست؟ آیا نتیجه این همه سال تلاش و زندان و مبارزه به بهبود وضعیت زنان منجر شده است؟

نگاهی به تغییر وضعیت زنان در چهل ‏سال گذشته، نشان می‌دهد آنچه زنان ایرانی را با گشایش‎هایی اندک در وضعیتشان روبه‌رو کرده مداومت در مبارزه‌ای روزمره بوده است؛ یعنی هرچند خواسته‏‌هایی چون تغییر قوانین تبعیض‌آمیز و دیگر مطالبات اجتماعی جنبش زنان در این سال‌ها محقق نشده است، آن‌جا که مقاومت و مبارزه زنان در قالب رفتارهای روزمره و عادی نمود پیدا کرده، سیستم سرکوب در برابر آن راه به جایی نبرده است. آصف بیات این مقاومت‌های روزمره را «ناجنبش» معرفی می‎کند و معتقد است این مقاومت روزمره زنان، که از رهگذر رفتارهای عادی روزمره در قلمروهای عمومی شکل گرفت (۱) نه با راهپیمایی‏‌های خیابانی، اعتصاب و تحصن که به‌دلیل سرکوب شدید امکان برگزاری نداشتند، در نهایت باعث شده است پس از چهل‌ سال تلاش و آموزش حکومت برای برقراری ایده‌آل‌هایش در جامعه، زنان هر روز بیشتر از مدل مورد‌پسند حکومت فاصله بگیرند.

از طرف دیگر، هرچند جهان هنوز جای عادلانه‌‏ای برای زیستن نیست، نگاهی به جنبش‌های اجتماعی، به‌خصوص جنبش‌های خشونت‌پرهیز در یک قرن گذشته مانند جنبش حق رای زنان، جنبش حقوق مدنی سیاهان، جنبش مدنی مردم هند برای رهایی از استعمار و صدها مثال دیگر، نشان می‌دهد مقاومت و تسلیم نشدن یگانه راه مبارزه است، راهی که شاید طولانی باشد و در مسیر آن، میزان مشقت‎ و رنج مردم چنان بالا برود که به نظر برسد هدف نهایی دست‌یافتنی نخواهد بود.(۲) اما تاریخ نشان می‎دهد که در سیاهی روزهایی که سیستم سرکوب می‌‏خواهد ما را از پیگیری هر خواسته‌ای نا‌امید و خسته و فرسوده کند، تنها امید توانسته است دوباره هزاران زن و مرد را از زمین بلند و به سمت تغییرهای بزرگ رهنمون کند.

امسال، هم‌زمانی روز ۸ مارس با روزهای شیوع کرونا در ایران باعث شد تا از همان توجه نیم‌بند رسانه‌‏ها هم خبری نباشد و گردهمایی‌‎های خانگی به‌مناسبت این روز لغو شود. بیش از چهل سال است که زنان اجازه برگزاری تجمع و راهپیمایی نداشته‌اند و همان چند تجمع برگزار‌شده در سال‏‌های دور، گرچه با برخوردهای پلیسی مواجه شد، آخرین خاطراتی است که از حضور در خیابان در ذهن بسیاری از فعالان جنبش زنان نقش بسته است.

حالا در این روز، با الهام از بیش از یک قرن مبارزه و مقاومت زنان برای نیل به برابری، حتی در این روزها و شب‌های سراسر ناامیدی و نگرانی، باید هر لحظه با خودمان زمزمه کنیم که خاموشی هرگز تقوای ما نباشد...

 

۱) زندگی همچون سیاست، آصف بیات، ترجمه فاطمه صادقی، ۱۳۹۰

۲) اعتراض و مقاومت؛ چرا ناامید شدن انتخاب ما نیست، ربکا سولنیت، آسو

فعال حقوق بشر و روزنامه‌نگار
تازه چه خبر؟
منصور پوریان رییس شورای تامین دام کشور با اشاره به شرایط اقتصادی ایران و گرانی گوشت، اعلام کرد مردم «مصرف گوشت گوسفندی را تقریبا حذف کرده‌اند و حتی...More
هشت ماه پس از أغاز واکسیناسیون در ایران، وزارت بهداشت در دستورالعملی به مراکز واکسیناسیون، از مسئولان تزریق واکسن خواسته نسبت به صحت نوع واکسن تزریقی...More
محمد اسلامی، معاون ابراهیم رییسی و رئیس سازمان انرژی اتمی ایران گفت این کشور اصرار آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای نصب دوربین در مکان‌های صدمه‌دیده...More
مسعود شفیعی رئیس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی استان تهران با هشدار نسبت به سرعت افزایش جمعیت در شهرهای حاشیه تهران اعلام کرد: «در برخی از شهرهای...More
بر اساس نتایج تازه‌ترین نظرسنجی مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) ۱۴/۲ درصد از شهروندان ایرانی بالای ۱۸ سال «اصلا تمایلی به زدن واکسن کرونا...More