تغییر اقلیم و جنسیت؛ بارش نابرابری
برای نخستین بار، گزارش منتشرشده پیرامون توسعه انسانی در سال ۲۰۰۷ تایید کرد که تغییرات اقلیمی تهدیدی جدی برای آزادیهای فردی و اجتماعی است و انتخاب ساکنان زمین در مورد محل زندگی، کار، تحصیل و زندگی سالم را بهشدت محدود خواهد کرد. اما تاکید مهم این گزارش بیشتر بر افزایش انواع نابرابریها در جهان و رابطه آن با خطرها، آسیب و آسیبپذیری اقلیمی بود.
دسترسی محدود زنان به منابع، حقوق محدود آنها در مالکیت بر خانه و زمین، امکان جابهجایی محدود در بسیاری از روستاها و شهرهای غیرمرکزی و صدای فراموششدهشان در اغلب تصمیمگیریهای کلان این آسیبپذیری را بهشدت افزایش داده است.
آثار تغییر اقلیم سیستمهای سیاسی، طول و عرض جغرافیایی، گروهها و نهادهای اجتماعی شکننده و آسیبپذیر را بیشتر و شدیدتر در هم میشکند و تمام نابرابریهای جهان، از جمله نابرابری جنسیتی، را عمیقتر میکند.
ضرورت نگاه جنسیتی به موضوع مدیریت تاثیر تغییر اقلیم
زنان و مردان از جهتهای مختلف با واقعیتهای اجتماعی، اقتصادی و محیطی مواجه میشوند. نحوه مشارکت و نقطه اثرشان متفاوت است. نقش آنها در هویتهای بومی و فرهنگی، در شرایط سنتی و طبقههای اقتصادی متفاوت، تغییر میکند.
به این ترتیب، تجزیه و تحلیل نیازها، آسیبها، دامنه و حوزه فعالیتها در یک دستگاه سنجش متفاوت، به ایجاد جامعهای عادلانه کمک میکند. این موضوع همچنین بر تعریف هویتهای جنسیتی متفاوت اثر دارد، فضایی فراهم میکند که هر کس با توجه به توانایی و نیازش، در قوانین و پروتکلها و تصمیمها جایی و نقشی داشته باشد.
گروه Women’s Major Group* در سندی که سال گذشته منتشر شد، اعلام کرد رسیدن به برابری در جامعهای پایدار امری است که هر روز سختتر و دستنیافتنیتر میشود. «امروز ما زنان خود را در شرایط بسیار سختی میبینیم. گویی حمایت دولتها را از دست دادهایم، مسیری که کاملا به ضرر جهان است. قدرت بین عده محدودی از نخبگان و شرکتهای بزرگ متمرکز شده است. تخریب محیط زیست و منابع محدود نادیده گرفته میشود. همینطور نقض حقوق زنان، خصوصیسازی کالاهای عمومی و طرد حاشیهنشینها نگرانکننده است. دیدن نوری در انتهای این تونل طولانی و تاریک دشوار است. استعمار و آثار نئولیبرالیسم بیحدوحصر، از جمله فقر گسترده، بیکاری، عدم در نظر گرفتن حق مالکیت بومیان و تعامل سازشکارانه با مردسالاری و سایر سیستمهای ستم و سرکوب علیه زنان به ابزاری تبدیل شده است برای تقویت نابرابریها و مانع مهمی است در پیشرفت به سمت توسعه پایدار.»
در اسناد سازمان ملل، هفت آسیب مهم ناشی از تغییر اقلیم تعریف شده که بر زندگی زنان موثر است: جابهجایی و مهاجرت تحمیلی بهدلیل حوادث طبیعی، نبودِ دسترسی به آب سالم و پایدار، کمبود مواد غذایی و منابع، کمبود سوخت، دسترسی نامتناسب با نیاز به خدمات بهداشت و درمان، جنگهای داخلی بر سر تصاحب آب و زمین، مرگ و صدمه در اثر حوادث طبیعی.
زنان روستایی و جوامع محلی
اولین جنبش زنان بومی برزیل برای حفظ جنگلهای استوایی در سال ۱۹۸۰ تشکیل شد. صدای نارا، مسئول جنبش بومیان آمازون، صدای بسیاری از زنان بومی و روستایی در سراسر جهان است. او میگوید: «آمازون همواره بهعنوان قلمرویی برای بهرهبرداری دیده شده است، نه بهعنوان سرزمینی که باید از آن محافظت شود. ما مردم بومی همیشه مهمترین مانع از بین بردن آن هستیم. به همین دلیل، بهمرور زمان مجبور به تحمل فرایندی از اشغال و آزار و شکنجه شدیم که تا امروز ادامه دارد. زنان بومی دیگر نمیتوانند شاهد ویرانی سرزمینشان و خشونتهایی باشند که به مردانشان تحمیل شده است. ما فهمیدیم که زمان جنگیدن با آنها فرا رسیده است. ما برای پدران، برادران و همسران خود این مساله را روشن كردیم كه مشاركت در طرح حمایت از این سرزمین زندگی همه را بهبود میبخشد. امروز بسیاری از زنان بومی، صدای خود را بلند میکنند و نماینده مردمان خودند.»
تغییر اقلیم بر زندگی زنان کشاورز و روستایی، بهعنوان تولیدکننده و مدیر شیوه و مقدار مصرف منابع، بسیار موثر است. آخرین آمار جهانی منتشرشده نشان میدهد ۷۰ درصد زنان جهان در کشورهای کمترتوسعهیافته، کمبرخوردار و در صف مقدم مشکلات ناشی از تغییر اقلیم زندگی میکنند. بسیاری از محصولات زراعی و سبزیجات و ماهی و غیره، که امکان فروش در بازارهای محلی را نیز دارند، بهدلیل بارندگیهای نامرتب که تحت تاثیر تغییر اقلیم است، بهراحتی از بین میروند. دختران زیادی بهخاطر مشکلات اقتصادی تحمیلشده در اثر تغییر اقلیم مجبور به ترک مدرسهاند و اغلب آنها شانسی برای بازگشت به فضای آموزشی ندارند.
بنا بر قوانین و فرهنگ نانوشته و ناگفته، گویی دختربچهها و زناناند که مسئول نظافت و شستوشو و حمل و مدیریت آب در خانواده به شمار میآیند. در مجموع، تخمین زده میشود برای جمعآوری آب، روزانه بهطور میانگین حدود ۲۰۰ میلیون ساعت زمان صرف میشود، زمانی که زنان و کودکان آبآور میتوانند در کار و درآمدزایی، رشد فرهنگی و اقتصادی، یا در مدرسه صرف کنند. در ایران نیز بیش از هفت هزار روستا با تانکر آبرسانی میشوند. هرچه زیرساختهای شبکه آبرسانی کشوری عقبماندهتر و برنامهریزی برای تامین منابع آب بهشکل پایدار و عادلانه ضعیفتر باشد، تاثیر این موضوع آشکارتر است.بر اساس سندی که وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی منتشر کرد، مرگومیر ناشی از بیماریهای عفونی دستگاه گوارش و تناسلی ششمین عامل مرگ زنان میانسال در ایران به شمار میآید. آمار مرگومیر زنان و کودکان در
مناطقی که از دسترسی به آب سالم و پایدار محروماند بهشکل معناداری بالاتر است.
بهعبارتی، این زمان هدررفته، که حتی از کل ساعتهای کار هفتگی کارکنان تقریبا تمام بزرگترین زنجیرههای صنعتی جهان بیشتر است، برای سلامت جسمی این زنان و دختران کافی نیست.
زنان و حوادث طبیعی
در سال ۱۹۹۱، در سیل بزرگ کشور بنگلادش، آمار مرگومیر زنان بیش از پنج برابر مردان بود. زنان و کودکان نخستین قربانیان حوادث طبیعیاند. بسیاری از زنان شنا کردن بلد نیستند، در جابهجایی محدودیت و مانع دارند و بهشکل سنتی مسئول مراقبت از کودکان و سالمندان خانوادهاند، مسئولیتی که نجات جانشان در شرایط مختلف را به تعویق میاندازد. هنوز در کمکرسانی پس از حادثه، برخی نیازهای ویژه آنان مانند لباس زیر و نوار بهداشتی تابو است.
در برخی کشورها، به زنان بازمانده حوادث کمکهای دولتی تعلق نمیگیرد چون اغلب حساب بانکی یا مدارک هویت لازم را ندارند. در برخی کشورها، مانند تایلند، حتی کمکهزینه دولتی به خانواده برای مراسم خاکسپاری پس از حوادث طبیعی، برای مردان بیش از زنان است. زنان بازمانده حوادثی چون سیل و زلزله اغلب از طرف خانواده خود یا همسرشان تحت فشار قرار میگیرند. آنها بهشدت در معرض فقر، ازدواجهای اجباری و کارگری در شرایط استثماری قرار دارند. آنها در مدیریت و تصمیمهای پس از این حوادث نقشی ندارند و به همین دلیل، اغلب نیازهایشان در وضعیت تازه در نظر گرفته نمیشود.
زنان مهاجر اقلیمی
تا سال ۲۰۵۰، از هر ۴۵ نفر، یک نفر بهعلت آثار ناشی از تغییر اقلیم مجبور به مهاجرت خواهد شد. نیمی از این جمعیت را زنان تشکیل میدهند. زنان اغلب در انتخاب محل مهاجرت نقش چندانی ندارند. آنها مجبور به تغییر الگوی فرهنگی، اقتصادی و تربیتی خانواده، کودکان و حتی سالمنداناند، بیآنکه آمادگی و آموزش کافی دریافت کرده باشند. زنان در غیاب همسری که مهاجرت کرده است، مسئول خانواده میشوند و این دوری و مشکلات زندگی در شرایط تحمیلی و غیرانتخابی، فشار زیادی را به آنها تحمیل میکند.
اهمیت توجه به نقش زنان در آسیبهای ناشی از تغییر اقلیم، مدیریت شرایط تازه پیش روی جهان را ممکن میکند. دانش، تجربه و شناخت آنها از طبیعت و نیاز خانواده، توانشان در تطبیق و شناخت متفاوتشان از جهان میتواند در تصمیمگیریهای خرد و کلان در حوزههای مرتبط با منابع، انرژی، آب و مواد غذایی کارگشا باشد.
*Women’s Major Group:
۲۵ سال پیش تمام کشورهای عضو سازمان ملل متحد تایید کردند که زنان نیز نقش مهمی در توسعه پایدار دارند. در سال ۲۰۱۵، گروهی متشکل از ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ شبکه فمنیست جهانی تشکیل شد تا از سیاستمداران زن و برنامههای بر پایه عدالت جنسیتی حمایت کنند که امروز، زنان فعالی از ۵۰ کشور جهان آن را حمایت و اداره میکنند.