اعتراضات در ایران؛ کارشناسان چه میگویند
در روزهای اخیر، در کنار واکنش مسئولان و مقامات سیاسی در مورد اعتراضات خیابانی ایران، برخی کارشناسان نیز در یادداشتهای مختلف اظهار نظر کردهاند. گروهی این حرکت را قابل پیش بینی می دانستند و برخی به گمانهزنی در مورد آینده این اعتراضات پرداختهاند.
- کارشناسانی که پیش تر زنگ خطر را به صدا درآوردند
محسن حسام مظاهری (جامعه شناس) ضمن انتقاد از بی توجهی مسئولان نظام به هشدارها، به یادداشت خود در سال 1388 «انذار یک تولد شوم» اشاره کرده است :
" من پيشگو نيستم. ... شواهد حكايت از يك اتفاق نو دارد: زمزمههاي تولد يك شكاف ديگر. ... اين شكاف، اگر بهتمامي ظهور كند و اگر مانع و رادعي سر راهش نباشد، بسي بيش از هر شكاف ديگر براي نظام جمهوري اسلامي مخاطرهآفرين خواهد بود. چه، بالقوه پتانسيل آن را دارد كه محل تراكم همهي شكافها و پويشهای موجود باشد؛ از شكافهاي قوميتي، تا مذهبي، تا نسلي، تا جنسيتي و تا سياسي. آنوقت سيلي بنيانكن راه خواهد افتاد كه شويندهي همهي رنگهاست؛ ... آنوقت ديگر نه از تاك نشان ماند و نه از تاكنشان. از تبعات شوم چنين تولد نامباركي، ظهور جنگ داخلي است."
او با مقایسه گسلهای زلزله خیز طبیعی تهران با گسل های اجتماعی نوشته است:
"هم شورش طبیعت و هم شورش جامعه، قابل کنترل است. تازه اگر شورش طبیعت هنوز پیشبینیناپذیر است، تغییرات اجتماعی را میتوان تاحد زیادی پیشبینی و پیش از وقوع علاج کرد. آنچه تهران را با کلانشهرهای زلزلهخیز اما ایمن دیگر و جمهوری اسلامی را با دیگر نظامهای سیاسی پرچالش اما باثبات متفاوت ساخته، ناکارآمدی الگوی حکمرانی و مدیریت است که از سطح رهبری آغاز میشود و همهی دیگر اجزای ساختار سیاسی ـ حاکمیتی را دربر میگیرد".
به تعبیر مظاهری، در ساختار سیاسی ایران دوگانه اصولگرا- اصلاح طلب در بین عموم مردم جای خود را به طبقه "حاکم و محکوم" داده است. حاکمانی که به زعم مردم "همهشان سروته یک کرباسند".
مظاهری اعتراضات اخیر را "جنبش بی سر" نامیده و پیش بینی کرده این حرکات اعتراضی هر چند خشنتر و مخربتر خواهد بود، اما دیری نمی پاید که موقتا خاموش می شود ولی در قالب آتش زیر خاکستر تداوم می یابد. او تغییرات فوری و قاطع در کوتاهمدت و اصلاحات بنیادی و ساختاری در میانمدت را تنها راه نجات نظام می داند و خطاب به هیات حاکمه تاکید می کند "تراکم گسلهای متعدد طبقاتی، فرهنگی، قومیتی، جنسی و اجتماعی، کشور را به انبار باروتی مبدل ساخته که ابعاد تبعات انفجار آن بیرون از حد تصور است. برای نجات ایران از تبدیلشدن به ایرانستان، حتی امروز هم دیر است. صدای خیابان را بشنوید!"
مصطفی تاج زاده در فایل صوتی که آذر 96 منتشر کرد به موضوع عمق استراتژیک ایران می پردازد. او در این فایل صوتی با نقد توجه بیش از حد نظام به تحولات منطقه ای یمن و سوریه ، غفلت از وضعیت اجتماعی و اقتصادی ایران و به ویژه فقر، بیکاری، تورم، اعتیاد، فحشا، مهاجرت مغزها و سرمایه ها، مشکلات زیست محیطی و در راس همه فساد را برای ساختار نظام خطرناک می داند. غفلتی که باعث شده سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی لرزان شوند و نارضایتی عمومی افزایش یابد و وضعیت خطرناکی برای کشور ایجاد شود. او عمق استرانژیک ایران را نه در فراسوی مرزها، بلکه در کسب رضایتمندی مردم از نظام می داند.
کارشناسان در شرایطی از کاهش اعتماد مردم به نظام سخن می گویند که در روزهای اخیر، بیانیه شماره 9 میرحسین موسوی پس از 8 سال دوباره در فضای مجازی به گردش درآمده است. بیانیهای که در آن میرحسین هشدار داده بود "خطر در کمین نظام است و تا دیر نشده باید بازگشت". نظام جمهوری اسلامی متکی بر اعتماد مردم است و این اعتماد لطمات جدی دیده است. برای بازسازی اعتماد آسیب دیده ، نظام باید به مردم بازگردد. موسوی با اشاره به تجربه انقلاب هشدار داد عدم انعطاف در مقابل خواسته های مردم به ساختار شکنی منتهی می شود :
"به یاد آوریم که ملت ما در انقلاب اسلامی به دلیل عدم انعطاف در قبال خواستههای به حقش، که از زبان امام راحل بیان میشد، مجبور به ساختارشکنی گردید. به همه نهادهای تصمیمگیر در نظام توصیه میکنم که چون شورای نگهبان عمل نکنند و مجاری را برای اصلاح اشتباهات باز بگذارند، زیرا که بسته شدن این راه، تهدید ساختارشکنی را به عنوان تنها بدیل مطرح خواهد کرد، و این بدیلی است که همه ما هزینه سنگین آن را میدانیم و قاطعانه با آن مخالفیم. همچنین تاکید میکنم که تعلل در محقق ساختن آرمانهایی چون قانونگرایی، عدالت، آزادی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، و به ویژه اصول معطل مانده قانون اساسی مشروعیتسوز است".
- پیش بینی کارشناسان از آینده اعتراضات
هرچند بسیاری از صاحبنظران ترجیح دادهاند این روزها به نظاره و تامل رویدادهای اخیر بنشینند ، گروهی اما به گمانهزنی در مورد آینده اعتراضات پرداخته اند و تلاش می کنند با ارائه راهکارهایی تصمیم گیران را یاری دهند.
عباس عبدی در گفتگو با جامعه فردا، اعتراضات روزهای اخیر را به زلزله با قدرت کم تشبیه کرد که گرچه کم خطر می نماید اما به سادگی می تواند گسل های دیگر را فعال کند و خطرساز شود. اگر برخورد مناسب با اعتراضات نشود، وقوع بحران دور از انتظار نیست. او ریشه اعتراضات را اجتماعی می داند که با مشکلات اقتصادی ترکیب شده است. عبدی توصیه می کند در نخستین گام "حکومت باید از آنچه فکر می کند درست است دفاع کند "، اعتراضات را به رسمیت بشناسد، ایرادات و انتقادات موجود را بپذیرد. این اقدام موجب میشود به تدریج ظرفیت حل مشکلات نیز در جامعه ایجاد شود.
عبدالله شهبازی (پژوهشگر تاریخ) معتقد است بر خلاف بسیاری از اظهار نظرهای ارائه شده این اعتراضات "شورش گرسنگان" نیست، پایگاه گسترده مردمی ندارد و بیشتر ماجراجویی جوانان دهه 70 و 80 است. شهبازی هشدار می دهد این اعتراضات خطرناک نیست اما این امکان وجود دارد که با برنامهریزیهایی مکمل و بکارگیری تیمهای اوباش و خرابکار و حتی تک تیراندازهای حرفه ای تجربه اوکراین تکرار شود. وی کارگردانان و بازیگران اصلی آشوبهای اخیر را شبکههای قدرتمند داخل ایران می داند که اتفاقاً در گسترش فساد مالی و ایجاد وضع نابسامان اقتصادی کنونی نیز بیشترین نقش را داشتهاند. شبکههایی که در پناه تنازعات جناحی و با دامن زدن به آن خود را استتار کردهاند، ثروتهای عظیم بردهاند و اختلاسهای کلان را سازماندهی کردهاند. به گفته شهبازی شورشهای شهری در جوامع دارای جمعیت انبوه پدیده عجیبی نیست. با صبر و حوصله اوضاع بتدریج عادی می شود اما باید معیشت مردم به سطح مطلوبی برسد و در عین حال سازوکارهایی برای بیان نارضایتی مردم طراحی شود.
محمدکاظم رحیمی (کارشناس اقتصادی)، تعلل دولت در اصلاحات اساسی اقتصادی را عامل بروز اعتراضات روزهای اخیر می داند. به عقیده او دولت ناگزیر از اصلاحات اساسی کوتاه خواهد آمد، مجبور به دادن امتیازاتی از جنس امتیازات قبلی به مردم خواهد شد. برای مثال یارانه انرژی همچنان ادامه خواهد یافت...یارانه مردم حذف نخواهد شد. پایین نگه داشتن قیمتها ادامه پیدا خواهد کرد...استخدامهای گسترده در دستگاه های دولتی ادامه خواهد یافت...از محل منابعی که وجود ندارد بازهم وامهایی داده خواهد شد.... و به نظر میرسد دولت در برابر اصلاحات زانو می زند و برای مهار شورش به پوپولیسم سلام خواهد کرد. تداوم این قبیل امتیازات در خوشبینانهترین حالت مدت کوتاهی دوام خواهند آورد و پس از آن باز روز از نو و روزی از نو...همه چیز احتمالا دوباره مانند فنری که مدتها فشرده نگه داشته است خواهد پرید و بحران های متعددی را در پی خواهد داشت. به عقیده رحیمی، پیش نیاز اصلاحات اقتصادی ، استقلال دستگاه قضایی ، استقلال بانک مرکزی و تنبیه مفسدان اقتصادی است.
محمد مهدی مجاهدی (تحلیل گر سیاسی) با مروری بر خیزش های مردمی در یکصد سال اخیر نتیجه گرفته که به طور میانگین هر دهه یک خیزش مردمی در کشور رخ داده است. به تعبیر او این خیزش ها در عمل نه موجب خیر عمومی هستند و نه گورستان آرزوها. چالش هایی هستند که میتوانند به فرصتهای طلایی برای تغییر، بازاندیشی و تصحیح فوری خطاها تبدیل شوند. به گفته مجاهدی تجربه صد سال اخیر ایران و خاورمیانه نشان می دهد نمیتوان تنها " آسانگیرانه و آرزواندیشانه " امیدوار بود که نخبگان در این نوبت، الگوهایی نو برای مواجهه با این چالشها و شورشها بسازند و بیازمایند. او توصیه می کند برای بهره گیری از چالش اخیر، نخبگان با توسل به به دانشهای سیاسی و اجتماعی به پرسش هایی از این دست پاسخ گویند:
- چگونه فسادهای ساختاری سبب بیاعتمادی و نومیدی اجتماعی فراگیر میشود؟
- رابطهی شورشهای اجتماعی با فساد و بیعدالتی و بیاعتمادی و نومیدی اجتماعی و احساس فراگیر محرومیت نسبی چیست؟
- پاسخ به این پرسشها را چگونه میتوان از دانشگاهها و اندیشهوران سیاسی و اجتماعی خواست ؟
مجاهدی امید دارد مردم دریابند: "راه عبوری غیراصلاحجویانه از شیب لغزان سیاست در خاورمیانه و ایران وجود ندارد."