دو نگرش متمایز در دو بیانیه کروبی و موسوی
به دنبال بیانیه ۷۷ اصلاحطلب که در انتقاد از برخورد با معترضان، یک هفته پس از شروع اعتراضهای آبانماه منتشر شد و شخصیتهای شناختهشدهای چون محسن آرمین، مصطفی تاجزاده، علی تاجرنیا، احمد منتظری، عبدالله رمضانزاده، ابراهیم اصغرزاده، فیضالله عربسرخی و شهیندخت مولاوردی آن را امضا کردند، سرانجام محمد خاتمی نیز ناگزیر به شکستن سکوت شد و در آذرماه، در اینباره نامهای منتشر کرد.
پس از این دو بیانیه بود که رهبران جنبش سبز بهطور مستقل اطلاعیههایی صادر کردند. ابتدا، مهدی کروبی در ۷ آذر و سپس، میرحسین موسوی در ۹ آذر نامههای اعتراضی تندی منتشر کردند. هرچند واکنشهای اخیر این دو رهبر مطالبات مدنی سال ۱۳۸۸ علیه مواضع حکومت در سرکوب اعتراضهای مسالمتآمیز طبقه محروم جامعه، که در ۲۹ استان کشور بهمدت دو هفته تداوم داشت، بهموقع بود، از زوایایی نیز قابل تامل است.
با وجود اینکه اکثریت مردمی که در ۱۰۰ شهر ایران و ۱۰۰ نقطه در پایتخت، به اعتراف خودِ مقامهای حکومتی، به خیابانها سرازیر شدند تا خشم خویش را نسبت به سیاستهای ریاضت اقتصادی جمهوری اسلامی ابراز کنند، از طبقه متوسط جامعه نبودند و بنابراین، با معترضانی که در سال ۱۳۸۸ جنبش سبز را خلق کردند ارتباطی ندارند، اما از آنجایی که در ۱۰ سال فاصله زمانی بین دو اعتراض فراگیر ۱۳۸۸ و ۱۳۹۸، جامعه ایران بسیار فقیرتر شده است، بنابراین درصد قابلتوجهی از مردمی که به اعتراضهای خیابانی آبانماه پیوستند جزو همان طبقه متوسط سال ۱۳۸۸ بودند که در یک دهه اخیر، شرایط بد اقتصادی آنان را به قشر محروم ملحق کرد.
با در نظر گرفتن این دگردیسی طبقاتی در جامعه ایران، میتوان گفت اکثریت مردم حکومت ولی فقیه را قبول ندارند و امید به هرگونه تغییر بنیادی با اتکا به اصلاحطلبان و حتی رهبران جنبش سبز را از دست دادهاند. بنابراین، آنچه اهمیت نوع موضعگیری کروبی و موسوی را در بیانیههای اخیرشان تعیین میکند اتفاقا در همین نگاه مردم معترض به لحن انتقادی این دو شخصیت از حکومت نهفته است.
به این مهم از بُعد دیگری نیز باید توجه داشت. غالب مردمی که در اعتراضهای آبانماه حضور داشتند، مطالباتشان از آن جنس نبود که حتی سلطنتطلبان و رضا پهلوی را ملجا خود بدانند. به بیان دیگر، اگر بتوان شورش خودجوش اخیر را جنبش نامید، قطعا حرکتی بیسر بود، چون هیچ جناح سیاسی آن را هدایت نمیکرد، بنابراین هیچکس هم حق بهرهبرداری حزبی از آن نخواهد داشت.
هشدار خمینیگونه کروبی به حکومت
شدیدترین لحنی که مهدی کروبی در بیانیهاش به کار برده تکرار اخطاری است که خمینی در اوایل انقلاب به برخی مسئولان وقت داد: «بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست، یک انفجار حاصل بشود. آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به ۲۲ بهمن، قضیه این است که فاتحه همه ما را میخوانند.»
اما این اطلاعیه چند نکته کلیدی دیگر نیز دارد:
۱) رژیم ایران به بهانه جنگ اقتصادی پس از خروج آمریکا از برجام، بستری برای اداره حکومت به شیوه قجری فراهم کرده که نتیجهاش تشدید فساد در تمام ارکان است.
۲) در برابر اعتراضهای بحق مردم، هم حکومت و هم دولت از ماشین خشونت وصفناپذیر و زبان تهدید بهره گرفتهاند.
۳) ریشه و بستر اعتراضهای اخیر را باید در فساد، تبعیض و تحقیر جستوجو کرد، نه در آن سوی آبها.
۴) ابراز شگفتی کروبی از سکوت رجال سیاسی و جریانهای موثر در چنین فجایعی.
۵) تشکیل کمیته حقیقتیاب برای شناسایی کسانی که به سوی مردم بیدفاع تیراندازی مستقیم کردند و همچنین معرفی کسانی که اموال عمومی را تخریب کردند.
اما بیانیه کروبی از یک نقطهنظر قابل نقد است و آن اشاره او به الگوپذیری حکومتی است که به تعبیر او، امام بنا نهاده و همواره در مسیر مبارزه با تبعیض و نابرابری و احقاق حقوق محرومان بوده است، آنچه قاعدتا مردم معترضی که از سال ۱۳۹۶ تاکنون به خیابانها ریختهاند دیگر باور ندارند، چرا که اگر چنین بود، شعارهایی چون «رضاشاه روحت شاد» محلی از اعراب نداشت. به بیان دیگر، ریشه مشکلات بنیادی جمهوری اسلامی صرفا به سی سال حکمرانی خامنهای محدود نمیشود، بلکه ولایت فقیهی که بنیانش را خمینی گذاشت اساسا با جامعهای بری از فساد، رانت و استبداد نمیتواند سر سازگاری داشته باشد. نظام قجری که کروبی به آن معترض است شکل خشنترش را در عصر خمینی و چهره واقعیاش را در سایه کشتارهای دهه ۱۳۶۰ نشان داد. بنابراین، نمیتوان بهخاطر خشونتورزی به خامنهای هشدار داد و به الگوی حکومتی خمینی متوسل شد.
اخطار تکرار تاریخ از زبان موسوی
اعتراضهای اخیر باعث شد میرحسین موسوی روزه سکوتش را که از آغاز حصر خانگی شروع شد بشکند. او برخلاف کروبی که پیش از این نیز در موارد مکرری با نامهنگاری به خامنهای و سایر مسئولان هشدار داده بود، در اولین بیانیه کوتاه و بجایش سرانجام به میدان آمد. اطلاعیه موسوی اما دو تفاوت قابل توجه با واکنش همزمان کروبی داشت.
۱) موسوی برخلاف معمول، هیچ اشارهای به «امام راحل» نکرد.
۲) او بهصراحت قربانیان اعتراضهای اخیر را شهدای بیگناه نامید، که خود بدان معناست که عاملان مرگ آنها باید جلادان و دژخیمانی باشند که به مردم بیدفاع را حمله کردند.
۳) او با ذکر این مهم که آدمکشان سال ۱۳۵۷ نمایندگان رژیمی غیردینی بودند و ماموران و تیراندازان آبان ۱۳۹۸ عمال حکومتی دینی و اینکه آنجا فرمانده کل قوا شاه بود و اینجا شیخ، بهطور تلویحی هرگونه اصلاحپذیری در سایه یک نظام مبتنی بر ولایت فقیه را خیال باطل دانسته است.
موسوی با ذکر این نکته که مقابله اخیر جمهوری اسلامی با معترضان شباهت تام با کشتار بیرحمانه مردم در ۱۷ شهریور خونین ۱۳۵۷ دارد، حامل این پیام و هشدار مهم است که از فردای حوادث آبان ۱۳۹۸، حکومت ایران وارد فاز جدیدی شده است که سقوط قریبالوقوع آن را بیش از پیش تضمین میکند. به عبارت دیگر، سرنوشت شاه ایران که تنها اندکی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی خطاب به مردم گفت که «صدای انقلاب شما را شنیدم» در آیندهای نه چندان دور، برای جمهوری اسلامی رقم خواهد خورد.
هرچند غالب معترضان حوادث آبان ۱۳۹۸ به بیانیههای اخیر کروبی و موسوی با دلسردی مینگرند، واکنشهای این دو رهبر جنبش مدنی مردم ایران در سال ۱۳۸۸ دو تاثیر مهم خواهد داشت.
نخست اینکه صفوف معترضان و مخالفان جمهوری اسلامی در طبقات متوسط را که مطالباتشان بیشتر جنبه مدنی دارد به مردم محروم که انگیزه اصلی اعتراضشان معیشت و فقر اقتصادی است نزدیک میکند.
دوم اینکه حکومت ولایت فقیه را بیش از پیش رسوا میکند، بهویژه وقتی موسوی بهطور تلویحی رژیم دینی را قسیتر و مستبدتر از نظام پادشاهی میبیند. روی دیگر این سکه چیزی جز ناامید شدن از هرگونه اصلاحپذیری جمهوری اسلامی و پایان راه اصلاحطلبان نمیتواند باشد.