باز هم احمدینژاد؛ اینبار در قامت اپوزیسیون تمامعیار نظام
محمود احمدینژاد با ارسال نامه جدید خود به آیتالله خامنهای، بار دیگر نگاهها را متوجه خود و نقش سیاسیش در مدار سیاست ایران ساخت. او اینبار، از قامت تمامعیار اپوزیسیون نظام خود پردهبرداری کرد و بار دیگر پرسشهایی را که مطرح بود، دوباره طنینانداز کرد: دلایل او برای این اقدامات چیست؟ چه اهدافی را دنبال میکند؟ چرا راهی چنین پرهزینه را برای پیشبرد اهدافش انتخاب کرده است؟ چرا نظام با او که همچنان سمت رسمی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام را دارد و در میان کل مقامات برجسته نظام، رادیکالترین مواضع را علیه نظام اتخاذ میکند، هنوز برخوردی نمیکند؟
او برخلاف گذشته که محتاطانه و غیرمستقیم رهبر ایران را مورد انتقاد قرار میداد، اینبار در نامهاش مستقیماً آیتالله خامنهای و نهاد رهبری را مورد انتقادات خود قرار داده است. احمدینژاد با اشاره به قدرت و اختیارات بسیار گسترده و بیبدیل آیتالله خامنهای، از اینکه او از اعتراض و نارضایتی عمومی به عدم اجرای عدالت استقبال کرده، ابراز خشنودی کرده و از او خواسته است تا به پیشنهادات مفصلش در راستای انجام اصلاحات اساسی در قوای سهگانه و نهادها و بهویژه دفتر خود، اقدام کند. او آزمون ادعاهای رهبر ایران نسبتبه صحبتهای اخیرش در اعتراف به مسأله عدم تحقق شعارهای نظام درمورد عدالت را منوط به اجرای عملی پیشنهاداتی ساخته که خود مطرح کرده است:
الف - راهحلهای خروج از بحران
احمدینژاد برای خروج از بحران، پیشنهادات مفصلی را مطرح کرده که احتمالاً بهخاطر رادیکال بودن و یا از جهت اطلاعاتیبودن آنها، فعلاً از انتشارشان خودداری کرده است. او بهطور خلاصه، راهحل خروج را در چند مورد خلاصه میکند:
او نخست خواستار تغییراتی در قانون اساسی شده است که از ذکر علنی آنها خودداری کرده و بهنظر میرسد به نقش و اختیارات و مسؤولیتهای ولایت فقیه، ساختار قوه قضاییه، نقش و مسؤولیتهای شورای نگهبان و نهادهای امنیتی و انتظامی برمیگردد.
احمدینژاد همچنین خواستار برگزاری انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری و مجلس، برای اصلاح امور شده و از آیتالله خامنهای خواسته است که بدون مهندسی شورای نگهبان و بدون دخالت نهادهای انتظامی و امنیتی، مردم را برای انتخاب، آزاد بگذارد و از انتخابات آزاد دفاع کند.
او همچنین خواستار برکناری فوری رییس قوه قضاییه و نیز رفع تعقیب از خود شده است.
احمدینژاد همچنین در بخش دیگری از نامه خود، از خامنهای خواسته که دستور آزادی و منع قرار تعقیب برای همهکسانی صادر کند که تحت عناوین مختلف، ازجمله اعتراض به شرایط و نحوه اداره کشور و تبلیغ علیه نظام از سالیان گذشته تا کنون بازداشت و زندانی شدهاند. او خواستار آن شده است که خامنهای دستور ختم رسیدگی به تمام ادعاهای مطرحشده درخصوص این متهمان را صادر کند،که شامل دوستان و رفقای خودش هم میشود.
ب - اهداف احمدینژاد
در رابطه با اهداف احمدینژاد از بیان مواضع منتقدانهاش درگذشته به تفصیل بحث شده است؛ ولی او با بیان مواضع جدید و رادیکال خود که عمدتاً بعد از مرگ اکبر هاشمیرفسنجانی موتورش بهراه افتاده، اجمالاً بهدنبال اهداف سیاسی خاصی است:
۱- بیآینده کردن رهبری آملیلاریجانی
حملات مداوم احمدینژاد به صادق آملیلاریجانی، بر این مبناست که میخواهد امکان آینده سیاسی او برای رهبری در ایران را در افکار عمومی و نهادهای قدرت ازبین ببرد. برای احمدینژاد، آملیلاریجانی بدترین گزینه برای جانشینی رهبری بهشمار میرود.
۲- همسو شدن با نهادهای قدرت برای پایاندادن زودهنگام به ریاستجمهوری روحانی
احمدینژاد قبلاً سعی میکرد در موضعگیریهای علنی خود، نوک حملات را متوجه قوه قضاییه کند؛ اما در نامه قبلی و فعلیش، به قوه مجریه نیز حملات تندی کرده است. در نامه قبل، ناکارآمدی و عدم اعتماد مردم به قوه مجریه را مطرح کرده بود و در نامه فعلی، برگزاری زودرس انتخابات برای قوه مجریه و مقننه را مطرح کرده است. پیشنهاد او در اینجا با جریان تندروی اصولگرایان همپوشانی پیدا کرده است. جریان تندرو برای بیآیندهکردن جانشینی روحانی در مقام رهبری و بازیابی منابع مالی خود، قصد دارد با هر روشی که امکان دارد، دوره ریاستجمهوری او را کوتاهتر کند؛ اما احمدینژاد، پایینآوردن روحانی از مسند قدرت را در پوشش انتخابات آزاد مطرح کرده است. گویی که روحانی بهطور مهندسیشده روی کار آمده است و رأی مردم به کس دیگری تعلق داشته که او با توجه به رد صلاحیت خودش برای حضور در انتخابات، آن رأی را از آن خود میپندارد.
او از نارضایتی اقتصادی مردم و نیز عدم تحقق برجام و دیدهنشدن نتایجش در جامعه، برای نشاندادن ناکارآمدی و بیکفایتی دولت روحانی بهره میجوید.
۳- هشدار اطلاعاتی برای دور نگاهداشتن یارانش از احکام قوه قضاییه
با توجه به برگزاری دادگاه تجدیدنظر حمید بقایی و احضار اسفندیار رحیممشایی در روز شنبه ۵ اسفندماه، که برای احمدینژاد اهمیت بنیادی دارد و نیز احتمال محکومیت قضایی خود او براساس گزارش دیوان محاسبات درمورد تخلفات مالی دولتش، او با انتشار بخشی از نامه اخیرش، نوک کوه یخ پتانسلهای سیاسی خود را در تخریب مشروعیت و چهره نظام به رخ رهبری و قوه قضاییه میکشد و به آنها گوشزد میکند که برای برخورد با جریان آنها، هزینه فراوانی خواهند پرداخت. تاکتیکی که تاکنون کمابیش مؤثر بوده است.
۴- نمایش رهبری اپوزیسیون تودههای محروم و ناراضی طبقه متوسط
احمدینژاد در نامه آذرماه خود به رهبر ایران، مشکلات هر سه قوه را برشمرده بود، رهبر ایران را نیز فاقد ارتباط با تودههای محروم خوانده بود و خود را صدا و نماینده خواستههای آنها برشمرده بود. اما در نامه جدید، او جایگاه خود را به نقش رهبری اپوزیسیون منتقد نظام ارتقا داده است که خواستههایی فراتر از چارچوب قانون اساسی دارد. او که در زمان اعتراضات دیماه کاملاً سکوت اختیار کرده بود، اکنون میخواهد بگوید که این مسیر را پیشبینی کرده بود. احمدینژاد میگوید که خواستهها و مطالبات جامعه در سطوح سیاسی، قضایی و اجتماعی، بسیار فراتر از گذشته رفته و او کسی است که میتواند این مطالبات را رهبری کند.
با وجود محدویتهای گفتاری رییس جمهوری و هوادارانش و محتاطبودن سران اصلاحطلب بهخاطر پرهیز از قطبیکردن فضا، احمدینژاد اکنون میخواهد جدا از طبقات فرودست که خود را نماینده همیشگی آنها میدانسته، خواستههای طبقات متوسط شهری را نیز که از اصلاحطلبان سرخورده شدهاند، نمایندگی کند؛ گروهی که مخاطب اصلی نامه او به رهبریاند.
با صراحت بیان بیسابقهاش در اعلام مواضع خود، میخواهد گروههای سرخورده و ناراضی طبقه متوسط شهری را که در حوزه اقتصاد، سیاست و اجتماع، گشایش قابلتوجهی ندیدهاند و ناراضیاند، بهدنبال خود بیاورد. تاکتیکی که در فضای کنونی بههرحال مؤثر است و دستکم آنکه برخی از مخالفانش را واداشته تا بگویند سخنان و انتقاداتش جدا از نیت و صداقت گوینده، درست است.
۵- تثبیت نقش خود در ایران بدون آیتالله خامنهای
جریان احمدینژاد، خروج آیتالله خامنهای از صحنه را بسیار زودهنگام ارزیابی میکند و لذا با این نامهنگاریها، دارد مرزبندیهایی ایجاد میکند که حمایت همهجانبه خامنهای و نهادهای امنیتی از روی کار آمدنش در سالهای ۸۴ و ۸۸ را به فراموشی تاریخی بسپارد. او همچنین میخواهد خود را مصلحی جلوهگر سازد که نقش مخربش در تخریب تولید اقتصادی کشور، نهادهای بوروکراتیک و نظارتی و اخلاق سیاسی و عمومی جامعه، نادیده گرفته شود. جریان احمدینژاد فکر میکند بسیج سیاسی حول سخنان و مواضعش، بیش از همه در میان طبقه متوسط خریدار خواهد داشت و آنها در فضای بعد از خامنهای، میتوانند بازی بزرگتری را عهدهدار شوند. در آن حالت، مانع رهبری از مقابل آنها برداشته خواهد شد و رهبر آینده، برای بقا و تداوم جمهوری اسلامی به نفوذ و پتانسیل بسیج آنها نیاز خواهد داشت.
نتیجهگیری:
احمدینژاد با نامه جدیدش که بخشهای عمده آن نیز منتشر نشده است، قصد دارد خود را در قامت اپوزیسیون نظام که انتقادات ساختاری به همه نهادها ازجمله رهبری دارد، معرفی کند و طبقه متوسط سرخوره و سرگردان را بهدنبال خود بیاورد. او معتقد است که اصولگرایان و اصلاحطلبان فاقد چنین توانی هستند که بتوانند همزمان مطالبات فرودستان و طبقه متوسط را نمایندگی کنند. او فکر میکند که در تغییرات آینده ایران پس از آیتالله خامنهای، نقش جریان آنها دوباره یا با رأی مردم و یا با توجه به نیاز اصولگرایان برای جلب حمایت مردم، احیا خواهد شد. ماههای آینده نشان خواهد داد که مدار سیاست در ایران، چهاندازه براساس محاسبات آنها خواهد چرخید و فرجام بازی پرخطر آنها چه خواهد بود.