تجدید ریاست جمهوری روحانی و سودای رهبری
این روزها گمانه زنی های فراوانی از چرایی تغییر رفتار روحانی در فضا سیاسی ایران در گرفته است، که هر کدام آن را از منظرهای مختلف و متفاوت تحلیل و علت یابی می کنند. اگر با یک نگاه رفتار شناسانه در سپهر سیاسی ایرانِ امروز بخواهیم به این مهم بپردازیم چاره ایی نداریم تا کمی به عقب برگردیم، به دوره اول ریاست جمهوری حسن روحانی. جایی که پس از رد صلاحیت غیر مترقبه آیت الله هاشمی و انصراف محمدرضا عارف با حمایت همه جانبه اصلاح طلبان و با وعده "حل مناقشه هسته ای" توانست به مقام ریاست جمهوری دست یابد. جامعه مایوس و سیاست زده از پس اعتراضات ۸۸ و خسته و به تنگنا آمده از تحریم های بین المللی با رییس جمهوری مواجهه شد که وعده حل منازعه با دنیا از پی مسائل هسته ای و همچنین برداشتن فضای امنیتی پسا ۸۸ را می داد. مذاکرات هسته ای خیلی زود با چراغ سبز حاکمیت و "نرمش قهرمانانه" آغاز شد و پس از گذشت چندین ماه مذاکرات فشرده ونفس گیر سرانجام به توافقنامه برجام انجامید . صرفنظر از مفاد و شرایط این توافقنامه، برجام کلید وعده داده شده رییس جمهور در انتخاباتی شد که مردم انتظار داشتند درهای مشکلات آنها یکی پس از دیگری گشوده شود، از همین رو وعده "برجام های دو و سه" برای حل سایر معضلات کشور از سوی روحانی به مردم داده می شد. اگرچه در همان بدو امر با مخالفت رهبری عقیم ماند اما به هر شکل با اجرای برجام محبوبیت روحانی به بالاترین سطح خود رسید و مردم انتظار گشایش روز افزون در سطح معیشت خود بودند که از پی تحریمها به شدت آسیب دیده بود. ماه عسل با برجام خیلی به درازا نکشید که آرام آرام نقض های قرارداد برجام دراجرا، امور مالی و واقعیتهای اقتصادی و ریشه دار چند دهساله کشور از یک سو و ظهور و حضور غیر مترقبه و غیر منتظره دونالد ترامپ در کاخ سفید که همراه با تغییر سیاستها امریکا درقبال جمهوری اسلامی بود. از سوی دیگر، امیدواری هایی را که تنها برگ دولت روحانی برای مثمر ثمر بودن برجام به حساب می آمد کمرنگ و کمرنگتر کرد. اینهمه در حالی اتفاق افتاد که زمانی به پایان دوره اول ریاست جمهوری روحانی نمانده بود و رقیبان آماده برای تصاحب کرسی ریاست جمهوری لحظه شماری می کردند. روحانی که به خوبی واقف بود برای ماندن در منصب خویش در دوره دوم در شرایط مطلوبی نیست و از طرفی بسیاری از وعدهای داده شده اش در حوزه اجتماعی و آزادی سیاسی کاملا مسکوت مانده بود و محتاج به جلب آرا و حمایت همین قشر داشت، در اقدامی بسیار دیر هنگام "منشور حقوق شهروندی" را ارائه داد و این شروعی بود برای خیز به سمت تبلیغات برای انتخابات دوره دوم ریاست جمهوری.
حسن روحانی به شکل بی محابا، هر چه به بهار ۹۶ نزدیک می شدیم در هر سخرانی و گفت و گو به انتقاد بی پرده از نهادهای نظامی و قضایی می پرداخت و هر چه به روز انتخابات نزدیک و نزدیک تر می شدیم نقدهای روحانی به نهادهای انتصابی نظام تند و تندتر می شد. تا جاییکه حتی برای تخطئه رقییب اصلیش، ابراهیم رییسی، کنایه ایی به کارنامه او در احکام قتل تابستان ۶۷ زد که خود جزو خطوط قرمز حاکمیت به حساب می آمد که تمامی موارد برای تهییج و همراهی طبقه متوسطی که در کنار دغدغه معیشت اقتصادی خواهان امنیت اجتماعی و آزادی های سیاسی نیز بودند صورت گرفت. در نهایت طالع بخت ریاست جمهوری برای دوره دوم هم برای روحانی درخشید. در حالی که روحانی با انبوهی از شعارها و وعدها، در تمامی حوزها توانست به این مهم دست یابد، به یکباره با رسیدن به شاهد مقصود تغییرات مشهودی را در رفتار و گفتار خود پدید آورد و آرام آرام به سمت راست غلطید و دیگر خبری از شعارها و وعدهای شیرین مردم پسند قبل انتخابات نبود. گویی همچون فردی که پس رسیدن به ارتفاع بی نیاز از نردبان آن را رها کرد و سیاستی دیگری را راهکار خود قرارد داد و آن سودای مقامی است که دیگر احتیاجی به رای مردم نیست و هرچه نیاز است بازی بزرگان و جلب نظر آنان. پس او باید سیاستی را برگزیند تا نهادها و افرادی که دخیل در فرایند تصمیم گیری برای انتخاب رهبری در صورت فقدان آن هستند از ایشان راضی و او مورد تایید آنها باشد تا در بزنگاه و روز موعد احتمالی نامش از صندوق خبرگان به عنوان رهبر آینده نظام در بیاید. بی جهت نیست که از بودجه عمرانی می کاهد و به اعتبار بودجه سپاه و ائمه جمعه و جماعت می افزاید.
این که این سودا تا چه حد قابل تحقق است و این که نهادهای اصلی و دخیل تا چه حد مرعوب و راغب به این بازی روحانی می گردند سوالی ست که پاسخ آن را آینده روشن خواهد شد.