چالشهای روانشناختی بازماندگان بمباران شیمیایی سردشت
با گذشت بیش از سهدهه از بمباران شیمیایی سردشت، مردم این شهر و بهخصوص مصدومان این فاجعه با مخاطرات روانشناختی متعددی روبهرو هستند. این نوشته سعی در واکاوی بیشتر این جنبه از وضعیت سلامت بازماندگان بمباران شیمیایی سردشت دارد.
در کنار مشکلات جسمی مصدومان شیمیایی، مهمترین مشکل آسیبدیدگان بمباران شیمیایی سردشت عوارض روانشناختی است که سلامت و کیفیت زندگی آنها را به مخاطره جدی انداخته است. از طرفی دیگر، نتایج تحقیقات نشان داده است که وضعيت سلامت روانی و افت کيفيت زندگی مصدومان شیمیایی، مستقيما به وخيمتر شدن و تشديد علائم و عوارض جسمانی آنها میانجامد.
در نتیجه، آنها در سیکل معیوبی گیر افتادهاند که متاسفانه پیامدی غیر از زندگی همراه با درد و رنج توانفرسا برای مصدمان با جراحات ناشی از گازهای شیمیایی ندارد. پژوهشها تاکید دارند که عوارض ناشی از گاز سولفور موستارد یا همان گاز خردل، منجربه ايجاد اختلالهای روانی میگردد و به دليل ايجاد محدوديتهای خاص برای مصدومان شیمیایی، سبب افت کيفيت زندگی آنها میشود که پيامدهای آن، هم از نظر زندگی فردی و هم به لحاظ خانوادگی و اجتماعی، قابل تامل است.
از منظرعلمی، عوارض بمباران شيميايی بر مصدومان شیمیایی سردشت را میتوان در دو حيطه عوارض اوليه و عوارض ثانويه دستهبندی نمود. عوارض اوليه حاصل از اثرات مستقيم شیمیایی گاز خردل است كه به صورت عوارض زودرس (حاد) و ديررس (مزمن) در ارگانهای مختلف بدن از جمله چشم، پوست، ريه، سيستم گوارشی، سيستم ايمنی، مغز استخوان و سيستم عصبی مركزی بروز مینماید و در مواردی موجب بروز انواع سرطانها و عارضههای بارداری و فرزندآوری نارس شده است.
در مورد عوارض ثانويه مؤثر بر زندگی فردی مصدومان شيميايی سردشت، میتوان به شيوع انواع اختلالهای روانشناختی در میان این افراد اشاره کرد. مهمترین آنها اختلالهایی چون افسردگی، اضطراب، اختلال عملکرد جنسی و اختلالهای خواب هستند که در واقع دیگر ابعاد زندگی مصدومان شیمیایی اعم از خانواده و روابط اجتماعی زندگیشان را نیز به طور جدی مختل نموده است.
از یک رویکرد بالینی و در رابطه با حوزه سلامت خانواده، به وضوح روشن است که مشکلات جسمانی و اختلالهای روانی مصدومان شيميايی، اثرات مستقیم و غيرمستقيم ناگواری بر خانواده آنان گذاشته و عملکردشان را مختل کرده و در کل کيفيت زندگی خانوادگی آنها را کاهش داده و فشار زيادی بر تمامی اعضای خانواده تحميل نموده است.
در اين ميان، همسر در نقش مراقبتکننده مصدوم شيميايی، به طور مستقيم تحت تأثير استرسهايی قرار دارد که بهداشت روانی او را تهديد میکند. پژوهشهای بالینی از یک سو نشان دادهاند که عوارض جسمانی و روانی مصدومین شیمیایی، تأثير منفی زيادی بر کيفيت زندگی همسران و فرزندان آنها دارد و در برخی موارد حتی فرزندان و همسر سالم، دچار علائم روانی مشابه فرد مصدوم شدهاند. این پدیده در علم روانشناسی به عنوان «ضربه ثانويه» یا «اختلالهای نیابتی» موسوم است. از سویی دیگر، تحقیقات نشان داده که مراقبت کردن همسر از فرد مصدوم تأثير منفی زيادی بر کيفيت روابط او با مصدوم و فرزندان گذاشته است.
همچنین رضايت زناشويی همسران مصدومان شیمیایی، که قربانيان فراموش شدهاند و از خدمات حمایتی نیز محروماند، با شدت و سرعت بیشتری افت پیدا میکند. اين افراد در کنار تحمل اختلالهای روانشناختی همسر، بهخصوص اختلال در عملکرد جنسی و خواب در معرض خشونت فيزيکی و روانی همسر مصدوم خود قرار میگيرند. آنها هم به خاطر مشکلات همسر و هم به این دلیل که تلاش میکنند تا فرزندانشان را از رفتار آسيبزای همسر دور نگه دارند، فشار مضاعفی را تحمل میکنند که این خود به منبع افزايش خشم تبدیل گشته و اين امر موجب بروز مشکلات متفاوت و تعارض بین زوجین از جمله پرخاشگری و خشونت خانوادگی، مشکلات در روابط جنسی، طلاق عاطفی و قانونی شده و حتی گاه به خودکشی و خودسوزی نیز دامن زده است.
لازم به ذکر است که وضعیت موجود بین والدینی که یک یا هر دو مصدوم شیمیایی هستند، برای فرزندانشان نیز مشکلات متعدد روانی ایجاد کرده و پیامدهای این امر، عملکرد تحصیلی و اجتماعی آنها را مختل نموده و کلاف سردگمی را برایشان ایجاد نموده است.
در رابطه با بُعد اجتماعی زندگی مصدومین شیمیایی باید گفت که نظر به وجود دشواریهای جسمانی و اختلالهای روانشناختی، این افراد در برقراری روابط اجتماعی، با اختلالهای عمده از جمله عدم توانایی حضور در جمع تا حد انزوای اجتماعی روبهرو میشوند.
در زمینه بُعد معناداری زندگی، مصدومان شیمیایی سردشت با دو چالش روبهروهستند. از یک سو، نظر به اینکه خدمات همهجانبه متناسب با وضعیت چالشانگیز سلامت خود را دریافت نمیکنند، کوتاهیهای مربوطه در این خصوص روی زندگی و سلامت آنان تاثیر گذاشته است. از دگرسو، تکرار فجایع مشابه بمباران شیمیایی سردشت در سطح جهان و برای نمونه اخیرا در سوریه، باعث تشدید آلامشان میشود. ناگفته پیداست که این امر اهداف و سیستم ارزشی آنها را مختل کرده و به نوعی معنای زندگیشان را، که ماهیت هر انسانی را شکل میدهد، دچار آسیب جدی کرده و متعاقبا ناامیدی بر آنان مستولی گشته است.