از کوچه پس کوچههای نیاوران تا زبالههای جنوب شهر
حدود هفت یاهشت سال سن داشت. به محض آنکه سوار تاکسی شد گفت: «خانم فال نمی خری؟!» نگاهش کردم . یک پیراهن مردانهای که دو سایز از خودش بزرگتر بود پوشیده بود، با شلواری که سر زانوهایش دیگر ساییده و رو به پارگی میرفت.
پاکتهای فال حافظ را به سختی درون دستانش جا کرده بود. یک فال برداشتم و پولش را دادم.
پسرک پول را گذاشت توی جیبش و آمد که بقیه پول را بدهد. گفتم: «بقیهاش برای خودت». چشمانش شاد شد.
- اسمت چیه؟
- جاوید، خانم.
- چه اسم قشنگی داری
- مرسی خانم.
- مدرسه هم میری جاوید؟
- امسال نه خانم . تا کلاس سوم درس خواندم . باید کار کنم.
- پدر و مادرت هم اینجا هستند؟
- پدرندارم خانم. مرده اما مادر و خواهرم هستند آنها هم کار میکنند. خواهرم گل می فروشد، سمت میدان ونک.
- درآمدت خوب است؟
- خوبه اما هر شب صاحبکارم پولها را میگیرد و سر ماه که میشود به من حقوق میدهد. باید کرایه خانه بدهیم.
- دوست داری بزرگ شدی چه کاره بشوی؟
- دلم میخواد دکتر بشوم . الان هم دارم پولهایم را جمع میکنم.
- میدانی که برای دکتر شدن باید درس بخوانی؟
- بله خانم میدانم. شبها زن همسایه میآید خانهمان، به من و خواهرم درس میدهد.
- اهل تهرانی؟
- نه خانم ما اینجایی نیستیم. از شهرستان آمدیم . پدرم پارسال مریض شد و مرد.
حرف به این جا که رسید جاوید سکوت کرد. شاید داشت به روزگاری که پدرش بود فکر میکرد. آرام به شانه اش زدم و با خنده گفتم:
- یک فال دیگر می دهی؟
- بله خانم .
- تو نیت کن؟ این فال را برای تو خریدم. میخواهم ببینم دکتر میشوی یا نه.
جاوید خندید. چشمانش دوباره برق زد. برایش فال گرفتم: مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید...
فال را نشانش دادم و گفتم: «بلدی بخوانی»؟
- نه زیاد. سخته .
با هم فالش را خواندیم.
- فالم خوب بود خانم؟
- آره میگه تو بلاخره به آرزوت میرسی.
جاوید ذوق کرد و گفت: «یعنی دکتر میشوم». نگاهش کردم و گفتم: «میگوید اگر خیلی درس بخوانی و تلاش کنی حتما دکتر میشوی».
گفت: «میخوانم خانم». تاکسی به میدان هفت تیر رسید و جاوید میخواست پیاده بشود. آمد کرایهاش را بدهد که گفتم: «مهمان من. مواظب خودت باش و حسابی درس بخوان».
- چشم خانم. قول ؟! بله خانم قول.
ما انگشت کوچکمان را به نشانه قول به هم گره کردیم. جاوید از ماشین پیاده شد. تاکسی حرکت کرد و من از شیشه پشت سر جاوید را نگاه کردم که با ذوق برایم دست تکان داد. این آخرین تصویر ثبت شده از جاوید است. نزدیک به هفت سال از دیدن من و جاوید می گذرد. من دیگر جاوید را ندیدم . اما جاویدهای زیادی در شهر دیدم که بدون شک قصه زندگیشان بی شباهت به هم دیگر نیست. همانقدر شیرین. همانقدر امیدوار با آرزوهای کوچک و بزرگ.
آنگونه که سازمان بینالمللی کار (ILO) میگوید، سالانه نزدیک به ۲۵۰ میلیون کودک در جهان بین سنین ۵ تا ۱۴ سال وارد دنیای کار شده و با جهان کودکی خداحافظی میکنند. ۶۱ درصد این کودکان در آسیا، ۳۲ درصد در آفریقا و ۷ درصد در آمریکای لاتین زندگی میکنند.
فاطمه قاسم زاده، رئیس هیأتمدیره شبکه یاری کودکان کار درخصوص آمار کودکان کار در ایران میگوید که درحال حاضر حدود ۱۵ میلیون کودک زیر۱۸سال در کشور وجود دارد که نزدیک به ۱۲ میلیون نفر از آنان دانشآموزند، اما نشانی از مابقی این کودکان که درحدود ۳ میلیون نفر هستند، دردسترس نیست. به گفته قاسم زاده بیشتر این کودکانی که به مدرسه نمیروند همان کودکان کار هستند.
- رد پای قانونی مسئولان در زندگی کودکان کار
کودکان کار پیش از آنکه کودکی کنند، بزرگ میشوند و پیش از آنکه بدانند معنای آرزو چیست یاد میگیرند که به جای آنکه به آرزوهایشان فکر کنند به این بیاندیشند که مزد هر وعده غذا و جای خوابشان چقدر میشود.
آمار بالای کودکان کار از جمله مسائلی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. رسول خضری، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس، افزایش کودکان کار را وابسته به گروههای مافیایی میداند و معتقد است بهزیستی بهتنهایی توان ساماندهی کودکان کار را ندارد.
اگر چه مسئولان درمناسبتهای مختلف عنوان کردهاند که همواره تمام تلاششان بر این بوده که با پدیده شوم کار کودکان مبارزه کنند، اما شواهد خلاف آن را ثابت م کند.
احمد اهل روستایی از توابع تربت جام در خراسان رضوی است. سه سالی میشود که برای کار به تهران آمده و از زبالههای این شهر امرار معاش میکند. او به خبرگزاری ایلنا گفته است که به همراه بیست تا سی کودک دیگر در یکی از ساختمانهای شهرداری زندگی میکند. آنها صبحها، زبالههای خشک را جمع آوری کرده و به ماموران شهرداری میفروشند.
معضل کار کودکان در بازیافت زباله و نحوه نظارت شهرداری بر کار پیمانکاران و متصدیان بازیافت یکی از مسائلی است که هیچ مسئولی زیر بار آن نمیرود.
هادی عباسی ، کارشناس مدیریت پسماند در شهرداری تهران، در گفت و گویی با خبرگزاری ایلنا، اشتغال کودکان در بخش بازیافت زباله را غیرقانونی عنوان کرد و این اتفاق را به حساب پیمانکاران شهرداری گذاشت و آنها را مقصر این فاجعه دانست. او گفت که در صورتی که ببینیم، با آنها بر اساس قانون برخورد خواهیم کرد.
احمد تنها کودکی نیست که شهرداری پول جای خواب و غذایی را که به او می دهد از او دریافت می کند. کودکان کار دیگری نیز هستند که در ازای کار باید به شهرداری منطقه مالیات یا به نوعی «باج» بدهند.
- تصمیم شورا درباره کودکان زباله گرد
علی اعطا، سخنگوی شورای شهر تهران آبان سال گذشته در رابطه با وضعیت کودکان زبالهگرد که اکنون به عنوان کارگر ارزان شهرداری در حال کار هستند گفته بود که در رابطه با وضعیت کودکان زبالهگرد و پیمانکارانی که این کودکان را مورد سوءاستفاده قرار میدهند در حال جمع آوری اطلاعات هستیم.
به اعتقاد این عضو شورای شهر برای رسیدن به اطلاعات دقیق باید از منابع غیررسمی استفاده کرد و ترجیح این است که با افرادی از شهرداری و NGOها صحبتهایی شود تا کسب اطلاعات درستی صورت گیرد تا در نهایت مشخص شود که واقعاً چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
و قصه تلخ کودکان زباله گرد و به شکل کلی کودکان کار همچنان ادامه دارد.