قاسم سلیمانی از زبان میزبانهای افغانش
در واشینگتن، برخی قاسم سلیمانی را مرد خطرناکی نامیدند که گویی «دیوید پترائوس، استنلی مک کریستال و برت مک گورک را در یک تن گنجانده باشید». این سه ژنرال نخبه آمریکایی بهخاطر فکر نظامی، توانایی اطلاعاتی و مهارت جنگی ستوده میشوند. جمهوری اسلامی هم از قاسم سلیمانی اسطوره و قهرمان ملی ساخت. اما فراتر از دید دوست و دشمن، کسانی که روزها و شبها، با ژنرال قاسم سلیمانی از نزدیک کار کردهاند، او را چطور یافتهاند؟
افغانستان یکی از میدانهای نبرد خارجی قاسم سلیمانی بود.
برای شناخت بیشتر او، سراغ چند ژنرال/نظامی افغان رفتم که در این کشور میزبان قاسم سلیمانی بودهاند. این ژنرالها، بهخاطر حساسیت موضوع، تمایلی ندارند نامشان افشا شود.
درگیری نیروهای قدس سپاه پاسداران از سالهای هجوم شوروی سابق در منازعه مسلحانه افغانستان در اوایل دهه ۱۹۸۰ شروع شد. یکی از نخستین کارهای بزرگ نیروی قدس سپاه پاسداران ایجاد گروههای مجاهد شیعی به نام احزاب هشتگانه بود که بعدها، زیر پرچم حزب وحدت اسلامی ائتلاف کردند. اما با توجه به جمعیت عمدتا سنیمذهب افغانستان، نیروهای قدس به شیعیان افغانستان اکتفا نکردند. نیروهای قدس رابطه تنگاتنگ خود با گروههای سنی را گسترش داد. جمعیت اسلامی افغانستان به رهبری برهانالدین ربانی، رییسجمهوری فقید این کشور، و احمدشاه مسعود، فرمانده معروف مجاهدین، روابط دیرینهای با بخش برونمرزی سپاه پاسداران داشته است.
سردار سیدحسین موسوی، فرمانده قرارگاه انصار، سردار اسماعیل قاآنی و سردار قاسم سلیمانی از نامهای آشنا در میان نظامیان افغاناند.
ژنرال سلیمانی، که از همان ابتدا توجه خاصی به همسایه شرقی ایران داشت، با سرنگونی نظام تحت حمایت شوروی و پیروزی مجاهدین، رفتوآمد به مناطق مختلف افغانستان را شروع کرد. اما طولی نکشید که طالبان بر بخش اعظم کشور چیره شد و سپاه قدس، تحت فرمان سلیمانی، از جناح مقاومت به رهبری احمدشاه مسعود حمایت کرد. با سقوط کابل به دست طالبان، مرکز مقاومت در شمال افغانستان در پنجشیر شکل گرفت و سلیمانی مهمان افغانها بود.
میزبان افغان قاسم سلیمانی میگوید: «شهید سلیمانی مردی صمیمی بود. درباره شجاعت و جرات او زیاد گفته میشود. اما سردار سلیمانی رهبر عملیاتی نبود. او فقط یک حامی لجستیکی بود. مثلا او هیچوقت در جبهه جنگ در افغانستان یا عراق نجنگیده است. هر موقع هم که به خط مقدم میرفت، فقط برای چند لحظه حضور مییافت. در میدان نمیماند. سلیمانی برای ما، در واقع، یک منبع پول و مهمات بود.»
یک رهبر نظامی افغان که بارها سلیمانی را دیده و با او شام و ناهار خورده بود میگوید: «نیروی قدس، نیروی قابل لمسی نیست. اینها در واقع افسران نظامی هستند که نقش مستشاری و معلمی دارند. نیروهای بومی در واقع خودشان فرماندهی جنگ را چه در افغانستان، (چه در) عراق و سوریه در دست دارند. اینها فقط معلم هستند. تشکیلات را تنظیم میکنند. قطعات خود را میفرستند که کمک کنند. واحدهای کوچک خود را به کشورهایی مثل افغانستان و عراق میفرستند و در امورات خاص کمک میکنند. در مینسازی، انفجار و سلاح سنگین تخصص دارند و این تخصص را به دیگران آموزش میدهند.»
اما موفقیتهای افراد تحت فرمان سلیمانی در عراق، سوریه و افغانستان اندک نبوده است.
نظامیان افغان دلیل آن را در دو مساله میدانند. اول، شخصیت صمیمی سلیمانی که بهراحتی میتوانست اعتماد طرف مقابل را جلب کند. او با متحدان افغانش با احترام برخورد میکرد و بهراحتی سر سفره آنها مینشست. او در زمینهسازی برای آتشبس و همکاری میان نیروها خیلی توانایی داشت. اما مهمتر از آن، منابع مالی و نظامی سرشاری بود که در دسترس سلیمانی قرار داشت.
یک فرمانده افغان میگوید سلیمانی کلید ذخایر جمهوری اسلامی را در دست داشت. در جنگهای پیچیده منطقهای که جمهوری اسلامی در آن درگیر است، امکانات مالی حرف اول را میزند. میزان بودجه نیروهای قدس سپاه پاسداران دقیقا روشن نیست. اما دولت ایران همین هفته پیش، ۲۰۰ میلیون یورو دیگر بر این بودجه افزود. همین بودجه دسترسی سپاه قدس به گروهها و افراد مختلف را تسهیل کرده است. این دسترسی در تمام سطوح، جریانها و اقشار صورت میگیرد. بهعنوان مثال، جمهوری اسلامی همزمان با رابطهای که با دولت افغانستان دارد، از گروه طالبان در تهران میزبانی میکند.
اخیرا جواد ظریف با ملا برادر، فرد شماره دو طالبان، در تهران دیدار و گفتوگو کرد. نظامیان افغان میگویند به لطف خرج سرسامآور جمهوری اسلامی، رابطه این کشور با طالبان در سطح بسیار بالایی قرار گرفته است. ملا اختر محمد منصور، رهبر پیشین طالبان، که مانند سلیمانی در حمله پهپادی آمریکا در پاکستان کشته شد، پنج بار به ایران سفر کرده بود. منابع ایران اینترنشنال میگویند که سردار موسوی میزبان رهبر طالبان بود. بازی سپاه قدس چندجانبه است، رابطه با دولت، میزبانی از طالبان و ایجاد لشکر شیعی فاطمیون از میان کارگران افغان مهاجر در ایران.
این ژنرال افغان میگوید در واقع، همه اینها کار یک فرد نیست و نمیشود تمام این نقشهها و برنامهریزیها را به پای قاسم سلیمانی نوشت.
او در ادامه میافزاید: «سلیمانی یک استراتژیست نبود. یک عالم ژنرال و افسر و استراتژیستهای ایرانی، که در تهران نشستهاند، برایش نقشه میدادند. اینطور نبود که خود او، که تمام داروندار بودجه نظامی ایران در خارج را در دست داشت، نابغه باشد.»
به گفته این فرمانده افغان، وقتی سردار سلیمانی و سپاه قدس به دیدن احمدشاه مسعود رفتند، تحت تاثیر تاکتیکها و برنامه فرمانده مسعود قرار گرفتند.
با کشته شدن سردار سلیمانی، آیتالله خامنهای معاون او را که در این سالها حوزه کاریاش افغانستان بود به فرماندهی سپاه قدس منصوب کرد. اسماعیل قاآنی، که در دو سال گذشته دستکم دو بار به افغانستان سفر کرده است، این کشور را از نزدیک میشناسد.
نظامیان افغان میگویند گمان نمیکنند این تغییر تحول چندانی در اوضاع افغانستان ایجاد کند و معتقدند: «سپاه قدس ساختار کلانی است که سیاست جمهوری اسلامی ایران را در منطقه مدیریت میکند. وقتی قاآنی شوک ابتدایی را بگذراند و چهرههای اثرگذار منطقه را بشناسد، مثل سلیمانی عمل خواهد کرد. به عقیده آنها، کل سیستم جمهوری اسلامی ایران به صورتی است که به یک فرد وابسته نیست.»