آبخوانداری در برابر آبچاخانداری
برای کسانی که به دیدن سراب سدسازی عادت کردهاند و بر این تصورند که ذخیره آب تنها روی زمین واقعیت دارد، نمیتوان بهراحتی ارزش منابع آب زیرزمینی را تعریف و تشریح کرد. این بدان معنا نیست که «سد» را نفی کنیم. سد به خودی خود، چیز بدی نیست؛ بلکه استفاده نابهجا و بیتوجهی ادارهکنندگان به محیطزیست و حوضه آبخیز و شرایط زندگی انسان و حیاتوحش و … است که کار را خراب کرده.(۱)
دروغ بزرگ: با سدسازی، همه مشکلات را حل خواهیم کرد!
از دههها پیش، توسعه ناپایدار بعد از جنگ جهانی دوم، نحوه نگرش به آب را تغییر داد و استقرار سدهای بزرگ برروی درههای عمیق و تبدیل رودخانهها به دریاچههایی دراز، امیدبخش دولتیها شد. اگر نگاهی به عمق اثرات سدهاسازیها بیاندازیم، خواهیم دید که تغییر در رژیم طبیعی رودخانهها چه تأثیرات خطرناکی بر محیطزیست گذاشته و چه بلاهایی برسر منابع آب زیرزمینی آورده است.
اگر جماعت کوچکی از مهندسان که سدسازی را عامل مهار رودخانههای خروشان میخوانند، از نحوه شکلگیری جلگه خوزستان اطلاع داشتند و میدانستند سیلاب خالق این اثر طبیعی است، شاید از ساخت سدهای متعدد بر رودهای استان، کوتاه میآمدند. این جلگه حاصل هزارانهزار سال آمدن سیل و رسوبگذاری سیلاب است؛ اما از منظر گروه سدساز، توسعه یعنی ساختن سازههایی پرخرج حتی به قیمت تغییر شکل و کاربری جایجای جلگه و سرکوب سیل.
مدیریت سیلاب برای نجات جان مردمان، واجب است؛ اما ساختن خانه و کاشانه در مسیر سیل خطاست. سیلاب مانند زلزله، عمری به درازای کوهزایی دارد؛ اما انسانها از چندهزار سال پیش، مهمانان ایرانزمین و این جلگه بودهاند.
اگر سد دز ساخته شد، نیاز زمانی و روانی آن روزگار، داشتن سدهای بزرگ بهعنوان نشان تمدن و توسعه بود. روزگاری که آمریکاییها ساختن سدهایی مثل سد هوور(۲) را به دوستان خود توصیه میکردند و کارشناسان هنوز از آثار منفی ساخت سدهای بزرگ بدون توجه به وضعیت بالادست و پاییندست سد، بیخبر بودند.
مشکل، عدم درک منطقی از جایگاه سیستمهای مدیریت منابع آب و بهعبارتی، از حکمرانی آب در ایران است. مدیران آب باید درک کنند که سد، حساب جاری آب است و آبی که واردش میشود، باید خارج شود. اینکه تبلیغ کنند که با ساخت یک سد، میزان ذخایر آب افزایش مییابد، باید توضیح دهند که این ذخیره، موقت است، نه دائمی! تازه، سد بخشی از سرمایه را هم بهخاطر تبخیر از بین میبرد (بین ۸ تا ۱۰ درصد). حالا درنظر بگیرید رودخانهای مثل کارون را که چند سد پشت سر هم رویش ساخته شده و هر کدام عامل تبخیر بخشی از آب میشوند، و به این ترتیب، آبی بیشتر از آنچه مردمان آبادان و خرمشهر به آن احتیاج دارند، از دریاچههای سدهای روی کارون، بهواسطه تبخیر غیب میشود.
اگر دستگاههای اجرایی و شرکتهای مشاور شفاف عمل میکردند، میشد فهمید چه گروههایی برای ساخت سدهای بزرگ مشاوره داده و ساختهشدن سدها را توصیه کردهاند. اگر ساختاری پاسخگو، حاکم بود، شهروندان میتوانستند گروههای دارای منفعت و دارای نقش در ساخت سدهای آسیبرساننده به کشور را به دادگاه بکشانند. چه برای آنچه برسر سرزمین آوردهاند و چه برای خالیبندیهایی که مجوز حرامکردن بودجه مملکت بوده است.
آبخوانداری، قربانی افتادگی بیش از حد!
آبخوانداری، روشی ارزانقیمت برای مهار سیلابها و تغذیه آبخوانهاست. میزان تبخیر آب از آبخوانها، بسیار کم است؛ چون بخش عمده آب، از سطح زمین پایینتر است. آبخوان، حساب پسانداز طولانیمدت آب است. آبخوان، آب را برای امروز و فردا ذخیره میکند و حساب جاری نیست.
این کار به تثبیت خاک و ذخیره آب در مناطق خشک و نیمهخشک میانجامد؛ مناطقی که حتی امکان ساختهشدن سد هم در آنجاها وجود ندارد. محاسبه عمده طراحان آبخوانداری روی آبهایی است که برنامهریزان رویشان حسابی باز نکردهاند؛ بهعبارت دیگر، آبخوانداری حتی مزاحمتی برای جماعت وزارت نیرو و پیمانکاران عمده ایجاد نمیکند.
تمام ادعای وزارت نیرو، مدیریت و کنترل سیلاب و رودخانههای بزرگ بهعنوان منابع آب تجدیدپذیر و گرفتن برق از آب است. اما ماجرا طوری بیان شده است که گویی هیچ راهی برای تولید انرژی از منابع تجدیدپذیر مثل آفتاب و باد وجود ندارد. مسأله را بهگونهای توجیه کردهاند که انگار فقط و فقط با سد زدن میتوان مانع بروز سیلاب در مناطقی شد که خود زاییده سیلاباند.
شاعری که فرمود «افتادگی آموز اگر طالب فیضی، هرگز نخورد آب زمینی که بلند است»، باید امروز میبود و میدید که افتادگی بیشاز حد آبخوانداری و ارزانی هزینه اجراییاش، برعکس عمل کرده و سدسازان در زمینی بلند، از آب، کره گرفتهاند و نان در میآورند.
بر اساس گفته یک مقام دولت روحانی، اگر طرحهای آبخوانداری و سایر تکنیکهای مرتبط برای جذب آب قبل از تبخیر استفاده شود، میزان آبهای ذخیرهشده، ۳۰میلیارد متر مکعب در سال خواهد بود(۳). این رقم بیش از نیمی از آب پشت سدهاست. از یکی از کارشناسان ایرانی شنیدم که براساس برآوردی دیگر، میتوان در شرایط فعلی با آبخوانداری تا ۴۵میلیارد مترمکعب را ذخیره کرد. با توجه به ظرفیت بالای کل آبخوانهای کشور (۴۸۰،۰۰۰ کیلومتر مربع با ظرفیتی بیش از ۵هزار میلیارد متر مکعب یا ۵ هزار کیلومتر مکعب آب)، یک ساختار معقول و مسؤول، به این خواهد اندیشید که تاکنون چه کاری انجام شده است و چه کاری انجام نگرفته و در نهایت، چه کاری باید انجام شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانوشتها:
(۱) اگر ساخت یک سد با مطالعات کامل و دقیق همراه باشد و برای حوضه آبخیز بالادست و پاییندست برنامهریزی شده باشد، بعد از اطمینان از شرایط زندگی مردم و حیاتوحش و درختان و … میتوان سد را به سرزمین تحمیل کرد. اما نگاه کنیم به آنچه سدسازیها در کشور ما بر سر رودخانه کارون و دریاچه ارومیه آورده؛ بنگریم به بلایی که سدسازان بر سر هندیجان و هورالهویزه و تالاب کمجان آوردهاند.
(۲) ساختهشدن یک سد جدید در آمریکا و کانادا نیاز به گرفتن تأییدیههای زیستمحیطی و اجتماعی دارد که جوامع محلی و شرایط زیستی حوضه آبخیز را بههم نزند. یک مهندس اداره آب استان بریتیشکلمبیای کانادا میگوید برای ساختهشدن سدی در شمال این استان، نزدیک به ۳۰ سال مطالعه و بررسی انجام گرفته بود و با تغییر دولت استانی، بررسیهای مجددی انجام شد و درنهایت با ساخت سد موافقت شد. در نظر بگیریم که در جمهوری اسلامی ایران، بیش از ۶۰۰ سد در طول ۳۰ سال ساخته شده و بنابراین، که مدتزمان مطالعه و نوشتن طرحهای توجیهی، بسیار کوتاه بوده است.
(۳) محمد فاضلی، مشاور وزیر نیرو و معاون پیشین مرکز بررسیهای استراتژیک: «اگر بتوان به روشهای معمول در آبخوانداری و سایر تکنیکها، میزان تبخیر را ۱۰درصد کاهش داد و منابع آب زیرزمینی را تغذیه کرد، نزدیکبه ۳۰میلیارد مترمکعب آب در دسترس قرار میگیرد. این میزان بیش از نصف آب پشت سدهای کشور است. بنابراین میتوان پرسید چرا هزینهها جابهجا صرف میشوند و اعتبارات آبخوانداری نسبتبه اعتبارات سدسازی بسیار ناچیز است؟»