آمریکای مظلوم
لطفا پیشبینی کنید.
اگر تظاهراتی در تهران شکل بگیرد و راهپیمایان خواستار آزادی حجاب شوند، نیروی انتظامی چه برخوردی خواهد کرد؟
آیا محمدرضا خاتمی که مدعی شده است هشت میلیون رای در انتخابات سال ۸۸ جابهجا شد، تبرئه خواهد شد؟
در سخنرانی آتی رهبر جمهوری اسلامی ایران چه خواهیم شنید؟
آیا عوامل قضایی که علیرضا شیرمحمدعلی، زندانی سیاسی، را در بند تبهکاران زندانی کردند و قتلش را رقم زدند مجازات خواهند شد؟
با اطمینان میتوان نتیجه تمام این رخدادهای بهظاهر بیربط را از همین حالا و بدون کوچکترین خطایی پیشبینی کرد.
نیروی انتظامی در نهایت خشونت به راهپیمایی علیه حجاب اجباری حمله میکند و چند روز بعد هم چند نفر از دستگیرشدگان به ارتباط با سیا و موساد اعتراف میکنند.
محمدرضا خاتمی به زندان محکوم خواهد شد و اجازه انتشار دفاعیهاش را هم نخواهد داشت.
علی خامنهای در سخنرانی بعدی، شلیک موشک به پهپاد آمریکایی را خواهد ستود و چند ناسزا به ترامپ حواله خواهد کرد و مشتی هم به کسانی خواهد زد که از مذاکره با آمریکا دم میزنند.
خون علیرضا شیرمحمدعلی بهراحتی پایمال خواهد شد و نهایتا یکی دو نفر از اوباش عاملِ قتل معرفی و قصاص خواهند شد.
همه چیز پیشبینیپذیر است. حال اگر ناظر خارجی، مثلا ایالات متحده آمریکا، چهل سال رفتار جمهوری اسلامی ایران را تجزیه و تحلیل کرده باشد ــ که حتما چنین استــ خصلت نظام را کاملا میشناسد.
تجربه تاریخی به آمریکاییها نشان داده است که ایران حاضر به گفتوگوی رودررو با آمریکا نیست و البته در کشاکش رجزخوانی، بهترین امتیازها را خواهد داد.
آمریکاییها به یاد میآورند که در ماجرای گروگانگیری، هرچند انقلابیهای ایران توانستند کارتر دموکرات را سرنگون کنند، گروگانها را بدون اینکه امتیازی بگیرند آزاد کردند و آمریکا غرامتِ اشغال سفارتش را با مصادره اموال ایران در آمریکا ستاند.
با تسخیر سفارت، چهره انقلاب ایران در نگاه افکار عمومی دنیا از انقلابی ضداستبدادی به بربریت شورشی تغییر پیدا کرد و دولت ریگان هم چراغ سبز به صدام نشان داد که به ایران حمله کند و با این حساب هر دو کشور، که اتفاقا بهنوعی در جبهه ضدآمریکایی بودند، ویران شدند.
آمریکاییها استعداد فرصتسوزی عجیبِ جمهوری اسلامی ایران را بهخوبی میشناسند. ایران جنگی را که میتوانست با فتح خرمشهر، غرورآمیز و باافتخار پایان پذیرد با ورود به خاک عراق آنقدر ادامه داد که توان نظامی تحلیل رفت و عراق دوباره تا جاده خرمشهر پیش آمد و عاقبت خمینی جام زهر نوشید و آتشبس را پذیرفت.
در تمام سالهای جنگ، ایران علاقهای به گفتوگو نداشت. از آنسو، نمایندگان عراق به شورای امنیت میرفتند و از ایران شکوه میکردند که جنگ را ادامه میدهد و از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران سازمان ملل را عامل آمریکا میدانست و اعلام میکرد تکلیف جنگ را در جبههها مشخص میکند.
از همین است که در همه سالهای پس از فتح خرمشهر، ایران متهم به ادامه جنگ میشد و عاقبت هم در پی جنگی بیحاصل، تجاوزگری عراق در غبار تاریخ و تبلیغات گم شد.
ایران فرصت کلینتون و اوباما را برای حل نزاع تاریخی با آمریکا از دست داد، با بوش پدر و پسر هم در جنگ اول و دوم خلیج فارس همیاری کرد و امتیازی نگرفت. در عراق پس از صدام هم آنچنان دخالت کرد که حالا شیعیان عراق نیز از ایرانیها چندان دلخوشی ندارند و اگر گواه بخواهید، زوار کربلا میتوانند از برخورد بد مسئولان عراقی برایتان حکایتها کنند.
دیر نیست روزی که دولت شیعه عراق نیز راه صدام را برود و در قرارداد الجزایر و حاکمیت بر اروندرود، اما و اگر بیاورد و نَسب عربی را بر نسبت شیعی ترجیح دهد.
ایران حتی مهمترین متحد عربش یعنی سوریه را با کمک به بشار اسد به تلی خاک مبدل کرد. هرچند اسد ماند، از سوریه چیزی نماند و در عوض، مردم آواره سوری که آینده این کشور را خواهند ساخت از ایران و عربستان سعودی و داعش به تساوی متنفرند. کتاب چهل ساله رفتار جمهوری اسلامی ایران در کاخ سفید گشوده است.
مذاکره بدتر از جنگ است
ترامپ با فرمانی از برجام خارج شد. شاید اگر آیتالله خامنهای رضایت میداد که شرکتهای آمریکایی هم مانند اروپاییها از مواهب این معاهده برخوردار شوند، رییسجمهوری تاجر آمریکا به این راحتی قرارداد را پاره نمیکرد.
پس از خروج آمریکا از برجام، تحریمهای کمرشکن آمریکا بازگشت و آمریکا به ضربوزور توانست همه را با تحریمهای یکجانبهاش همراه کند.
مذاکره با آمریکا و آن دوازده شرطی که پمپئو، وزیر خارجه آمریکا، جار زده بود برای ایران ناممکن به نظر میرسید. آمریکا چندی بعد به خلیج فارس لشکرکشی کرد و این بار از مذاکره بدون هیچ پیششرطی گفت.
جمهوری اسلامی ایران از برجام میگفت و نقض عهد آمریکا که هنوز شنوندهای داشت و تهدید میکرد که تعهدات هستهایاش را کنار خواهد گذاشت.
آمریکا همچنان شب و روز از مذاکره میگفت. نخستوزیر ژاپن هم برای میانجیگری آمد و دست خالی بازگشت. آیتالله خامنهای حتی حاضر نشد با چند کلمه مبهم و دوپهلو سیاستورزی کند و زمانی بخرد.
اوضاع در خلیج فارس و دریای عمان بحرانی شد، نیروهای ناشناس به نفتکشها حمله کردند و انگشت اتهام طبق معمول ایران را نشانه رفت و حالا، موشک ایرانی پهپاد آمریکایی را سرنگون کرده است و آمریکا خویشتنداری میکند و ترامپ پای احساس را وسط کشیده و گفته است نمیخواست در عوض سرنگونی یک پهپاد، جان ایرانیها را بگیرد و دستور حمله را لغو کرده است. آمریکا باز هم از مذاکره میگوید.
حالا پس از یک سال از خروج آمریکا از برجام و تکرار مذاکره و رفتوآمد میانجیها، آنچه در یاد رسانهها بهتکرار مانده است خرابکاری در خلیج فارس و اختلال در ترانزیت نفت و سقوط پهپاد آمریکایی و صبر و حوصله آمریکاست.
چند صباح دیگر وقتی باز هم منافع آمریکا در منطقه هدف قرار بگیرد و باز هم آمریکا صبوری کند، سیمای این ابرقدرت مظلومانه جلوه خواهد کرد و جمهوری اسلامی ایران که لابد تا آن زمان از برجام خارج شده و با کاهش تعهدات، با اروپاییها نیز سرشاخ شده است کاملا تنها خواهد ماند.
آمریکا این بار در منطقه خلیج فارس جنگی را شروع نخواهد کرد، مگر اینکه هزینهاش را کشورهای عربی بیکمو کاست بدهند و اروپاییها و افکار عمومی جهان به ضرورتش اعتراف کنند.
تا آن زمان که افکار عمومی آمریکا پخته شود و ایران سپر برجام را بیندازد، تحریمهای اقتصادی هم کار خود را خواهد کرد و هرگونه شورش احتمالی و سرکوب قطعی آن از سوی جمهوری اسلامی ایران به اجماع جهانی کمک خواهد کرد.
ایران و آمریکا هر دو شرط بستهاند. آیتالله خامنهای شرط بسته است که جنگ نخواهد شد و ترامپ میداند که مذاکره نخواهد شد و در افق این رویداد، ایران با تحریم و شورش و امتناع از مذاکره و حملههای جستهوگریخته به منافع آمریکا تضعیف میشود و اجماع جهانی شکل میگیرد و خامنهای در بنبستی که ساخته است مذاکره با ترامپ را بدتر از جنگ میداند.