تجربه مجید توکلی از شکنجه فیزیکی و روحی در زندانهای ایران
همزمان با مطرح شدن مساله شکنجه اسماعیل بخشی، فعال کارگری، بحث درباره موضوع «شکنجه» در بازداشتگاهها و زندانهای ایران مورد توجه کاربران رسانههای اجتماعی قرار گرفته است.
مجید توکلی، فعال دانشجویی سابق، که از آذرماه سال ۸۸ در زندان بود، در رشته توییتی با اشاره به سابقه خود در تحمل «۷ سال زندان و مجموعا یک سال انفرادی در سه بازداشت و بیش از ۷۰۰ ساعت بازجویی»، تجربههای شخصیاش از شکنجه در بازداشتگاهها را بهشکل عمومی منتشر کرده است.
توکلی با اشاره به اینکه «موضوع شکنجه در ایران در مسیر نادرستی» قرار گرفته و در حال حاضر «هولناکی، تلخی و سختیِ غیراخلاقی» شکنجه «زیر چند عبارت نادرست و غلط مدفون» شده است، نوشت: «اهمیت شکنجه جسمی در استمرار آن است. اینکه با چند ضربه سر و دست و پایی شکسته شود و آدمی راهی بیمارستان شود که نجات یافتن از شکنجه و فشارهاست.»
به نوشته توکلی، شکنجه جسمی «وقتی قرار است ساعتها و بعدش روزها ادامه یابد، تبدیل به یک شکنجه کُشنده میشود. شکنجه آن است که از ساعت ۸ صبح تا ساعت ۱۰ شب یکبند ضربات متعدد دستوپای چند نفر را تحمل کنی و هنوز امکان ادامه آن باشد.» او اضافه کرده است که «در ۱۰ سال گذشته بازجویی شبانه محدود (و استثنا) شده، وگرنه این مدت در سال ۸۶ بیشتر هم بود.»
این فعال دانشجویی سابق از مواردی چون «ضربه به پیشانی، فرق سر و پشت» نام میبرد که «آثاری» از خود به جای نمیگذارد، اما این ضربهها «بسیار دردآور و سخت» است و درد اصلی نیز «در شب و بعدش تا روزها» پابرجاست.
به نوشته توکلی، «ضربات فرقِ سر بهحدی سنگین است که موجب آسیب جدی در فک پایین میشود، بهشکلی که امکان باز کردن دهان پس از بازگشت به سلول نیست. نمیتوان یک قند در دهان گذاشت چه برسد به غذا خوردن. شاید بهسختی بشود دهانی با آب تر کرد».
بحث درباره شکنجه در رسانههای اجتماعی فارسیزبان پس از آن داغ شد که شاهد علوی، روزنامهنگار آزاد، گفتوگویی با یکی از «بستگان» اسماعیل بخشی انجام داد.
اسماعیل بخشی، که روز یکشنبه ۲۷ آبانماه در تجمعات کارگری شرکت نیشکر هفتتپه در شوش بازداشت شده بود، پس از ۲۵ روز در نهایت با وثیقه ۴۰۰ میلیونی آزاد شد. فردی که با او مصاحبه شده است گفت که در زمان بازجویی بخشی را به شدیدترین شکل ممکن کتک زده و با باتوم به قسمتهای حساس بدنش ضربه زدهاند، بهطوری که در حال حاضر در راه رفتن، نشستن و خوابیدن دچار مشکل است، حتی دندههایش نیز آسیب دیده است و احتمال میرود شکسته باشند و سریعا باید تحت درمان قرار گیرد.
مجید توکلی نوشته است که در بند ۲۰۹ زندان اوین که دیوار اتاقها آکوستیک (دارای عایق صوتی) هستند و «کوبیدن سر به آن دیوارهای دارای حفاظ بسیار معمول است. کیفیت نامناسب آن دیوارها گاهی موجب جراحت سر با میخ یا لبههای چوبی میشود، اما بهطور معمول دردی بدون جراحت است.»
توکلی به مواردی چون «شکنجههای روحی، تهدید، فحاشی، توهین، تحقیر» هم اشاره میکند، اما اضافه کرده است که این نوع شکنجهها «تا زمانیکه شکنجه جسمی برقرار است... اهمیتی ندارد». به نوشته او، آنچه باعث «درهم شکستن» زندانی میشود «مشاهده شکنجه دیگران و افزایش شمار بازداشتیها و صدای شکنجه آنها درهمشکننده آدمی است، بهویژه [وقتی] خود فرد عامل شکنجه و تهدید دوستان و خانوادهاش معرفی میشود».
توکلی در مجموعه توییتهای خود به مواردی از «شکنجههای دستهجمعی» - مانند «گذاشتن کف کفش روی صورت وقتی که آدمی روی زمین افتاده و بعدش با لگد بلند کردن و بدتر از همه بلند کردن با گرفتن موی سر و زدن ضربات متعدد مشت به سر و بدن در همان هنگام که از مو به سمت بالا میکشند» - و یا «انتقال سریع و ناگهانی به اتاق بازجویی» هم اشاره کرده است که «شروع بیواسطه ضربات موجب تشنج شدید و عوارض بعدی میشود. وقتی بازجو هم دستوپایش را گم میکند، ولی بعدا با افتخار میگوید که یادته اون شب زیر دستم سکته کردی، نشان از عدم نظارت دارد».
این فعال دانشجویی سابق دانشگاه پلیتکنیک نوشته است که «توهین و تحقیر» در بازجویی حد و مرزی ندارد و بیشتر بستگی به بازجو دارد، اما تهدیدها «بسته به پرونده، شرایط سیاسی کشور، تمرکز و نظارت دستگاه قضایی» است و انواع شکنجه «در بیرون از تهران معمولا شدیدتر است».