خوشبینی به مذاکره روحانی و ترامپ چه نسبتی با واقعیتها دارد؟
در این هفته، موج جدیدی از خوشبینی به احتمال دیدار و گفتوگوی رودرروی روحانی و ترامپ، سامان گرفت، موجی که خیلی زود تبوتاب آن فروکش کرد و نشان داد از پشتوانههای لازم و واقعی در فضای سیاسی ایران برخوردار نبوده است.
نخست؛ قصه از کجا شروع شد؟
دوشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۸، حسن روحانی در حاشیه همایش «دستاوردهای دولت در توسعه زیرساختهای روستایی» گفت: «اگر بدانم که به جلسهای بروم و با کسی ملاقات کنم که کشور من آباد و مشکلات مردم حل میشود، دریغ نخواهم کرد؛ اصل منافع ملی ملت ما است.»
سخنان روحانی خیلی زود بازتاب یافت؛ چرا که همزمان بود با بستر زمانی نشست هفت کشور اقتصادی؛ دعوت رییسجمهوری فرانسه از محمدجواد ظریف؛ سفر کوتاه وزیرخارجه ایران به فرانسه و دیدارش با مکرون در حاشیه نشست سران گروه هفت؛ واکنش رییسجمهوری فرانسه به اظهارنظر روحانی و اشارهاش به گفتوگوهای جدید با او و ظریف در نشست رسانهای مشترکش با ترامپ؛ اجلاس آتی سازمان ملل و بستر مکانی برای دیدار محتمل روسای جمهور ایران و ایالات متحده آمریکا.
اما آیا همه اینها پشتوانههای لازم برای خوشبینی به تحقق دیدار و گفتوگوی مستقیم را تامین میکرد؟
دوم؛ آیا روحانی موضع ویژه و جدیدی اتخاذ کرده بود؟
اظهارنظر اخیر روحانی جدید و ویژه نبود؛ او کلیت سخنش را به یک «اگر» مهم منوط کرده بود. روحانی گفته بود «اگر» دیدار مشکلات ایران را حل کند، از ملاقات پروایی ندارد. او در ماههای پیش هم اظهارنظرهای مشابهی داشته است، از جمله چند هفته پیش که گفته بود: «دست از تحریمها بردارید؛ ما آماده مذاکرهایم.»
روحانی بارها و بهخصوص در واکنش به پیشنهاد مذاکره کاخ سفید، گفته است: «مذاکره همزمان با تحریم معنایی ندارد.» به دیگر سخن، او تحقق مذاکره را به رفع تحریمهای آمریکا وابسته کرده است.
همین چند هفته پیش هم تصریح کرد که «همواره معتقد بوده و هستیم که هیچوقت نباید از تعامل و مذاکره فرار کنیم. البته باید محیط آن مساعد باشد و طرف مقابل به مذاکره و حلوفصل مسائل معتقد باشد. اگر همه شرایط مناسب بود، همیشه دنبال تعامل با دنیا و مذاکره با طرف مقابل برای اهداف خود هستیم.»
به بیان دیگر، روحانی همواره در این ماههای تحریم آمریکا از «مذاکره» گفته، اما حصول آن را به «شرایطی» پیوند زده است که به نظر خود او، وجود ندارد. چنانکه در اردیبهشتماه گذشته تاکید کرد: «شرایط امروز به هیچ عنوان شرایط مذاکره نیست؛ شرایط امروز ما شرایط مقاومت و ایستادگی است.»
سوم؛ چه کسی تصمیمگیرنده اصلی است؟
روحانی رییس قوه مجریه است؛ اما کسی که جهتگیری سیاست خارجی را نهایی میکند رهبر جمهوری اسلامی ایران است. آیتالله خامنهای البته در اتخاذ تصمیم نهایی، از ارزیابیهای روحانی و عالیترین مقام دستگاه دیپلماسی (ظریف) و دیگر واقعگرایان و مصلحتاندیشان و عملگرایان استفاده میکند، اما همزمان در تعامل و گفتوگو با امنیتیهای حاکم بر سپاه پاسداران و مشاوران مستقر در بیت رهبری است.
خروجی چنین وضعی به این اظهارنظرهای صریح شخص اول نظام منتهی شده است:
«ما مذاکره نمیکنیم. علت چیست؟ اول اینکه مذاکره با آمریکا برای ما هیچ فایدهای ندارد؛ دوم اینکه ضرر دارد.»
«بههیچوجه تجربه تلخ مذاکره چند سال اخیر با آمریکا را تکرار نخواهیم کرد» (در دیدار با نخستوزیر ژاپن).
«میگویند بیایید مذاکره؛ مذاکره یک فریب است.»
«مذاکره سَم است، و با این دولت کنونی [آمریکا]، یک سَم مضاعف است. اصل مذاکره غلط است. مذاکره با کسی که آدم حسابی باشد غلط است، حالا اینها که آدم حسابی هم نیستند... مذاکره مطلقا معنی ندارد.»
این تاکیدها جملگی در سال جاری بیان شدهاند. آیا اتفاق خاصی در هفتههای اخیر رخ داده یا ایران در نقطهای بحرانی قرار گرفته است که موضع و ارزیابی شخص اول نظام را دچار دگرگونی معنادار کرده باشد؟
پاسخ بهوضوح منفی است. حتی در سوی مقابل، شواهد جدیدی وجود دارد که دال بر تداوم سوگیری هسته سخت قدرت در قبال موضوع مذاکره است. بهعنوان نمونه، میتوان به سخنان چند روز پیش فرمانده کل سپاه پاسداران اشاره کرد. حسین سلامی، سردار منصوب آیتالله خامنهای، گفته است: «ایران سختیهای تحریم را پشت سر گذاشته است... ایران اسلامی هرگز به پای میز مذاکره نمیآید.»
تمام این موارد، مستقل از نگاه خاص رهبر جمهوری اسلامی ایران به آمریکا و رویکرد عقیدتیـسیاسی او به رابطه با ایالات متحده آمریکاست.
چهارم؛ چرا ظریف در گفتوگو با پاریس است؟
محمدجواد ظریف وزیر خارجه دولت روحانی است؛ اما فراتر از این، مجری و پیگیر عملیاتی شدن تصمیم نهایی کانون مرکزی قدرت و شخص رهبر جمهوری اسلامی ایران در حوزه سیاست خارجی است.
سفر او به پاریس و دیدارش با مکرون بیتردید با اطلاع شخص اول نظام و هماهنگشده با آیتالله خامنهای بوده است. اما او در راستای تاکید بر سیاست «نه مذاکره و نه جنگ» رهبر جمهوری اسلامی ایران، در پی کسب امتیازهای بیشتر از اروپا، عملیاتی شدن وعدههای طرفهای اروپایی و کاستن از فشار و پیامدهای منفی تحریمهای آمریکاست.
همچنانکه دور جدید سفر ظریف به چین و شرق آسیا (ژاپن و مالزی) در چارچوب پروژه راهبردی حکومت برای مقابله با تحریمها و ایجاد بلوک جدید مناسبات خارجی (نگاه اثباتی به پکن و مسکو و شرق) رخ میدهد.
با توضیح فوق، ارزیابی ظریف بهمثابه یک لابیگر برای تحقق مذاکره مستقیم تهرانـواشینگتن و دیدار روحانی و ترامپ نسبتی با واقعیتهای جاری در ساختار سیاسی قدرت در ایران برقرار نمیکند.
هرچند تلاشهای تهران برای وادار کردن واشینگتن به تغییر سوگیریهای اساسی، با استفاده از امکانهای اروپایی (مانند پاریس)، جاری است و ادامه خواهد داشت. این در حالی است که بهدشواری میتوان به تغییر بنیادین نحوه مواجهه کاخ سفید با ایران، دستکم در دولت کنونی ترامپ، خوشبین بود.
آخر؛ قهر و منازعه تا کی ادامه خواهد یافت؟
آخرین اظهارنظر روحانی (سهشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۸) مبنی بر اینکه «اگر کسی بخواهد با حسن روحانی عکس بگیرد، این کار امکانپذیر نیست، مگر آنکه روزی از تمام تحریمهای ظالمانه دست بردارد و به حقوق ملت ایران احترام بگذارد» در حقیقت، «تنظیم» ادبیات روحانی با دیدگاه و خروجی هسته سخت قدرت در ایران است.
افزون بر این، روحانی بار دیگر خود را در همان موقعیت و ادبیات سیاسی ماههای اخیر بازتعریف میکند؛ تاکید بر باز بودن در مذاکره و امکان گفتوگو، در صورت تغییر رفتار ایالات متحده آمریکا.
همچنین، روحانی در همان جایگاه «نه جنگ، نه مذاکره» مورد تاکید آیتالله خامنهای قرار میگیرد، هرچند برای خود شان و جایگاهی ترسیم میکند که نسبت چندانی با واقعیت ندارد. نه ترامپ روحانی را شخص اول نظام در ایران میداند و نه امنیتیهای حاکم بر سپاه پاسداران؛ و البته بیت رهبری و شخص اول نظام از این سخنان توام با «استیلاطلبی» و «صدرخواهی» روحانی خرسند خواهند شد.
این چنین است که حکایت وضع بحرانی و پرتعلیق رابطه ایران و ایالات متحده آمریکا تا اطلاع ثانوی ادامه خواهد داشت. نشانهای از تغییر در رویکردهای تهران و واشینگتن مشاهده نمیشود، اگرچه وقوع برخی تعدیلها در سیاست منطقهای و نظامی و هستهای ایران و در مقابل، حمایتهای اقتصادی بیشتر از جانب اروپا، به پشتوانه چراغ سبز آمریکا، محتمل است.
امر سیاسی در ایران، مستقل از خوشبینی یا بدبینی ناظران و تحلیلگران، جریان دارد. در این میان، مستقل از سیاستهای حاکمان در تهران و واشینگتن، مولفه اثرگذار جامعهای است که در ایران به شکل فزاینده از تحریمها و تورم و اقتصاد بحرانزده آسیب میبیند و ناراضیتر میشود.