فرزند بیشتر، امت صالحتر
در هفتهای که گذشت رسانههای داخلی ایران مملو بود از اخبار و یادداشتها درباره ازدواج جوانان، چرا که روز شنبه ۱۲ مردادماه در ایران روز ازدواج نامگذاری شده است تا علاوه بر برجسته شدن سالروزهای مذهبی بین مردم، بهانهای باشد برای مقابله با چالشهای جدید جمعیتی در ایران.
کاهش رشد جمعیت موضوعی است که در کشورهای توسعهیافته در پنج دهه اخیر مشاهده میشد و بسیاری از کشورها که سیاست جذب مهاجر و سیاستهای تشویقی فرزندآوری را در پیش گرفتند بهنوعی به مقابله با این بحران رفتند. اما این چالش در جامعه ۸۳ میلیون نفری و در حال توسعه ایران که برای جمعیت فعلی نیز با بحرانهای متعدد اقتصادی، فرهنگی و سیاسی دستوپنجه نرم میکند شکل پیچیدهتری به خود گرفته است.
آخرین سرشماری ایران در سال ۱۳۹۵ نشان میدهد رشد جمعیت سالمند ایران سه برابر میزان تولد است. تغییرات جمعیتی در هر کشوری برآمده از نرخ تولد، مرگ و مهاجرت است. ظاهرا ناپایداری سیاسی و اقتصادی و نبودِ تمایل به فرزندآوری، بهخصوص در قشر تحصیلکرده که خود آسیبهای زیادی از نامتناسبی امکانات و جمعیت دیدهاند، علاوه بر افزایش آمار مهاجرت نخبگان و جوانان زنگ خطر را برای مسئولان جمهوری اسلامی ایران به صدا درآورده است که بهزودی جمعیتی سالخورده و ناتوان از کار خواهیم داشت.
شاید برای بسیاری از مردم بهویژه آنهایی که در سالهای اخیر شاهد بیکاری، فقر، آموزش و بهداشت نامناسب و... در سالهای اخیر بودهاند این سوال مطرح شود که وقتی حکومت از برآوردن نیازهای اولیه شهروندی مردمش عاجز است و در حالیکه تعداد بسیار زیادی از متولدان اوایل دهه شصت به دوره میانسالی وارد شدهاند اما هنوز موفق به تشکیل زندگی یا یافتن کار ثابت و مطمئن نشدهاند، چرا باید سیاست افزایش جمعیت برای مسئولان ایران در اولویت باشد و حتی رهبر جمهوری اسلامی ایران را وادار کند شخصا برای حل این چالش دست به کار شود و برنامهها و سخنرانیهایی برای جوانان پیرامون این موضوع ترتیب دهد.
جمعیت از نظر ساخت، ترکیب و توزیع یکی از مولفههای اقتدار و قدرت ملی در هر کشوری است. در واقع، شاخصهای اقتدار در هر کشوری عموما شامل این موارد میشود: وضعیت جغرافیایی، سرمایههای انسانی، فناوری و نوع سیستم سیاسی حاکم. بنابراین افزایش جمعیت نیز یکی از محورهای افزایش قدرت سیاسی است. افزایش جمعیت با افزایش قدرت سیاسی رابطه مستقیم دارد، هرچند اما و اگرها و شرایط بسیاری بین دو سر این رابطه وجود دارد که بدون توجه به آنها، افزایش جمعیت نمیتواند در نهایت به قدرت سیاسی منجر شود. بخشی از این شرایط منوط به تکامل سه مولفه دیگری است که در بالا نام برده شد و به تامین رفاه، آموزش و پرورش و بهداشت جسم و روان جمعیت منجر میشود. بخش دیگری نیز بهخصوص در کشورهایی مانند ایران که اساس و پایه حکومتش بر مبنای ایدئولوژی و ارزشهای مذهبی شکل گرفته «ترکیب جمعیتی» است، یعنی جمعیتی که اضافه میشود همسو و همجهت با معیارها و ایدئولوژی حاکم بر جامعه باشد. بهعبارتی، افزایش جمعیت هرچند سبب افزایش قدرت سیاسی میشود، زمانی برای حکومتهای ایدئولوژیک و اقتدارگرا کارآمد و مفید است که نیروهایی همفکر و هممسلک با حکومت را وارد جامعه نماید و در مقابل، این سیاست در جامعهای بهرهور است که از قبل، زیربنای افزایش جمعیت و شرایط مناسب رشدونمو و بهرهمندی از سرمایههای انسانی را داشته باشد.
بنابراین هر نوع رشد جمعیتی در هر کشوری را نمیتوان موجب افزایش قدرت سیاسی دانست؛ همانطور که در حال حاضر بالاترین رشد جمعیت در آفریقا و پایینترین رشد جمعیت در اروپاست. هرچند بسیاری از کشورهای اروپایی امروز سیاستهای تشویقی افزایش جمعیت را دنبال میکنند، نگاه این کشورها که به توسعه سیاسی و فناوری رسیدهاند به مقوله افزایش جمعیت نگاهی همسان با شرایط، امکانات و سرمایه است.
سیاستهای افزایش جمعیت در ایران ریشه در تفکری به نام «نگرش امتی» بهجای «شهروند» دارد. یک تفاوت بارز میان امت و شهروند این است که شهروند نیازمند رفاه و حقوق شهروندی است و حکومت برای مثال طبق اصل ۲۸ قانون اساسی وظایفی مانند تامین شغل برای شهروندان را دارد و در قبال آن پاسخگوست، اما امت تعدادی از افراد تحت حاکمیت یک فرد مقتدرند که گوش به فرمان و جاننثارند و طبیعتا حاکم نیازی به پاسخگویی در برابر امت ندارد. این دیدگاه را میتوان بهوضوح در بیانات رهبر و مسئولان ردهبالای ایران مشاهده کرد. در چنین شرایطی، افزایش جمعیت نه دلیلی برای افزایش نیروی کار و سرمایههای انسانی، بلکه صرفا عامل تقویت قدرت سیاسی از طریق سیطره بر تعداد بیشتری از جمعیت جهان است.
رهبر جمهوری اسلامی ایران در روز ملی ازدواج، که البته برگرفته از سالروز یک ازدواج غیرملی است، در جمع تعدادی از جوانان گفت: «خدای متعال از مسلمانها خواسته است که زیاد بشوند، افزایش پیدا کنند. واقعا هم این جور است که اگر چنانچه عدد ملت مسلمانـ حالا در یک کشور اسلامی مثل کشور ایران یا در فضای اسلامی مثل امت اسلامیـ زیاد باشد، این زمینه و امکان برای رشد و تعالی در آنها وجود دارد؛ یعنی وقتی که عده زیاد است، افراد صالح در آن قهرا زیادترند...»
یعنی هرچه شمار انسانهایی که تحت حاکمیت اسلاماند بالاتر باشد، بهطور بالقوه تعداد افراد همسو و همجهت با ایدئولوژی و قدرت سیاسی حاکم نیز بیشتر خواهد بود.
با توجه به تقسیم ناعادلانه قدرت و ثروت در ایران در چهل سال اخیر، که به دلیل نبودِ توسعه سیاسی اتفاق افتاده است، با ورود رهبر جمهوری اسلامی ایران و جریانهای همسو با او به مقوله ازدواج و فرزندآوری در ایران و تبدیل این امر به تکلیف شرعی و وظیفه مذهبی شیعیان، ناگفته پیداست که در این میان قشری از طرح افزایش جمعیت استقبال خواهند کرد که نخست با نظرها و دغدغههای رهبری و رویکردهای همجهت با او موافقاند و در بخش اقتصادی هم به دلیل وابستگی کاری و مالی به حکومت، توانایی پرورش تعداد زیاد فرزند را دارند، این یعنی ترکیب جمعیتی مطلوب و یکرنگ برای نظام حاکم.
بیان جملههایی نظیر «هر آنکس که دندان دهد نان دهد» که منش غالب تفکری مذهبی است و همچنین توجیه «سربازگیری از امت اسلامی» ابزار قدرت سیاسی در جهت تحقق هدف نهایی ایدئولوژی دینی و تنها برنامه حکومت جمهوری اسلامی ایران در طرحهای تشویقی افزایش جمعیت است. جهتگیریهای ایران در منطقه و اولویتدهی به منافع اسلام پیش از در نظر گرفتن منافع ملی سبب شده است مسئولان جمهوری اسلامی ایران بیتوجه به عواقب افزایش جمعیت در کشوری در حال توسعه و بحرانزده و بیاعتنا به نسل زخمخورده از رشد جمعیت در اوایل دهه شصت خورشیدی، خواهان افزایش مجدد جمعیت باشند و البته این بار با راهکارهایی که از قبل در نظر گرفته شده است، امیدوارند این افزایش جمعیت به ساختار جمعیتی مدنظر قدرت حاکم بینجامد، یعنی امتی که سرباز بیچونوچرای نظام ایدئولوژیک ایران در منطقه باشند.