درسهایی از بحران اچآیوی در لردگان
بحران آلوده شدن تعداد زیادی از افراد (با آمار نامشخص) به ویروس اچآیوی در روستای چنار محمودی، از روستاهای شهرستان لردگان در استان چهارمحال و بختیاری و واکنش اهالی روستا به این ماجرا در چند روز گذشته در رسانهها بازتاب زیادی داشت. تا به حال جنبههای مختلفی از این رویداد اسفبار در رسانهها مورد بررسی قرار گرفته، اما به زوایای دیگری از این ماجرا و حواشی آن کمتر پرداخته شده است. از جمله این زوایا میتوان به کمبود آموزش عمومی برمبنای واکنشها به این رویداد و همینطور مساله آماری شیوع بیماری اشاره کرد. قبل از پرداختن به این موارد، ابتدا ماجرا را مرور میکنیم.
ماجرا در چنارمحمودی چه بود؟
روز دهم مهرماه، مردم روستای چنارمحمودی مقابل فرمانداری لردگان تجمع کردند و مدعی شدند که تعداد زیادی از اهالی روستا بهواسطه سرنگهای تست دیابت و حجامت شبکه بهداشت این روستا، آلوده به ویروس اچآیوی شدهاند. منابع مختلف شمار مبتلایان را بین ۲۶ تا ۲۰۰ نفر اعلام کردهاند. پس از آن، وزیر بهداشت در نامهای به وزیر دادگستری، کانون آلودگی را در معتادان تزریقی و افرادی با روابط نامطلوب عنوان کرد. اما محمدمهدی گویا، سرپرست مرکز بیماریهای واگیر وزارت بهداشت، مساله آلوده شدن از طریق سرنگ آلوده را رد کرد و کیانوش جهانپور، سرپرست مرکز روابط عمومی و اطلاعرسانی وزارت بهداشت ایران، نیز گفت: «ابتلای برخی از مردم این منطقه به این بیماری ارتباطی با انجام تست قند خون نداشته و یک موضوع قدیمی است.» به گفته این مقام وزارت بهداشت، در آزمایشهای انجامشده مشخص شد که «برخی از این افراد ۸ سالی میشود که به بیماری ایدز مبتلا شدهاند». علیرضا رئیسی، معاون بهداشت وزیر بهداشت، روز ۱۵ مهر، به خبرگزاری ایرنا گفت: «تا الان کمتر از ۷۰ نفر مبتلا شناسایی شدهاند. پیشبینی ما این است حداکثر ۵ درصد جمعیت روستا (یعنی زیر ۹۰ نفر) در این روستا مبتلا باشند. خوب این آمار که نیاز به غائله ندارد».
نیاز به غائله نیست، باید ترسید
برای بررسی وضعیت، اجازه دهید آمار آلودگی ۲۰۰ یا ۳۰۰ نفر از مردم این روستا به ویروس اچآیوی را نادرست فرض کنیم و همان آمار ۵درصد وزارت بهداشت را مبنا قرار دهیم. بر اساس آمارهای رسمی UNAIDS، در ایران در سال ۲۰۱۸ تعداد افراد آلوده به اچآیوی ۰/۱درصد بوده است.
این عدد برمبنای متوسط تخمین تعداد افراد آلوده بین ۳۳ تا ۱۲۰هزار نفر بهدست آمده است. اگر این عدد را مبنا قرار دهیم، در چنارمحمودی میزان رخداد آلوده شدن به این ویروس، چیزی حدود ۵۰ برابر میانگین کشوری است. البته به لحاظ آماری وقوع چنین پدیدهای غیرممکن نیست، اما در مورد وقوع آن، دو احتمال مطرح میشود. احتمال نخست ابتلا از طریق غیرمعمول در بین عموم مردم، نظیر خطای پزشکی است؛ مثلا همان سناریویی سرنگ آلوده یا حجامت که به البته به موضوع حجامت کمتر پرداخته شده است. در این صورت موضوع باید پیگیری و جهت پیشگیری از تکرار دوباره آن، دستورالعملهای خاص تدوین و بر اجرای آنها نظارت سختگیرانه انجام شود.
سناریوی دیگر که کمتر محتمل، اما ترسناکتر است، یک بی قاعدگی آماری به دلیل شرایط خاص این روستاست. محمدحسین قربانی، عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی، با اشاره به این وضعیت و جمعیت ۱۸۰۰ نفری روستای چنارمحمودی گفته است: «متاسفانه به علت مشکلات و نبود رونق اقتصادی و فقر، چیزی حدود ۲۴۰ نفر از اهالی روستا به اعتیاد روی آوردهاند که از این تعداد نیز ۲۰ نفر معتاد تزریقی هستند.» هرچند همین آمار هم با میزان شیوع اچآیوی در بین معتادان تزریقی ناهمخوان است، اما بیایید باور کنیم که این روستا به دلیل فقر، اعتیاد تزریقی و روابط پرخطر جنسی (ناشی از نبود آموزش بهداشت جنسی) به کانون اچآیوی تبدیل شده است. بر همین مبنا، میتوان انتظار داشت که هر جای دیگری در ایران و حتی در مناطق نزدیک که دارای چنین وضعیتی باشند، با چنین آمار وحشتناک شیوع اچآیوی روبرو باشیم و مشخص میشود برخلاف گفتههای معاون بهداشت وزیر بهداشت، حتی اگر نیاز به غائله نباشد که هست، اما از این وضعیت باید وحشت کرد. ماجرا وقتی ترسناکتر میشود که بدانیم چنین مناطقی در ایران کم نیستند و بهطور کلی آگاهی عمومی از بهداشت جنسی، بهدلیل فقدان برنامه آموزش عمومی در مدارس و رسانههای جمعی بسیار پایین است.
اچپیوی در مسیر اچآیوی
در ایران یکی از دلایل پایین بودن سطح آگاهی عمومی در مورد ویروس اچآیوی و بیماری ایدز، گره خوردن آن به شیوه ابتلا از طریق روابط جنسی و ناهمخوانی مساله با باورهای مذهبی روحانیون حاکم بر کشور است. تابویی که هیچگاه بهطور جدی شکسته نشد و حتی اجرای سند ۲۰۳۰ که شامل دستورالعملهایی برای آموزش بهداشت جنسی در مدارس بود، در آخرین گام با مخالفت تندروها و سرانجام رهبر جمهوری اسلامی ایران متوقف شد.
هرچند که بحث بر سر ضرورت آموزش درباره این بیماری و سایر بیماریهای قابل انتقال از راه تماس جنسی در مدارس سالهاست در ایران در جریان بوده، اما به دلیل همین مخالفتها هرگز جدی نشده است؛ بنابراین شنیدن خبرهای تاییدنشده از حضور مردم روستای چنارمحمودی با ماسک در خیابان یا خودداری از فرستادن فرزندانشان به مدارس و واکنش آنها به ماجرا چندان هم عجیب نیست و نشاندهنده اوج ناآگاهی عمومی در ایران درمورد این بیماری است. دلیلش را هم باید در سالها انکار افزایش شیوع آلودگی به اچآیوی در ایران از طریق روابط جنسی به بهانه باورهای مذهبی و جلوگیری از آموزش در مدارس در ایران دانست که هنوز هم ادامه دارد. در حقیقت گروهی با این استدلال که باروهای مذهبی در ایران مانع روابط جنسی نامشروع است، ضرورت این آموزشها را انکار کردهاند. با این همه، مشروعیت رابطه جنسی نقشی در آلوده شدن به این ویروس ندارد و بهخصوص در مناطق محروم، زنان بسیاری از طریق شوهرانشان به این ویروس آلوده شدهاند. این در حالی است که کارشناسان و حتی برخی مقامات مسئول، از سالها پیش درباره رخداد موج سوم آلوده شدن به ویروس اچآیوی از طریق روابط جنسی محافظتنشده هشدار دادهاند.
سال گذشته هم مینو محرز، رییس مرکز تحقیقات ایدز کشور گفت که از دوسال پیش، یعنی سال ۹۵، روابط جنسی پرخطر به راه اصلی انتقال بیماری در ایران تبدیل شده است. اما همه این هشدارها و واقعیتها باعث تغییر در سیاستهای رسمی درباره این موضوع نشده است و نهتنها در مدارس، که حتی در رسانههای جمعی و عمومی مانند تلویزیون هم شاهد آموزشهای مناسب در اینباره نیستیم. این همان سیاستی است که امروز درباره یک موضوع دیگر وابسته به بهداشت جنسی، یعنی شیوع بالای ویروس اچپیوی تکرار میشود؛ اچپیوی ویروسی است که (برخی سویههای پر خطر آن) عامل اصلی ابتلای زنان به سرطان دهانه رحم و ابتلای به انواع دیگر سرطانها از جمله سرطانهای سر و گردن شناخته میشود. اما در این باره نیز همچون مورد اچآیوی سیاست انکار و سکوت و حتی تبلیغات دروغین علیه واکسن این بیماری از سوی رسانههای خاص پی گرفته شده است، سیاستی که ریشه در حساسیتهای مذهبی در مواجهه با مساله روابط و بهداشت جنسی دارد و متاسفانه افراد زیادی قربانی آن شده و خواهند شد.