روز جهانی زن و مادران زندانی
اگر روز زن را روزی برای یادآوری نابرابری علیه زنان بدانیم، از این روز میتوانیم برای یادآوری تبعیض مضاعف علیه گروههایی در بین زنان نیز استفاده کنیم: زنان اقلیت قومیتی، زنان اقلیت دینی، زنان طبقه کمدرآمد و سایر زنانی که تبعیضی چندوجهی یا متقاطع را تجربه میکنند.
یکی از این گروهها، زنان زندانیاند. از میان این زنان، مادران، فشار نابرابری را بیشتر تحمل میکنند و از میان مادران، آنها که فرزندانشان را در زندان به دنیا آوردهاند و تا مدتی، طبق قانون، فرزندانشان را همراه خود در زندان نگاه میدارند، از تجربه سختتری رنج میبرند. در اینجا از نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی و نبود سیستم حمایتی-قانونی برای حمایت از زنان آسیبدیده از خشونت خانگی که بخشی از تجربه مشترک بسیاری از زنان زندانی است، صحبت نمیکنم. این گفتار کوتاه را تنها محدود میکنم به نابرابری مشخصی که مادران زندانی بهدلیل زن بودن و بهخاطر زندانی بودن متحمل میشوند و فشار مضاعفی که بهدلیل مادر بودن یا شدن تجربه میکنند. مادر زندانی، بهخصوص مادری که همراه با فرزندش در زندان است، نهتنها از طرف سیستم حاکم بهدلیل زن بودن مورد ظلم واقع میشود، که بهدلیل زندانی بودن، علاوهبر رنجهای ناشی از تنبیه زندان، از بخشی از حقوق انسانی خود نیز محروم میشود. تنها بهعنوان نمونه، زنان در زندان با تجربه مشترک نداشتن امکانات کافی بهداشتی و آموزشی ویژهای که خاص زنان است روبرویند و این، یکی از مواردی است که تجربه آنها را از مردان زندانی و زنان غیرزندانی مجزا میکند. کم نیستند زنان زندانی که از سادهترین و البته یکی از مهمترین نیازهایشان در دوران عادت ماهیانه، یعنی دسترسی به نواربهداشتی محروم بودهاند.
هرچند اغلب زنان زندانی با انگ اجتماعی قویتری نسبت به مردان مواجهاند و بهدلیل سنتها و قوانین، با کاهش شدیدتر حمایت خانوادگی روبرویند، اما مادران زندانی، فشار اجتماعی/خانوادگی بیشتری را تجربه میکنند. کمتر فردی است که پدر زندانی را علاوهبر مجرم بودن، بهدلیل پدر بودن هم شماتت کند. اما مادران، بار گناه بزرگتری را بر دوش میکشند که بهصورت درونیشده، فشار روانی بلندمدت و ماندگاری را بر آنها تحمیل میکند. نظام قضایی جمهوری اسلامی ایران همچنین از مادر بودن این زنان زندانی برای واداشتن آنها به تمکین به مقررات یا حتی تحمیل مقررات غیرمنصفانه استفاده میکند و با ابزارهایی ازجمله تهدید به قطع کردن ملاقات یا تماس تلفنی با فرزندانشان یا قطع آنها، مادران را تحت فشار بیشتری قرار میدهد. اما مادرانی که با کودکان خود در زنداناند، علاوهبر بخش عمدهای از این فشارهای عمومی بر زنان و مادران زندانی، با فشارهای ناشی از عجز در برابر حفاظت از کودکان خود نیز روبرویند. نگهداری کودکان و مادران در بندهای عمومی یا در مجاورت بندهای سایر زندانیان، شرایطی را فراهم آورده است تا کودکان در زندانهای ایران، ازسوی سایر زندانیان مورد آزار جنسی، جسمی و روانی قرار بگیرند. همچنین زندانبانان نیز یا بهدلیل نداشتن دانش و تخصص یا سوءاستفاده از قدرت، از کودکان بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم برای تحت فشار قرار دادن مادر زندانی او استفاده میکنند. مادرانی که همراه کودکان زندانیاند، گاه همراه با کودک خود در قرنطینههای زندان تنبیه میشوند و رنج مضاعف کودک خود را به چشم میبینند. آنها ممکن است بهدلیل فشارهای روانی، اعتیاد یا نداشتن دانش والدگری، خود نیز کودک خود را آزار دهند که این موضوع میتواند برای برخی از آنها بار روانی بیشتری را بلافاصله یا مدتی بعد از برخورد با کودک، ایجاد کند.
در این یادداشت تنها تلاش کردم تا یادآوری کنم گروهی از زنان هستند که رنج دیدن آنها از چشم اغلب ما دور میماند. اما آنها نهتنها قربانیان خاموش نابرابری و تبعیضاند، بلکه بهدلیل شرایطی که در آن قرار دارند، با رنجهای مضاعفی روبرویند که دلیل اصلی تحمل آن، زن بودن و نقشهای اجتماعی است که به زن بودن آنها مرتبط است.