حمایت ایران از «پولیساریو»، از اتهام تا واقعیت
دولت مراکش، با متهمکردن ایران به حمایت از «جبهه پولیساریو» که نزدیک به چهل و پنج سال است برای تجزیه بخشی از مراکش تلاش میکند، روابط خود را با تهران قطع کرد.
روابط ایران و مراکش پیش از انقلاب ۵۷ (سال ۱۹۷۹ میلادی)، بهدلیل دوستی شخصی میان ملکحسن الثانی و محمدرضا شاه، بهترین شرایط خود را سپری میکرد. ایران و مراکش، پیش از انقلاب پنجاه و هفت، به توافقهایی در زمینههای امنیتی، سیاسی و اقتصادی دست یافته بودند که در تحکیم روابط این دو کشور، نقش اساسی داشت.
پس از انقلاب در ایران و خروج شاه از این کشور، پناهدادن به او توسط پادشاه مراکش، روابط میان رباط و تهران را رو به تنش برد و سطح روابط دیپلماتیک دو کشور، در اکتبر ۱۹۷۹، تا حد کاردار کاهش یافت.
در ۲۲ دسامبر ۱۹۸۰، با انتقال محمدرضا پهلوی، شاه سابق ایران، از مصر به رباط، پایتخت مراکش، وزارت خارجه ایران، روابط دیپلماتیک و سیاسی خود را با مراکش، بهطور کامل قطع کرد. از آن زمان به بعد بود که حمایت از جبهه «پولیساریو» در برنامههای سیاست برونمرزی ایران قرار گرفت.
حکومت جدید ایران به رهبری آیتالله خمینی، مبنای کار خود را بر گسترش تشیع در منطقه و حمایت از «جنبشهای رهاییبخش» در جهان قرار داد. جمهوری اسلامی ایران، در کتب درسی دوره دبیرستان، تا اویل دهه هشتاد شمسی، به این دو هدف برونمرزی خود اشاره میکرد و آنها را از وظایف وزارت امور خارجه این کشور عنوان میکرد. در همان کتب درسی، «جبهه پولیساریو» برای دانش آموزان ایرانی،بهعنوان جنبشی که برای استقلال صحرای غربی از مراکش «اشغالگر» تلاش میکند، توصیف شده است.
با شروع جنگ ایران و عراق، مراکش در کنار بغداد ایستاد؛ هر چند این موضعگیری بهنفع عراق، در مقایسه با دیگر کشورهای همسایه ایران، کمرنگتر بود. مراکش بهجز در بیانیههای اتحادیه عرب، بهدلیل اوضاع اقتصادی نهچندان مناسب، در مقایسه با دیگر کشورهای عربی، حمایت عملی چندانی از عراق نکرده است.
پس از جنگ، ایران درپی دیدارهایی میان مقامات این کشور و مراکش، سفارت خود را در سال ۱۹۹۱، بازگشایی کرد. ایران در همان سال، از بهرسمیت شناختن جبهه پولیساریو، عقبنشینی کرد و در موضعی جدید، از پیشنهاد سازمان ملل برای حل بحران صحرای غربی در تعیین حق سرنوشت این منطقه، حمایت کرد.
با رسیدن محمد خاتمی به ریاستجمهوری ایران، روابط میان رباط و تهران، شرایط بهتری یافت. در سال ۲۰۰۹ و در دوره ریاستجمهوری محمود احمدینژاد، دولت مراکش کارکنان سفارت ایران در رباط را به تلاش برای گسترش تشیع در آن کشور متهم کرد. اگرچه تهران این اتهام را رد کرد، اما نتوانست تصمیم مراکش را برای قطع روابط با تهران، تغییر دهد؛ چراکه دولت مراکش برای حفظ وحدت ملی و اجتماعی خود، هرگونه فعالیت دینی اسلامی برخلاف ارزشهای مذهب اهل سنت اسماعیلی را خط قرمز میشمارد.
در سال ۲۰۱۴ پس از گذشت پنج سال از قطعشدن روابط، درپی دیدار صلاحالدین مزوار، وزیر خارجه مراکش با محمدجواد ظریف، همتای ایرانی او، بار دیگر سفارت دو کشور بازگشایی شد. در همان سال، مراکش ایران را جهت پیوستن به نشست «کمیته قدس» در شهر مراکش فراخواند.
مراکش همچنین در مهمترین پرونده سالهای اخیر ایران، یعنی «برنامه هستهای»، استفاده مسالمیتآمیز از فعالیتهای هستهای را حق ایران دانست.
چند سالی اینگونه گذشت و روابط میان دو کشور، با حضور هیأتهای ورزشی و فرهنگی در تهران و رباط، امیدواری برای داشتن روابطی متعارف میان دو کشور را به نمایش گذاشت.
سال گذشته بود که تیم تیراندازی جوانان دختر و پسر ایران، برای حضور در یک مسابقه بینالمللی، وارد مراکش شد و همچون دیگر تیمها، مورد استقبال قرار گرفت. قهرمانان ایرانی این رشته، درحالی که هنوز در مراکش بودند، جوایز خود را به قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس که در میان مردم آن کشور بهدلیل نقشش در سوریه، به شخصیتی «منفور» تبدیل شده بود، اهدا کردند.
با وجود آنکه ممکن است چنین اقداماتی توجه عامه مردم را بهشدت بهخود جلب کند و آنها را تا حد زیادی برنجاند، اما آنچه که خطوط قرمز شناختهشده مراکش اعلام شده، مذهب و یکپارچگی آن کشور است؛ خط قرمزهایی که ایران دومرتبه به عبور از آنها متهم شده است.