فیسبوک و دیوار بلند بیاعتمادی
غول رسانههای اجتماعی جهان، با بزرگترین رسوایی و بحران تاریخ چهاردهساله خود روبرو شده است؛ کاربران معترض درحال حذف حسابهای خود در فیسبوکاند، شرکتهای بزرگ، دادن آگهی به آن را به حال تعلیق درآوردهاند، دادگاه عالی بریتانیا نیز درحال تحقیق درباره سوءاستفاده از اطلاعات کاربران توسط مؤسسه تحقیقاتی کمبریج آنالیتیکا است که فیسبوک دادههای مرتبط با ۵۰میلیون کاربر را در اختیار آن قرار داده و این مؤسسه که بنیانگذار آن، گرایشهای راستگرایانه دارد، به کارزار انتخاباتی دونالد ترامپ، از این طریق یاری رسانده است.
در میانه چنین بحرانی، اکنون این سؤال پیش میآید که شبکههای اجتماعی تا چه حد قابل اعتمادند؟
واقعیت این است که در جهانی که برخی از منتقدان ارتباطات چون بودریار آن را «اسکیزوفرنیای پستمدرن ارتباطات» خواندهاند، رسانههای اجتماعی بخشی از زندگی روزمره بشرند و نوع تعامل او را با جهان، دستخوش تغییر کردهاند. اگر اینترنت تاریخ بشر را ورق زد، ظهور شبکههای اجتماعی نیز آن را به دو نیم کرد: پیش و پس از رسانههای اجتماعی.
برخی نظرسنجیهای چند سال اخیر نشان داده است که از اعتماد کاربران به رسانههای اجتماعی و بهویژه فیسبوک کاسته شده است؛ در نظرسنجی CB Insights ، شصت درصد مخاطبان گفته بودند که در طول ۱۰ سال، تأثیر منفی اجتماعی فیسبوک بیش از همه بوده است.
رسانههای اجتماعی حس حضور و در لحظه «بودن» را به کاربر میدهد؛ با اتقاقات پیرامون، درگیرش میکند و میتواند او را بهروز و آماده برخورد با رویدادها کند.
در کنار دهها کاربرد سودمند، اکنون بسیاری از پژوهشگران ارتباطات و روانشناسی ارتباطات، کارکردهای منفی رسانههای اجتماعی همچون «هیپوکراسی»، تبعیت از گروههای مرجع و یا همسانسازی ظاهری را مورد توجه قرار دادهاند. در سالهای اخیر، اتهام به انزوا کشاندن کاربران بهجای تعامل اجتماعی واقعی، به رسانههای اجتماعی وارد شده است.
اما اکنون کاربران احساس میکنند که حتی اطلاعات خصوصی آنها و منتشر کردن گرایشهای سیاسی و اجتماعیشان در رسانههای اجتماعی، میتواند مورد استفاده «برادر بزرگ» قرار گیرد و از این رو خود را در فضایی شبیه «۱۹۸۴» جورج اورول یا «برزیل» تری گیلیام مییابند.
نیاز بشر به «خودبیانگری» اکنون پاشنه آشیلی برای او در جهت هژمونی غولهای رسانهای شده است.
فیسبوک و رسانههای اجتماعی، علاوهبر آنکه میتوانند تمام اطلاعات محرمانه شما را ثبت کنند و حتی به اطلاعات ابزارکهای دیگری که از طریق فیسبوک از آنها استفاده میکنید دست یابند و یا چتها و رفتار آنلاین شما را نیز ثبت کنند، میتوانند همواره مکان شما را نیز بهطور دقیق مشخص کنند.
با وجود این بحران بیاعتمادی و همچنین پخش اخبار جعلی گسترده در فیسبوک، اکنون برخی از پژوهشگران میگویند که این وضعیت میتواند سبب افزایش اقبال به رسانههای سنتی مانند رادیو و تلویزیون و یا به رسانههای اجتماعی آلترناتیو، کوچکتر یا تخصصیتر شود.
رویکرد خردهرسانهای و شهروندی شدن رسانهها که برخی از نظریهپردازان ارتباطات از آن بهعنوان مشخصه دوران پستمدرن یاد میکنند، اکنون با چنین رخدادهایی میتواند جلوه دیگری بیابد.
جایگاه حریم شخصی و اشتراک و جهتدهی به افکار عمومی توسط این غول رسانهای، نهتنها در مطالعات دانشگاهی، بلکه حتی در گفتوگوهای روزمره مردم نیز اکنون به موضوع قابل بحثی بدل شده است.
اگر اریک اریکسون اکنون زنده بود، شاید در دوران پس از فیسبوک، تعریف تازهای از «اعتماد» در مراحل رشد روانی-اجتماعی ارائه میداد.