چشمانداز صلح؛ روشنایی در آخر تونل
در افغانستان دو روند سیاسی، موازی و دستبهدست پیش میرود: «طرح خلیلزاد» برای کلیدزدن گفتوگوهای صلح با طالبان و همزمان، تدابیری برای برگزاری انتخابات ریاست جمهوری پنج ماه آینده. آمریکا با گماشتن زلمی خلیلزاد، دیپلمات کارکشته پیشین در مقام نماینده ویژه خود در امور صلح افغانستان، جدیترین گام را در جهت رسیدن به توافق سیاسی با طالبان برداشته تا بنبست سیاسی و امنیتی هفده ساله در این کشور شکسته شود. در این دو ماه که آقای خلیلزاد روی کار آمده بیشتر وقت خود را یا در کابل و قطر گذرانده، یا در هواپیما در راه کابل و قطر. اگر بتوان این تلاشها را جدیترین اراده آمریکا در باز کردن قفل بسته صلح افغانستان تفسیر کرد، آیا چالش دیگری بر سر راه صلح افغانستان وجود دارد؟ آمریکا به چه بهایی در پی برقراری صلح در افغانستان است تا نیروهایش را از این کشور خارج کند؟ و آیا حفظ دستآوردهای دموکراتیک در کشوری که خون بیش از ۲۳۷۲ آمریکایی در آن ریخته شده و ۱/۱ تریلیون دلارش خرج شده برای واشنگتن مهم است؟ در این مقاله می کوشم اتفاقات سیاسی اخیر به عنوان معیار سنجش موفقیت صلح و دموکراسی در افغانستان را بررسی کنم.
آیا رویای صلح افغانستان محقق میشود؟
چشمانداز صلح در افغانستان این روزها روشنتر از هر وقت دیگر بهنظر میرسد. آمریکا، طالبان و دولت افغانستان، هر سه بازیگر اصلی جنگ، به گفتوگو برای رسیدن به توافق سیاسی اشتیاق زیادی نشان دادهاند. بهنظر میرسد هر سه طرف سرانجام به این درک رسیدهاند که بنبست موجود راهحل نظامی ندارد و روند سیاسی باید شروع شود. دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا که جنگ افغانستان را با منافع ملی خود بیارتباط و ضایعهبار میداند، هرچه به سال ۲۰۲۰ و انتخاباتی که امیدوار است در آن دوباره به ریاست جمهوری برسد، نزدیکتر میشود، کاسه صبرش برای حفظ نیروهایش در افغانستان و پرداخت هزینه بلند جنگ لبریزتر میشود. دولت افغانستان هم که بار جنگ خونین و هولناک بر شانههایش سنگینی میکند و به گفته رئیس جمهور غنی تنها در چهار سالی که او در راس قدرت است جان ۲۸ هزار سرباز را گرفته، راه دیگری ندارد جز تن دادن به سازش سیاسی با طالبان. ادامه جنگی که زندگی عادی مردم را تیره و تار کرده و حتی سادهترین امور دیگر بدون ترس و دلهره ممکن نیست. از سوی دیگر، طالبان مورد حمایت پاکستان که با تصرف، چیرگی یا نفوذ بر تقریبا نیمی از خاک افغانستان (۴۵ درصد به گفته بازرسان آمریکایی) به نیرومندترین موضع خود در این ۱۷ سال گذشته رسیدهاست، دیپلماسی را ابزار موثری برای برآوردن خواستهای خود میپندارد. پیوستن پنج فرمانده ارشد زندانی پیشین گوانتانامو به دفتر قطر، حضور سنگین دیپلماتهای طالبان در نشست مسکو و انجام دستکم دوباره مذاکره رو در روی با زلمی خلیلزاد در قطر (در یک مورد که به سه روز گفتوگوهای فشرده کشید) هم نشانهای از تمایل طالبان به رسیدن به توافق سیاسی تحلیل میشود. از موضعگیری طالبان چنین برمیآيد گروهی که به تمامیتخواهی و بنیادگرایی اتکا کرده بود، دستکم در گفتار رفتاری در پیش گرفته که برای رسیدن به یک دولت جامع میتواند موثر باشد. بنابرین، تصویری که در دسترس است نشان میدهد که گفتوگوهای صلح و احتمال توافق سیاسی برخاسته از ناچاری هر سه طرف اصلی قضیه این کشور است. این است که آمریکا که تا چند ماه پیش اصلا مذاکره مستقیم با طالبان را منتفی میدانست، حالا با معرفی خلیلزاد بازیگر خود را مشخص کرده و از افغانستان نیز خواسته یک هیات رایزنی ملی فراتر از نمایندگان دولت و متشکل از جامعه مدنی و احزاب بانفوذ برای نشستن پشت میز مذاکره با طالبان دستوپا کند.
چالشهای یک بازی پیچیده
البته چارچوب مذاکرات صلح افغانستان بدون شک از این سه بازیگر فراتر خواهد رفت. قدرتهای منطقهای و جهانی مانند پاکستان، ایران، روسیه و چین نیز در این روند منافع خود را جستجو میکنند. هرچند هیچ یکی از این کشورها با مباحثه و مذاکره طالبان بین دولت و طالبان مخالفت نکردهاند، دنبال صلحی هستند که منافع خودشان را تهدید نکند. بهطور مثال پاکستان که همواره نقش حامی طالبان را داشته و از دید کابل این نقش تخریبگر بوده، برای جان دادن به روند صلح چهرههای تاثیرگذار طالبان را از زندانهای خود آزاد کرده: ملا عبدالغنی برادر، معاون ملاعمر و ملا صمد ثانی، فرمانده ارشد طالبان که پیش از این هم به گفتگوهای صلح تمایل نشان دادند و از سوی پاکستان بازداشت شدند. مسکو که نخستین رو در روی میان اعضای شورای عالی صلح و طالبان را زمینهسازی کرد و ایران هم که در این روند حضور فعال داشت. بنابرین، به نظر میرسد یک بازی پیچیده سیاسی در پیش رو است و اگر آمریکا و افغانستان نتوانند منافع خود را با این بازیگران در چارچوب صلح افغانستان گره بزنند و نگرانیهای آنها از سازش احتمالی دولت و طالبان را رفع نکنند، رویای برقراری صلح افغانستان به راحتی تعبیر شدنی نخواهد بود.
بهای صلح
آمریکا پس از حملات یازدهم سپتامبر گرچه با هدف گرفتن انتقام و مجازات شبکه القاعده به افغانستان لشکرکشی کرد و ظرف چند ماه توانست نظام امارت اسلامی طالبان را سرنگون کند، اما دایره سیاست خارجی آمریکا در قبال افغانستان به زودی از ماموریت ضدتروریستی به دولتسازی و دموکراتیزه کردن افغانستان پس از طالبان گسترش یافت. افغانستان فراموششده دوباره در محور توجه جهانی قرار گرفت و رفته رفته به یک کشور دموکراتیک با دولت پاسخگو متحد غرب تغییر چهره یافت. راهی که افغانستان در این مدت در زمینه حقوق زنان و اقلیتها، آزادی بیان و مطبوعات، آموزش و پرورش در پرتو یک قانون اساسی مردمسالار با سرمایهگذاری هنگفت که بیش از یک تریلیون دلار میشود، کوتاه نیست. این کشور در این مدت سه انتخابات پارلمانی و سه انتخابات ریاست جمهوری برگزار کرده و اقتدار را به صورت مشروع و دموکراتیک انتقال دادهاست. اما همه این دستآوردها اکنون زیر سایه مذاکرات صلح با طالبان رفتهاست. طالبان که ادعا دارد دولت آنها به زور آمریکا سرنگون شده، نه این نظام را قبول دارد و نه وقعی به دستآوردهای آن میگذرد. شورشیان مخصوصا در پی تغییر قانون اساسی هستند تا با روایت خودشان از اسلام سازگارتر شود. به نظر میرسد طالبان از موضع گذشته خود تا حد زیادی عقبنشینی کرده و در نشست مسکو، از تحصیل و کار زنان طبق قوانین اسلامی در دیگر نقاط جهان از استقبال کرده است. اما در مقابل، آمریکا هم از موضع اش کوتاه آمده، که این کار، برخی را در افغانستان نگران کردهاست. آقای خلیلزاد در تازهترین دور مذاکراتش با طالبان در قطر که سه روز طول کشید، درباره رسیدن به توافق ظرف پنج ماه پیش از انتخابات ریاست جمهوری، تعلیق انتخابات ریاست جمهوری، ایجاد دولت موقت و حتی رئیس دولت موقت (ستار سیرت) گفتگو کرده، هرچند روشن نیست به چه تفاهمی رسیدهاست. افغانها نگرانند که رسیدن به طرحی که به دولت موقت و تغییر قانون اساسی طبق میل طالبان و ایجاد دولتی بیانجامد که بیشترین سودش را طالبان ببرند، این بازگشت به زمان سلطه طالبان بر افغانستان شباهت خواهد داشت و در روند دموکراتیک پرهزینه مالی و جانی عقبگردی نپذیرفتنی خواهد بود.
واقعیت این است که برای دولت آمریکا بهرهبری دونالد ترامپ نه حکومتداری خوب و نه دموکراسی در افغانستان چندان مهم نیست. ترامپ افغانستان را یک کشور قبائیلی هزاران کیلومتر دور از مرزهای آمریکا میداند و آنچه برایش مهم است کاهش هزینه جنگ آمریکا پیشاپیش ماههای حساس مبارزات انتخاباتی آمریکا است. اگر روند صلح بیش از این جان بگیرد، شکی نیست که آمریکا، شیر جریان برگزاری انتخابات افغانستان را که در دست دارد، خواهد بست و به سمت معاملهای پیش خواهد رفت که با تامین منافع طالبان و حامیانش به یک توافق نسبی در افغانستان برسد. چیزی که بسیاری در افغانستان به آن انتخابی از سرناچاری خواهند گفت. اما اگر آمریکا ببیند که پاکستان مانع توافق طالبان می شود و نتواند برای حفظ حیثیت و اعتبار بین المللی اش کاری کند، هرگز انتخابات را به تعویق نخواهد انداخت.