شما صفحه ای از سایت قدیمی ایران اینترنشنال را مشاهده می کنید که دیگر به روز نمی شود. برای مشاهده سایت جدید به iranintl.com مراجعه کنید.

آینده‌ جنبش‌های اسلام‌گرا پس از کشته‌شدن قاسم سلیمانی

 

به کشته شدن قاسم سلیمانی و همراهانش از زوایای مختلفی می‌توان نگاه کرد، چون او نماد بسط و گسترش مجتمع‌های ایدئولوژیک‌-نظامی‌-تجاری (قاچاق و پولشویی و پول‌پاشی) در منطقه است. اما زاویه‌ای که بیش از همه اهمیت دارد، این است که با مرگ او، جنبش‌های اسلام‌گرا در منطقه چه تحولی را از سر خواهند گذراند، تقویت خواهند شد یا تضعیف.

این پرسش پس از مرگ بن‌لادن و ابوبکر بغدادی نیز مطرح شد. عده‌ای می‌گفتند که جریان اسلام‌گرایی وابسته به شخص نیست و القاعده و داعش حتی به‌رغم از دست دادن قلمرو، به حیات خود ادامه خواهند داد و جذب نیرو می‌کنند. در مقابل نیز، عده‌ای بر این باور بودند که کشته شدن چهره‌های شاخص این جنبش‌ها بر فرایند تبلیغات، عضو‌گیری و جمع‌آوری منابع این سازمان‌ها تاثیر منفی می‌گذارد، چون همان‌طور که «برد» تقویت‌کننده است، «باخت» این گروه‌ها را تضعیف و نیروها را از دورشان پراکنده می‌کند.

 

منطق شهادت جایی متوقف می‌شود

واژه‌ کلیدی اسلام‌گرایان در این بحث «شهادت» است. آن‌ها به شهادت به‌صورت یک پدیده فرازمینی نگاه می‌کنند، اما چنین نیست. هرقدر نیروهای اسلام‌گرا روی تبلیغ شهادت و جاودانگی کار کنند، از تاثیر این موضوع که قدرت نظامی ایالات متحده آمریکا می‌تواند دشمنان این کشور را با پهپاد و موشک شکار کند، نمی‌کاهد. اسلام‌گرایان نیز در برخورد با رقبا از همین منطق استفاده می‌کنند. شیطانی و الهی بودن قدرت، از «قدرت» بودنش نمی‌کاهد. 

همچنین وقتی تعداد شهدا افزایش پیدا کند، وفاداران بدانجا هدایت می‌شوند که چرا خداوندی که قادر متعال است از شهادت این‌ها پیشگیری نمی‌کند؟ شهادت تا وقتی در میدان جنگ به پیروزی کمک می‌کند، می‌تواند به بسیج عمومی بینجامد، اما وقتی دامنه‌اش گسترده شد، موجب تامل دوباره کسانی خواهد شد که نمی‌خواهند به خیل این شهدا بپیوندند. از این جهت، کشته شدن تعداد زیادی از فرماندهان نظامی اسلام‌گرا یا ایدئولوگ‌هایشان به نفع این گروه‌ها نیست.

دولت‌های غربی در مواجهه با داعش و جمهوری اسلامی به‌خوبی متوجه این منطق نشده‌اند، موضوعی که دولت ترامپ می‌خواهد به آن‌ها خاطر‌نشان کند. آمریکایی‌ها در مقابله با کمونیسم و فاشیسم نیز با همین منطق سرسختانه ایستادند و پیروز شدند.    

 

مرگ‌باوری محبوب نمی‌ماند

کسانی مثل قاسم سلیمانی ایدئولوگ و نظریه‌پرداز نیستند. بنابر‌این، مرگ و کشته شدن آن‌ها به باورهای ایدئولوژیک از حیث صرف ایدئولوژی آسیبی وارد نمی‌کند اما چند دسته پرسش برای هواداران ایجاد می‌کند. اول این‌که ایدئولوژی با چرخه‌ کشتار هرچه بیشتر، به ورطه‌ مرگ‌باوری سقوط می‌کند. مرگ‌باوری فقط می‌تواند اقلیتی کوچک از جوامع را جلب کند، چون اکثر مردم به دنبال ادامه‌ حیات و لذت از زندگی‌اند. بدین ترتیب، اگر مخالفان یک ایدئولوژی با آن به مقابله‌ نظامی بپردازند، لزوما آن را تقویت نمی‌کنند بلکه در دراز‌مدت با تحمیل فرهنگ مرگ‌باوری، از دامنه‌ نفوذ آن می‌کاهند.

 

مقدس‌سازی با قدرت سیاسی جمع نمی‌شود

دسته‌ دوم پرسش‌ها هنگامی مطرح می‌شود که جنگجویان یک ایدئولوژی سهمی از قدرت داشته باشند. بدون قدرت، آن‌ها در معرض هیچ‌گونه پرسشی نیستند و همچنان می‌توانند از موضع قربانی و مظلومیت توده‌ها را خطاب قرار دهند. اما هنگامی که سهمی از قدرت یا همه‌ آن در اختیار آن‌هاست، کشته شدنشان دیگر وجه حسین‌گونه نخواهد داشت؛ هرچند در مورد امام سوم شیعیان نیز این نظریه مطرح شده است که برای کسب قدرت به سمت کوفه حرکت کرد (مراجعه شود به شهید جاوید، نوشته صالحی نجف‌آبادی).

شهید‌سازی یا مقدس‌سازی قدرتمندانی که دستشان به فساد و امتیاز و سرکوب آلوده است، بسیار دشوار است. در چهل سال گذشته، جمهوری اسلامی حتی نتوانسته یک تن از کشته‌ها یا مردگان خود را به مقام تقدس برای عموم برساند، حتی با بارگاه‌های چند صد میلیون دلاری؛ اما قبل از جابه‌جایی قدرت در سال ۱۳۵۷، این ظرفیت برای اسلام‌گرایان شیعه وجود داشت. 

بنابر‌این ترسی که گروهی از حذف ترویست‌های قدرتمند دارند و معتقدند این حذف آن‌ها را به چهره‌های مقدس تبدیل می‌کند، حداقل در مورد رهبران و مقام‌های جمهوری اسلامی بی‌مورد است. در روزگار گذشته که مردم از فساد و امتیازها و آدمکشی‌های حکومت‌های اسطوره‌ای خبردار نمی‌شدند، شاید برخی رهبران به مقام مقدس ارتقا می‌یافتند (مثل رهبران کلیسا) اما امروز، این امر تقریبا نا‌ممکن است چون اگر پاپ روی دست زنی بزند، خبرش چند ساعت بعد در همه‌ شبکه‌های تلویزیونی دیده خواهد شد.

 

مقدس‌سازی دستوری نیست

جمهوری اسلامی در شهید‌سازی و مقدس‌سازی از کسانی که دستشان به خون صدها هزار سوری، صدها آمریکایی و هزاران ایرانی آلوده است، کار بسیار دشواری در پیش خواهد داشت. شهید و مقدس فقط با اعلام و کارت بنیاد شهید و بارگاه‌سازی محقق نمی‌شود، بلکه به پس‌زمینه‌هایی نیاز دارد که امروز در ایران فراهم نیست. بدون این مقدس‌سازی، بسیج نیرو میان افراد مذهبی هم آسان نیست. بدین دلیل، مرگ افرادی مثل سلیمانی نه تنها به بسط جنبش اسلام‌گرایی منجر نخواهد شد بلکه نشانه‌ ضعف و افول آن تلقی خواهد شد، چون دعوای میان رهبران جمهوری اسلامی و معترضان و مخالفان بیشتر بر سر قدرت و منابع کشور است، نه بر سر این‌که تقدس به چه کسانی تعلق دارد.

در مورد تقدس، روزی که روحانیت شیعه قدرت را در دست گرفت، تصمیم‌ها گرفته شد: روحانیت شیعه در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ بر زمین نازل شد و همچنان روی زمین است.   

رهبران جمهوری اسلامی پس از کشته شدن وفاداران و سربازانشان، همیشه وعده کرده‌اند که این کشته‌ها موجب رویش می‌شود، چون تصور می‌کنند که در دنیای قبل از کسب قدرت، دارند این حرف‌ها را می‌زنند. مخاطب غیر از سخن، به جایگاهی که این سخن از آن گفته می‌شود (و نه صرفا شخص گوینده) نیز نگاه می‌کند. تا جایگاه گویندگان این‌گونه سخنان لحاظ شود، جادوی آن‌ها، که ناشی از باور و احساسی خاص است، تبخیر می‌شود. وقتی خامنه‌ای در پیام تسلیت به‌مناسبت کشته شدن سلیمانی و همرانش می‌گوید «همه‌ دوستان‌ــ و نیز همه‌ دشمنان‌ــ بدانند خط جهاد مقاومت با انگیزه‌ مضاعف ادامه خواهد یافت و پیروزی قطعی در انتظار مجاهدان این راه مبارک است»، مخاطبان ایرانی، از مخالف و موافق، این سخن را بدین معنا می‌گیرند که او به دنبال تهییج وفاداران و ارعاب مخالفان (ور رفتن با قدرت زمینی و نه امر آسمانی) است، همین. این‌گونه سخنان رهبرانی که مردم دهه‌هاست از آن‌ها سخن شنیده و عمل دیده‌اند، تاثیر تبلیغاتی چندانی ندارد. حتی وفاداران این سخن را بدین معنا می‌گیرند که «آقا نان ما را قطع نخواهد کرد».

 

به رفتار دولت‌های غربی بستگی دارد

تقویت یا تضعیف جنبش‌های اسلام‌گرایی در منطقه‌ خاورمیانه در پی کشته شدن رهبران اسلام‌گرا، بستگی تام و تمام به رفتار دولت ایالات متحده آمریکا و دیگر دولت‌های غربی دارد. اگر آن‌ها در برابر اسلام‌گرایان همچنان به دنبال چهار سیاست «انشاء‌الله گربه است» (اکثر دولت‌های اروپایی)، «عادی می‌شوند» (دولت اوباما)، «با آن‌ها نقاط مشترک جدی داریم» (چپ‌هایی مثل کوربین و برنی سندرز) و «میانه‌روهایشان را تقویت کنیم» (دولت کلینتون) باشند، این جنبش‌ها می‌توانند با کشته یا بدون کشته، به حیات خود ادامه دهند. اما اگر مثل دولت ترامپ در پی پاسخ به تحریکات آن‌ها باشند و به این کار ادامه دهند، در میان‌مدت و دراز‌مدت، این اسلام‌گرایان‌اند که بازنده‌اند چون گفتمان و ایدئولوژی آن‌ها به زندگی کرامت‌آمیز و سعادتمندانه‌ بشر ربطی ندارد. حذف جمعی از رهبران گروه‌های تروریستی اسلام‌گرا حاکی از چنین عزمی در دولت ترامپ است. 

 

تحلیلگر سیاسی و جامعه‌شناس
تازه چه خبر؟
گزارش‌های رسانه‌ای از مرگ شاهین ناصری، از شاهدان شکنجه نوید افکاری، در زندان تهران بزرگ خبر می‌دهند. منابع نزدیک به خانواده شاهین ناصری در گفت‌وگو با...More
طالبان اسامی شماری از افراد از جمله دو نفر از فرماندهان نظامی طالبان را که به سمت‌های مهم دولتی منصوب کرده است، اعلام کرد. به گفته ذبیح‌الله مجاهد،...More
حسن زرقانی دادستان مشهد از بازداشت شش متهم پرونده کودک‌ربایی در این شهر خبر داد و اعلام کرد که متهم اصلی پرونده هنوز دستگیر نشده وفراری است. زرقانی...More
پارلمان اروپا در قطعنامه‌ای اعلام کرد گروه شبه‌نظامی حزب‌الله لبنان که بارها وفاداری ایدئولوژیک قوی خود به جمهوری اسلامی را نشان داده، دولت لبنان را...More
ارتش سودان در بیانیه‌ای که از تلویزیون دولتی این کشور پخش شد، اعلام کرد تلاش برای کودتا را خنثی کرده و اوضاع تحت کنترل است. یک عضو شورای حکومتی سودان...More