اخوان المسلمین در کنار ایران، کوالالامپور علیه ریاض
هرچند کودتای ژنرال عبدالفتاح سیسی علیه دولت اخوان المسلمین به رهبری محمد مرسی در تابستان ۱۳۹۲ در مصر لطمهای جدی به توان سیاسی این قدیمیترین جنبش سیاسی اسلامگرای اهل سنت زد و صدها تن از فعالان آن در مصر را راهی زندان و میدانهای اعدام کرد، گفتمان سیاسی اخوان المسلمین در خارج از جهان عرب، بهویژه در ترکیه و مالزی، به حیات خود ادامه داد.
این جریان سیاسی در ترکیه، قدرتی را که از سال ۱۳۸۱ به دست آورده بود، علیرغم تمامی فراز و فرودها، از اعتراضهای دامنهدار پارک گزی در تابستان ۱۳۹۲ گرفته تا رخداد موسوم به کودتای ۱۵ ژوییه سال ۱۳۹۵، تداوم بخشید و در مالزی، به نیروی اصلی اپوزیسیون بدل شد تا سرانجام در سال ۱۳۹۷، در انتخابات پیروز شد.
در این میان اما، این دولت قطر بود که در این سالها بار حمایت از جنبش اخوان در جهان عرب را به دوش کشید تا بهطور روزافزون به ترکیه نزدیک و نزدیکتر شود، نزدیکی که بستر تاریخی مهمی نیز داشت، بستری که نزدیکی تاریخی خاندان آل ثانی با دولت عثمانی و کسب حمایت از عثمانی و دولت ایران در مقابله با خاندان آل خلیفه، که بعدها در بحرین کسب حاکمیت کرد، مهمترین مولفه آن را تشکیل میدهد.
از سوی دیگر، هرچند کودتای تابستان ۱۳۹۲ در مصر رابطه ترکیه تحت رهبری اخوانیهای ترک و مصرِ تحت رهبری ارتشیهای ضد اخوان المسلمین را وارد یکی از تیرهترین دورهها کرد، مساله سوریه و شکلگیری بلوک سنی در برابر بلوک شیعی در خاورمیانه با بستری که سیاست خارجی احمد داود اوغلو برای آن فراهم میکرد از سویی و شکلگیری برجام و تنشزدایی ایران و آمریکا و در نتیجه، قدرتگیری ایران در منطقه از سوی دیگر، توانست ترکیه و عربستان سعودی را دستکم بهمدت ۴ سال در کنار یکدیگر نگه دارد. این رابطه بهگونهای پیش رفت که داود اوغلو در سال ۲۰۱۵، بهصراحت از ترکیه و عربستان سعودی بهعنوان دو بال جهان اسلام یاد کرد و مولود چاوش اوغلو در اجلاس امنیتی مونیخ در فوریه ۲۰۱۷، پابهپای عادل الجبیر، وزیر خارجه وقت عربستان سعودی، دولت ایران را به سبب آنچه سیاست فرقهگرایی و گسترش امپراتوری شیعی در خاورمیانه مینامید، به باد انتقاد گرفت.
استقبال کمنظیر ملک سلمان، پادشاه عربستان سعودی، از رجب طیب اردوغان در ریاض، در سفر دورهای او به کشورهای خلیج فارس، همگی حاکی از میزان صمیمیت رابطه دو کشور قدرتمند سنی خاورمیانه بود و واکنش سریع تهران در قالب سفر روحانی به عمان و کویت را در پی داشت.
اما آنچه اردوغان به آن توجه نداشت شاید این بود که جنبش محمد عبدالوهاب تنها جنبشی ضدشیعه و احیاگر هویت سنی شبهجزیره نبود، بلکه جنبشی بود ضد حاکمیت عثمانی و ترکان بر نجد.
اردوغان نمیدانست خادمان حرمین شرفین کلید رهبری جهان اسلام را نه به دست کس دیگری میدهند و نه حتی این موقعیت را با کسی شریک میشوند، آن هم در موقعیتی که ولیعهدی جاهطلب چون محمد در ریاض، با کنار زدن عمویش، خود را آماده به دست گرفتن زمام امور میکند و دوست خوبی چون ترامپ نیز وارد کاخ سفید شده است تا هرچه بیشتر به رهبری عربستان سعودی بر جهان اسلام لبخند زند.
به این ترتیب، تنها چند ماه پس از ماه عسل ترکیه و عربستان سعودی در زمستان ۱۳۹۵، سفر تاریخی ترامپ به ریاض در اردیبهشت ۱۳۹۶ و تشکیل اجلاس کشورهای اسلامی در ریاض با حضور ترامپ، در شرایطی رقم خورد که جای خالی اردوغان بهعنوان رییسجمهوری تنها کشور مسلمان عضو ناتو در این نشست آشکار بود و در حالیکه ترامپ روسای جمهوری کشورهای اسلامی سنی را برای اعلام وفاداری به ملک سلمان آنجا جمع کرده بود، غیبت اردوغان معنادار مینمود.
نشست مه ۲۰۱۷ (اردیبهشت ۱۳۹۶) هرچند نتوانست رهبری عربستان سعودی بر جهان اسلام را تثبیت کند، موفق شد ملک سلمان را در کنار فتاح سیسی قرار دهد و به شکلگیری بلوکی مرکب از مصر و عربستان سعودی همراه با امارات متحده عربی و بحرین بینجامد، بلوکی که گرچه ویترین آن در اختیار ملک سلمان بوده و است، به باور بسیاری از ناظران، قدرت واقعی آن در دست ژنرال مصری است که موفق شده است به غربیها بقبولاند تنها مرد قدرتمند و مصمم خاورمیانه در مواجهه با اسلامگرایان است.
بلوک جدید اما بلافاصله قطر را هدف گرفت تا مبارزه با اسلامگرایی افراطی را از تنها دولت عربی نزدیک به اخوان المسلمین شروع کرده باشد، هدفگیری و محاصرهای اقتصادیـمرزی که با هوشمندی تهران، به فرصتی در سیاست منطقهای ایران تبدیل شد و نه تنها به استقلال قطر از عربستان سعودی و حتی توانمندسازیاش منجر شد بلکه صدای مستقل از ریاض را در کشورهایی چون کویت و عمان نیز تقویت کرد.
اما آنچه از می ۲۰۱۷ تا دسامبر ۲۰۱۹ در خاورمیانه اتفاق افتاد و به نشست کوالالامپور انجامید نیز برآیند معادلات را به نفع ایران و به ضرر عربستان سعودی پیش برد تا محور اخوان المسلمین احساس کند میتواند در مواجهه با عربستان سعودی، با اطمینان بیشتری کنار ایران بایستد.
وقتی در اکتبر ۲۰۱۷، ترامپ اعلام کرد بهزودی از برجام خارج میشود و بهویژه وقتی در می ۲۰۱۸، از برجام خارج شد و سیاست فشار حداکثری علیه ایران را اعلام کرد، ناظران کموبیش توقع داشتند اقتصاد ایران به شرایط فروپاشی برسد و به تضعیف قدرت منطقهای ایران بینجامد. اما علیرغم آسیب دیدن شدید اقتصاد ایران، رژیم سیاسی حاکم توانست هم با سرکوب بحرانهای داخلی را کنترل کند و هم حوزه نفوذش در خاورمیانه را کموبیش همانند سابق حفظ کند.
از دیگر سو، دولت ایران در مساله سوریه توانست با رفتاری گشادهدستانه در قبال ترکیه، الگوی رقابت را به الگوی همکاری و اشتراک منافع تغییر دهد و مساله را از صورتبندی سنیـشیعی خارج کند.
در قبال قطر نیز رویکرد حمایتی تهران چنان موثر افتاد که قطرِ کوچک اعتمادبهنفس مقاومت و حتی مقابله با عربستان سعودی را پیدا کرد.
سقوط پهپاد آمریکایی، حمله به آرامکو و تداوم مساله یمن نیز نشان داد که در نهایت، ترامپ گام عملی چندانی در حمایت از عربستان سعودی بر نخواهد داشت، جز اینکه هرچه بیشتر و هرچه گرانتر سلاح به آن کشور بفروشد.
همچنین نزدیکی عربیـعبری علیه جمهوری اسلامی مشروعیت عربستان سعودی در افکار عمومی جهان عرب را به نحو چشمگیری کاهش داد. این در حالی است که نفوذ فرهنگی و مشروعیتبخش ترکیه در جهان عرب افزایشی روزافزون داشته و این اردوغان بوده است نه ملک سلمان که مقابل دیدگان مردم عرب بهعنوان رهبری فرهمند که در برابر اسرائیل و جهان مسیحیت میایستد و عظمت عصر عثمانی را به مسلمانان بازمیگرداند، جلوه کرده است.
به این معادلات باید بازگشت ماهاتیر محمد، نخستوزیر ۹۳ ساله مالزی و شخصیت مورد احترام اخوان المسلمین و دوست قدیمی اسلامگرایان ایرانی، را نیز افزود.
در چنین شرایطی، نشست کوالالامپور شکل گرفت، حسن روحانی را در یک قاب با امیرتمیم بن حمد، اردوغان و ماهاتیر محمد نشاند تا پیام روشنی به ریاض فرستاده باشد، پیامی واضح که میگوید عربستان سعودی در مواجهه با یک کشور اسلامی دیگر چون ایران، دستکم پشتیبانی «برادران مسلمان» را نخواهد داشت.