استراتژی اصلاحطلبها برای حفظ جمهوری اسلامی ایران چیست؟
تمام موضعگیریهای سران نظام حکایت از آن دارد که اصرار بر «امتناع از مذاکره» تصمیم راهبردی جمهوری اسلامی ایران، حداقل تا پایان دوره اول ریاست جمهوری ترامپ، خواهد بود. همزمان نظام راغب است نشان دهد تحریمها بیاثر بوده است و اکثر مردم ایران نیز از تصمیم حاکمیت دفاع میکنند.
از سوی دیگر، در صورتی که ترامپ بعد از ۲۰۲۰ در مسند قدرت باقی بماند، نظام برای پیشبرد مذاکرات احتمالی از موضع قدرت، سخت نیازمند نمایش اقتدار از نوع دوم خرداد ۷۶ یا ۲۲ خرداد ۹۲ است.
رهبر جمهوری اسلامی ایران این خواسته نظام را چندی قبل در یک سخنرانی بهوضوح بیان کرد: «حالا آخر امسال هم یک انتخاباتی هست؛ باز هم با وجود بعضی از تردیدآفرینیهایی که بعضی از افراد میکنند، من میدانم که مردم با شور و شوق در این انتخابات شرکت خواهند کرد.»
در چنین اوضاع و احوالی، با توجه به گسستی که اعتراضهای سراسری دیماه ۱۳۹۶ با نظام ایجاد کرد و شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» و همچنین، فراگیرتر شدن مطالبه «براندازی نظام»، تحقق این خواسته رژیم و کشاندن اکثریت مردم پای صندوقهای رای بیش از پیش دشوار به نظر میرسد.
در این بین، ورود زودهنگام اصلاحطلبها به بحث انتخابات و مصاحبههای فراوانی که شخصیتهای این جناح تاکنون انجام دادهاند حکایت از این دارد که حاکمیت وظیفه «گرم کردن تنور انتخابات» را بر دوش اصلاحطلبها و گروهای فرهنگی همسو با آنها نهاده است. محسن رهامی، رییس کمیته راهبردی اصلاحطلبان با شورای نگهبان، اخیرا در مصاحبهای فاش کرده است که اصلاحطلبها و اصولگراها دوسال است با هدف «حفظ امید مردم به صندوقهای رای» جلسههای منظمی در بیت رهبری میگذارند.
در همین راستا، قوه قضاییه همزمان که فشار را بر فعالان مدنی و سیاسی داخل کشور که خواستار استعفای سیدعلی خامنهای و عبور از جمهوری اسلامی شدند شدت بخشیده است، از اجرای احکام زندان اصلاحطلبهایی چون فیضالله عربسرخی و غلامحسین کرباسچی امتناع ورزیده است. از همه جالبتوجهتر حرکت هماهنگ روزنامهها و خبرگزاریها برای پوشش خیز زودهنگام اصلاحطلبها برای انتخابات است؛ بهخصوص بازتاب رسانهای گسترده دیدارهای فراوان و بیسابقه محمد خاتمی، رهبر ممنوع التصویر اصلاحطلبها، با اقشار مختلف مردم، که محور اصلیاش «لزوم مشارکت بدون قید و شرط در انتخابات» و حمایت از موضع «امتناع از مذاکره» است، از عزم حاکمیت برای استفاده ابزاری از گفتمان اصلاحات خبر میدهد.
اما پاسخ اینکه چرا باید رهبر اصلاحات مردم را به فداکاری برای شرکت در انتخاباتی تشویق کند که نه آزاد است نه رقابتی نه شفاف و نه حتی سالم، اینکه چرا مردم جانبهلبرسیده و ناراضی ایران مجبور به حمایت از نظامی استبدادی، سلطهگر، توسعهطلب و مداخلهجو شوند که خاورمیانه را به آتش کشیده است و کشور را تحت شدیدترین تحریمها قرار داده است و اینکه چرا باید حفظ امید مردم به صندوقهای رای بالاترین اولویت اصلاحطلبها باشد را باید در این حقیقت جستوجو کرد که اصلاحطلبها فقط در چارچوب جمهوری اسلامی برای خود موقعیت سیاسی قائلاند و خارج از این چارچوب، از نگاه آنها، وضعیتشان بهتر از اصولگراها نخواهد بود. اصلاحطلبها به این جمعبندی رسیدهاند که مشروعیت نظام به پایینترین حد رسیده است و تحریم انتخابات میتواند از یک طرف، آمریکا را به پیگیری و حتی گسترش تحریمها تشویق کند و از طرف دیگر، گفتمان براندازها را برای اولین بار جایگزین گفتمان شکستخورده اصلاحات کند که نشانه انکارناپذیری خواهد بود که اکثریت مردم ایران از جمهوری اسلامی عبور کردهاند.
اصلاحطلبها به این حقیقت اذعان دارند که محبوبیتشان بهشدت کاهش یافته است و نظریهپردازهای اصلاحات راهبردهای گوناگونی را برای پشت سر نهادن این بحران در دستور کار قرار دادهاند. قبل از اینکه به شرح مهمترین آنها بپردازیم، شایان توجه است که برای اصلاحطلبها جلوگیری از گسترش گفتمان براندازی در اولویت است و راهبردهای تکراری چون لزوم جلوگیری از پیروزی اصولگراها و یکدست شدن حاکمیت مستهلک شده است و دیگر مانند گذشته قابل طرح نیست.
استفاده ابزاری از سلبریتیها
سعید حجاریان، نظریهپرداز جنبش اصلاحات، با اشاره به احتمالهای مختلف درباره شرایط اصلاحطلبها در آینده، گفت: «ممکن است مردم جملگی اصلاحطلبان را پس بزنند و میان هسته سخت پالایششده (اصولگرایان) و دیگر اصلاحطلبان تمایزی نگذارند. اصلاحطلبان در صورت قرار گرفتن در چنین وضعیتی، باید سیاستهای خود را بهتعبیر مولانا از دهان غیر مطرح کنند. به این معنا که سیاستهایشان را نخست با گروههای مرجع جدید شامل هنرمندان، مشاهیر و... در میان بگذارند و پس از دریافت بازخوردها و اعمال تغییرات احتمالی، سیاستها توسط همان گروههای مرجع جدید در جامعه منعکس شود، یعنی عملا اصلاحطلبان در این فاز در پشت صحنه قرار بگیرند.»
اینهمانی کاذب بین وجود سرزمینی ایران و جمهوری اسلامی
اصلاحطلبها سعی دارند این باور را به کالبد جامعه القا کنند که سقوط جمهوری اسلامی بهناگزیر به تجزیه ایران میانجامد. حمیدرضا جلاییپور در مقالهای در حمایت از سپاه پاسداران اظهار کرد که «در ایران، اقلا ده میلیون فرد ناکام داریم. اگر سازمان امنیت کشور ضعیف بشود، این ناکامان قدرت دارند تمامیت ارضی ایران را به مخاطره بیندازند». تاجزاده نیز در ویدیویی که در رسانههای اجتماعی منتشر شده است مدعی شد که «راهحل مسالمتآمیز امکان ندارد و هر حرکتی برای تغییر جمهوری اسلامی بدون استثنا با خشونت همراه خواهد شد. حکومت نباید در ایران تضعیف بشود، تضعیف بشود یا هرجومرج است یا تجزیه است یا جنگ است یا گرفتاریهای دیگر است».
شَرنمایی هر نوع حرکت رادیکال و انقلابی
نظریهپردازهای اصلاحطلب بر دوراهی «اصلاحات یا انقلاب» تاکید دارند و مدعیاند تاکنون هیچ انقلابی به دموکراسی منجر نشده است و هر تلاش انقلابی و هر جنبش اجتماعی که مطالبات رادیکال داشته باشد به هرجومرج، جنگ داخلی (از نوع سوریه، لیبی و مصر) و تجزیه کشور منتهی میشود. از نظر آنها تنها راه رسیدن به دموکراسی و گذار از جمهوری اسلامی ایران قبول اصلاحات تدریجی نخبهگرایانه و محدود شدن مشارکت سیاسی شهروندان به حضور در پای صندوقهای رای است.
بیفایده نشان دادن تحریم انتخابات
یکی از قدیمیترین و موثرترین تاکتیکهای اصلاحطلبها در کمرنگ کردن فراخوانهای مکرر گروههای برانداز به تحریم انتخابات، بیفایده نشان دادن این اقدام بوده است. ادعای اصلاحطلبها درباره «بیاثری تحریم انتخابات» بر این استوار است که دورههای پیشین انتخابات نشان داده است که به هر حال، همیشه جمعیت بزرگی از مردم (۳۰ الى ۴۰ درصد) به دلایل مختلف در انتخابات شرکت میکنند و نظام به لطایف الحیل، آن مشارکت محدود را بزرگ جلوه میدهد و بدین ترتیب، نظام به مراد خود میرسد و تحریم انتخابات به نتيجه مطلوب نمیرسد.
ترساندن مردم از افزایش مطالبات و تحریم انتخابات
ورود زودهنگام محمد خاتمی، رییسجمهوری پیشین دولت اصلاحات، به موضوع انتخابات ظاهرا برای جلوگیری از رواج بحثهایی است که گروهی از نیروهای اصلاحطلب حضور در انتخابات را مشروط کردهاند، چون خاتمی میداند اگر مشارکت اصلاحطلبها منوط شود به «آزاد و عادلانه» بودن انتخابات بر اساس ضوابط و استانداردهای بینالمللی و لغو کامل نظارت استصوابی، این یعنی تعلیق حضور اصلاحطلبها و لاجرم به تحریم انتخابات منجر میشود.
از سویی، سعید حجاریان، نظریهپرداز جریان اصلاحات، با عقبنشینی از ایده «حضور مشروط» و «تحریم انتخابات»، به اصلاحطلبها هشدار داد که در صورت برداشته شدن محدودیتهای انتخاباتی «نه اصولگرایی باقی میماند و نه اصلاحطلبی».
دوگانگی کاذب حاکمیت و رقابتی کردن انتخابات
اصلاحطلبها تنها گروهیاند که میتوانند جمهوری اسلامی ایران را یک دیکتاتوری دارای حاکمیت دوگانه و مستعد گذار به دموکراسی به جهانیان معرفی کنند؛ بدین دلیل ساده که شورای نگهبان تمامی رقبای حقیقی و مخالف وضعیت موجود را رد صلاحیت و از ورود به ساختار حاکمیت منع میکند، فقط اصلاحطلباناند که اجازه دارند با طرح شعارهای بیضرر و وعدههای توخالی و غیرعملی، تنور انتخابات را داغ کنند. با اینکه اصلاحطلبها از نظارت استصوابی و رد صلاحیتهای گسترده در انتخابات دل خوشی ندارند، معمولا به وضعیتی که امکان معرفی فهرستی از داوطلبهای نمایندگی هرچند بیخاصیت را برای مجموعه اصلاحطلبها فراهم آورد و رقابت جناحی حداقلی با اصولگراها را تضمین کند رضایت میدهند، گرچه از طرح پارهای انتقادها و چانهزنیهای سیاسی نیز غافل نمیشوند.
ایجاد ارتباط کاذب میان جنگ و تحریم انتخابات
اصلاحطلبها مدعیاند تحریم انتخابات و مشروعیتزدایی از نظام به جنگ منتهی میشود، چرا که ممکن است آمریکا را به در پیش گرفتن سیاست تغییر رژیم مصممتر کند و این امر از نظر آنها لاجرم به جنگ ختم میشود. محمد خاتمی، رییسجمهوری سابق، در یکی از آخرین سخنرانیهایش به این مساله اشاره کرد و گفت: «اصلاحطلبها و مردمِ ناراضی باید فداکاری و ازخودگذشتگی کنند و بهخاطر ایران پای صندوقها بیایند تا جلوی خطر اصلی [جنگ] گرفته شود.»
طرح منشور اصلاحطلبی
سعید حجاریان در تازهترین اظهاراتش، از طرح «منشور اصلاحطلبی» بهعنوان راه برونرفت از بنبست مشارکت مشروط/تحریم انتخابات یاد کرد. او در دفاع از پیشنهادش گفت: «واضح است استراتژی حضور بیقیدوشرط، مردم و اصلاحطلبان را بهکلی از یکدیگر جدا میکند. اکنون، مردم به جریانهای سیاسی بیاعتماد هستند و هر نوع لغزش و اشتباه تاکتیکی و استراتژیک بهمثابه مرگ یک جریان است. امروزه، برخی از مردم میگویند شما گفتید به روحانی رای بدهید تا شرایط سامان شود، اما اینطور نشد، فلذا دیگر با طناب شما به چاه نمیرویم. پس، اگر گفتار انتخاباتی تولید میکنیم، باید مبتنی بر تحلیلهای دقیق باشد، نه صرفا هراسافکنی و انتخاب بین بد و بدتر و بدترین.»
فدرالیسم
آنچه خاتمی با عنوان فدرالیسم مطرح کرده است با فدرالیسمی كه فعالان قومی سالهاست مطرح میکنند هیچ قرابت و سنخیتی ندارد. در واقع، فدرالیسم خاتمی چیزی نیست جز تجمیع چند استان و تشکیل استانی بزرگتر با کمی اختیارات بیشتر و فقط برای کشاندن قومیتهای محروم ایران پای صندوقهای رای است.