افراطگرایی، انحراف از جامعه یا محصول جامعه؟
افراطگرایی بهعنوان پدیدهای جدید، که رفتارهای خشونتآمیز و گسترش تروریسم محصول آن است، ساختارها و ارزشهای جوامع را هدف قرار میدهد. افراطگرایی همواره یک نگرانی و موردتوجه جهانیان بوده است. سوال جدی و اساسی این است که چه عوامل و انگیزههایی باعث ایجاد تفکر افراطگرایانه و رشد آن در جهان میشود و انگیزههای اصلی افراطگرایی در جامعه افغانستان امروزی چیست؟
تاکنون، جهان مسند مشخصی از تعریف افراطگرایی ارائه نکرده است و افغانستان، بهعنوان یکی از بزرگترین قربانیان این معضل، هنوز در تلاش است ریشههای شکلگیری و راهکاری برای از بین بردن آن بیابد. در این مقاله، قصد دارم به چگونگی به وجود آمدن افراطگرایی و عوامل تشدید آن بپردازم.
افراطگرایی فرایندی است که در سه سطح فرد، گروه و تودهها اتفاق میافتد و در بسیاری موارد، از فرد شروع میشود و فرد همفکرانش را دور خود جمع میکند و گروههای بزرگ تشکیل میدهد. در بسیاری از جنبشهای افراطگرایی، موضوعی که اساس رفتار آنها را تشکیل داده است بهنظر رنگ و بوی مذهبی دارد اما در واقع، افراطگرایی مذهبی انحراف از دیدگاهها و شیوههای میانهروی مذهبی است که چرخش به سوی تفسیر تندروانه از آموزههای دینی دارد.
افغانستان امروز با یک پدیده جدی و ویرانگر مواجه است، جریانهای افراطیای که چهرهای غیرمنطقی و خشن از این کشور و دین اسلام به تصویر میکشند. به باور آگاهان، «افراطگرایی مذهبی در افغانستان ریشه در سلفیگری دارد»؛ سلفیگری در افغانستان از مدارس دینی پاکستان سرچشمه میگیرند. عربها نهتنها گروههای سلفی در پاکستان را به وجود آوردند، بلکه در ایجاد گروههای سلفی در افغانستان نیز نقش اثرگذاری داشتند. اما در این میان، قربانی بیشتر نوجوانانی بودهاند که ارزشهای آنها پس از شناسایی، هدف قرار میگیرد و تندروها تلاش میکنند شورشی در مغز نوجوانان ایجاد شود تا آنها به اصل افراطگرایی روی بیاورند.
محرومیتهای تاریخی و اجتماعی یک گروه قومی در ساختارهای سیاسی و اجتماعی، حمله به ارزشها و ثروتهای فرهنگی، نبودِ فرصتهای برابر اقتصادی، تبعیض و تعصب، نگاههای قومی، زبانی و مذهبی نیز از عوامل و زمینههای اساسی شکلگیری اندیشههای افراطی و علل افزایش این پدیده در بخشهای گوناگون برشمرده میشوند.
افراطگرایی بهمعنی در انحصار داشتن حق است و غیر را نمیپذیرد و حاضر است برای تحقق خواستهاش، به مبارزه از راه خشونت دست بزند. افراطگرایی نوعی جنگ روانی است که به جنگهای فیزیکی میانجامد. افراطگرایی قومی و فرهنگی نیز ریشه در هدف قرار گرفتن ارزشهای گذشته دارد؛ برای مثال، گروه افراطگرا و تروریستی طالبان مخالف تراشیدن ریش، پوشیدن شلوارک، برپایی دموکراسی، برابری حقوق زن و مرد، تماشای تلویزیون، آزادی بیان، خروج زن از خانه بدون محرم، برگزاری انتخابات و دهها مورد دیگرند و به باور طالبان، به شخصی که قوانین آنها را در این موارد زیر پا بگذارد فقط با شمشیر میشود پاسخ داد. برای مثال، ما شاهد بودیم که در نتیجه فعالیتهای طالبان در مناطق دوردست افغانستان، مردم در انتخابات میزان (مهرماه) سال ۱۳۹۸ حضور بسیار کمرنگی داشتند. در گذشته نیز گروههای افراطی دامن ولایات شرقی و جنوبی را به خود پیچانده بود اما اینک، صدای افراطگرایی مذهبی بیشتر از شمال افغانستان برمیخیزد. حزب التحریر در ترویج این پدیده در ولایات و مناطق گوناگون نقش موثری داشته است. این حزب آزادانه فعالیت میکند و به جلب و جذب جوانان برای گروه داعش نیز کمک میکند.
در آخرین پژوهش انستیتوی مطالعات استراتژیک افغانستان با عنوان «جهادیهای سایبری: تلاقی افراطگرایی و تکنولوژی دیجیتالی در افغانستان» گزارش داده است که «گروههای افراطی مانند طالبان، داعش و شبکههای سلفی خشونتگرا بهصورت گسترده از رسانههای اجتماعی برای عضوگیری و ترویج افراطیگری استفاده میکنند». جالبتر آن است که این گروههای افراطگرا در این جنگ روانی، به پنج زبان در رسانههای اجتماعی همچون توییتر و فیسبوک فعالیت میکنند و عجیبتر از آن، راه یافتن این گروهها به رسانههای پرشور است که بهتازگی در یکی از پرخوانندهترین نشریهها، مقالهای از گروه طالبان انتشار یافت و انتقادهای بسیاری برانگیخت.
در حال حاضر، مشکلاتی همچون باورهای نادرست مذهبی، فقر سواد، حضور و مداخله کشورهای بیرونی و چند مورد دیگر سبب بالا گرفتن این معضل شده است. راهیابی و حضور افراطگرایان در نهادهای حکومتی، میان پلیس، دانشجویان و دانشگاهها توانسته پای آنها را بیشتر میان مردم باز کند. یافتههای یک پژوهش انستیتوی مطالعات استراتژیک افغانستان، که سال گذشته انجام شده است، نشان میدهد مضامین دینی در دانشگاههای کشور محتوای افراطگرایانه دارند و این محتواها سبب افراطی شدن دانشجویان میشود. این پژوهش با عنوان «ریشهیابی رادیکالیسم دینی در نظام آموزش عالی؛ بررسی درسگفتارهای نظام سیاسی اسلام و تاثیرات آن بر دانشجویان» منتشر شد که به ریشهیابی افراطگرایی مذهبی در نظام آموزشی دانشگاههای کشور از طریق بررسی متون مضمون «نظام سیاسی اسلام» و تاثیر آن بر افراطی شدن دانشجویان میپردازد. نتایج آماری این پژوهش نشان میدهد که مباحث درسگفتارهای مضمون «نظام سیاسی اسلام» بر میزان افراطی شدن دانشجویان تاثیر بسزایی دارد، چنانچه نیمی از مصاحبهشوندگان امارت و خلافت اسلامی را نوع نظام سیاسی اسلامی انتخاب کردهاند.
در همین حال، سال گذشته، دو تن از استادان دانشگاه کابل، مولوی معروف راسخ و عبدالظاهر داعی به جرم ترویج افراطیگری میان دانشجویان دستگیر شدند. پیشتر نیز ابوعبیدالله متوکل به جرم همکاری با گروه داعش در دانشگاه کابل دستگیر شد. متوکل دهها دانشجو را برای گروه داعش جذب کرده بود. تحقیقات نشان میدهند که در سالهای اخیر نیز طرفداران رفتارهای افراطی میان جوانان بیشتر شدهاند، اما حکومت هنوز این موضوع را درست پیگیری نکرده است. چراهای زیادی بیپاسخ ماندهاند. اینها برای چه کسی کار میکردند؟ هدف آنها چه بود؟ حکومت برای قطع آن دستها چه برنامهای پیش گرفت و آیا مبانی افراطگرایی در افغانستان را روشن ساختند یا خیر؟
اما آنچه در اینجا قابل تعمق است کتب و قضاوت تاریخی در این پیوند است. کتب تاریخی نشان میدهند که نظامهای سیاسی افغانستان حتی قبل از ایجاد جنبشهای بنیادگرایی مذهبی نیز شاهد افراطگرایی قومی و مذهبی بودهاند، از آنجا که نخستین جنگ شدید میان شیعه و سنی در زمان سلطنت شاه محمود و در نتیجه تطبیق برنامههای حکومتی بهوجود آمد و چندین سال دوام داشت. عاملی اساسی که افراطگرایی در نظامهای مختلف افغانستان را در خود حفظ کرده است بیشتر به افراطگرایی قومیای برمیگردد که بعد از تشکیل حکومت جدید در سال ۲۰۰۱، با فهم نادرست مذهب و کاربرد ابزاری از دین سبب شد رفتارهای تندروانه و افراطگرایی مذهبی بیشتر شود. در جامعه کنونی، میان تحصیلکرده و بیسواد افراطگرایی قومی و مذهبیای وجود دارد که بیشتر حاصل نوعی ناآگاهی مردم است. آنهایی که بیسوادند با نام قومیت و مذهب، نفهمیده دنبالهرو افکار افراطگرایانه میشوند و آنهایی که میدانند آگاهانه برای به دست آوردن قدرت و منافع و با استفاده از افکار افراطگرایانه، میخواهند پایههای خود را تقویت کنند.
روشن است که شكست طالبان در بعضی مناطق پاكستان و تعطيل شدن بعضی مدارس در آنجا و بازگشت دانشجويان افغان به افغانستان و حضور بیشتر افراطگرایان مذهبی میان آنها زمينه سربازگيری و تقويت جبهه گروه داعش در افغانستان را بیشتر فراهم میکند. دولت افغانستان باید با تدابير فعال و جدی، آمادگى رويارویی با گروههای تندرو و افراطی را داشته باشد تا سناریوی عراق و سوريه در افغانستان بیش از این تکرار نشود.
باید یادآور شد که گفتوگوهای صلح میان حکومت افغانستان و طالبان نباید بهمعنی کوتاه آمدن حکومت در برابر گروههای افراطگرا باشد؛ فقط باید با گروههایی که در چارچوب قوانین نظام دموکراتیک و مردمسالار کنونی و با پذیرفتن ارزشهای ۱۰ ساله افغانستان حاضر به گفتوگو و تفاهماند، مذاکره و توافق صورت بگیرد. مردم افغانستان نمیخواهند بار دیگر گذشته سیاه را تجربه کنند. به هر اندازه در برابر گروههای افراطگرا بهنرمی رفتار شود، به همان اندازه نیز این گروهها فعالیت و جنایتهای فاجعهآفرین بیشتری خلق خواهند کرد.
در کنار همه این دشواریها، همزیستی مسالمتآمیز تا زمانی که ارزش و منافع جمعی حاصل از آن درک نشود، ایجاد نخواهد شد. افراطگرایی بهشکل قومی یا مذهبی همیشه وجود داشته و خواهد داشت و نیاز است عوامل آن در ردههای اجتماعی گوناگون شناسایی و کاهش داده شود و بالاخره از بین برود. ایجاد اندیشه نو میان جوانان، راهاندازی گفتمان برای پرداختن به این موضوع و دانستن حرفها و نظرها میتواند کارساز باشد و از گسترش این پدیده تا اندازهای جلوگیری کند. با اینکه در گذشته برخی دانشمندان اسلامی افراطگرایی را خطر و انحراف از مسیر دین میدانستند، بسیاری از علمای امروزی آن را نوعی پایبندی شدید به آموزههای دینی قلمداد میکنند. از اینرو، تعدادی از علما بهجای مبارزه، سکوت پیشه کردهاند و این غفلت آشنایی اندک گروههای بزرگی از مسلمانان با مبانی فکری اسلام، به گسترش افراطگرایی مذهبی در جهان اسلام کمک بیشتری کرد و دستهبندیهای جدیدی را در مجموعه فکری اسلامی به وجود آورد.
سخن آخر اینکه تا زمانی که بهصورت علمی و دانشگاهی با افراطگرایی برخورد و مقابله نشود، شکست این پدیده ممکن نخواهد بود و بهناچار سالیان درازی را در سایه گروههای افراطی و تندرو سپری خواهیم کرد.