ایران و اسرائیل بهرهور از درگیریهای منطقه
سومین روز از هفتاد و سومین نشست مجمع عمومی سازمان ملل بیشتر به موضوع اسراییل و فلسطین اختصاص داده شد. محمود عباس، رئیس دولت خودگردان فلسطینی ابتدا سخنرانی کرد و پس از او نوبت به نخست وزیر اسرائیل رسید.
آقای عباس از ۱۳ میلیون فلسطینی گفت که همچنان ۵ میلیون از این جمعیت آواره و برای داشتن یک کشور در تلاش هستند و میخواهند که این کشور به رسمیت شناخته شده و در صلح زندگی کنند.
وی گفت: «من از تمامی کشورهای جهان میخواهم که فلسطین را به رسمیت بشناسند، آنهایی که هنوز آن را به رسمیت نشناختهاند اقدام کنند تا این رسمیت به تاخیر افتاده را بتوان جشن گرفت. اورشلیم برای فروش نیست و حق مردم فلسطین قابل چانه زنی نیست.»
عباس ضمن انتقاد از آمریکا گفت که با ریاست جمهوری آقای دونالد ترامپ، تنشها بین اسرائیل و فلسطین بیشتر و عمیقتر از هر زمان دیگری است.
هنگامی که بنیامین نتانیاهو پشت تریبون سخنرانی آمد، بلافاصله گفتههای خود را با ایران آغاز کرد و ایران مجهز به سلاح هستهای را خطری برای موجودیت اسرائیل دانست و گفت که این کشور نباید هرگز به سلاح هستهای دسترسی داشته باشد. او مهمترین موضوع درباره خاورمیانه را در حاشیه قرار دارد- موضوع درگیری با فلسطینیها را- و به آن با اهمیت درجه دو پرداخت.
آسوده خاطر از حمایت دولت ترامپ، نتانیاهو احتیاجی ندید که بخواهد درباره تجدید گفتگو و مذاکره با فلسطینیان چیزی بگوید.
این بینیازی نتانیاهو از تصمیم رییس جمهور آمریکا برای به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل ناشی میشود و قطع کمک ۲۰۰ میلیون دلاری به فلسطینیان و ترامپ در سخنرانی خود در سازمان ملل امیدی برای کمک به فلسطینیان باقی نگذاشت که دهههاست به امید زنده هستند.
تصمیم به انتقال سفارت آمریکا به اورشلیم یا بیتالمقدس، منطقهای که نه تنها فلسطینیان بلکه جهان عرب آن را اشغالی میداند، بازتاب گستردهای در منطقه داشت. در حالی که تعدادی از رهبران عرب با لحن آرامتری با اسرائیل و آمریکا سخن میگویند، در بین شهروندان عادی عرب نگاه متفاوتی به این موضوع وجود دارد.
موضعی که این کشورها اتخاذ کردند، بهخصوص در مورد عملکرد غیر قابل دفاع آمریکا در انتقال سفارت، بسیاری را عصبانی و سر درگم کرد و آنها را به فکر رفتار جایگزین انداخت. اینک رفتارهای ضد اسرائیلی و ضد یهود در بسیاری از کشورها از لبنان تا مصر و دیگر نقاط در جهان عرب به چشم میخورد، صرفنظر از نگاه سیاسی، قوم و یا مذهب افراد.
حمایت شهروندان عرب از فلسطینیان بدون آنکه بگویند محرز است و بدون آنکه در سیاست داخلی و کشمکشهای حماس و فتح و دیگر گروهها خود را دخیل کنند.
به این معنی که آنها یکپارچه و همصدا از اسرائیل میخواهند که به اشغال سرزمینهای اعراب خاتمه دهد و قطعنامههای سازمان ملل را اجرا و به مرزهای تعیین شده پیش از ۱۹۶۷ باز گردد.
در حالی که داخل ایران، رسانههای وابسته به حکومت مملو از تبلیغات درباره درگیریهای بین فلسطینیان و اسرائیل است، شهروندان عادی هرگز این فرصت را نداشتهاند که درست را از نادرست باز شناسند. آنها (ایرانیان) برای فلسطینیانی که کشته میشوند و رنجی که میبرند متاسف هستند، اما تنها چیزی که میبینند و میشنوند درباره حماس است. آنها حماس را فرصت طلبانی میدانند که مقامات خود را برای دریافت پول و کمک به تهران میفرستند تا جمهوری اسلامی را نیز به درگیریهای خود بکشانند.
مردم ایران از سیاست حکومت ایران در قبال حماس و دیگر گروهای نظامی ناامید هستند. بهخصوص حزبالله در لبنان و چیزی که مردم را عصبانی میکند دیدن کمکهای حکومت به حزبالله و حماس است در حالی که بسیاری از ایرانیان در فقری که در حال گسترش است زندگی میکنند.
در چند سال گذشته و در تظاهراتی که مردم علیه حکومت داشتهاند این شعار بارها به گوش رسیده: «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران.»
این شعار نشاندهنده نارضایتی مردم از کمکهای مالی و مشارکت سیاسی حکومت درباره موضوع فلسطین است.
حمایت جمهوری اسلامی از گروههای نظامی اسلامگرا و استفاده از منابع مالی و درآمد نفتی کشور برای پرداخت درگیریهای منطقه به پرستیژ و اعتبار ایران در بین همسایگان عرب و جامعه جهانی آسیب زده است.
حکومت ایران در حال حاضر رو در رو با مشکلات حاصل از خروج آمریکا از توافق هستهای با این کشور و بازگشت تحریمهای هستهای است و بایستی با احتیاطی هر چه بیشتر با واشنگتن تحت رهبری دولت دونالد ترامپ رفتار کند.
به ۲۰۱۷ که باز گردیم، میبینیم که رهبر ایران آیتالله خامنهای آمریکا را متهم به خواست ایجاد یک جنگ در منطقه برای حمایت و امنیت رژیم صهیونیستی کرده بود.
در نبود یک راهحل برای خاتمه درگیریها بین اسرائیل و فلسطینیان، برای ایران خوشایند است که برای حمایت از گروههای تندروی مخالف اسرائیل و دخالت خود توجیه داشته باشد.
در حالیکه برای اسرائیل، صحبت از تهدیدی که ایران و حامیان این کشور متوجه آنها میکند، فرصت خوبی است که به دادن اولویت به خطر ایران، به این وسیله گفتگوهای صلح با فلسطینیان را به تاخیر بیندازد. چنین دستاویزی به نتانیاهو و دولت وی این فرصت و امکان را میدهد که به صورت تهاجمی به ساخت و سازها در مناطق اشغالی با سرعت ادامه دهند.
یک چنین فرصت طلبی میتواند خشم عمومی را برای تشدید تنشها افزایش دهد و باعث تحریک برای یک رویارویی دیگر بین اسرائیل در غزه و یا لبنان شود و حتی منطقه را بیش از پیش دچار افراطگرایی کند.
در حالیکه فلسطینیان همچنان در انتظار خاتمه اشغال هستند و میلیونها نفر از آنان نسل در نسل در ارودگاههای پناهندگان در اطراف و اکناف کشورهای جهان عرب و بیرون از این مرزها زندگی میکنند، همچنان در انتظار بازگشت به فلسطین، هرگز از فکر خانه بیرون نیامدهاند.
۱۸ سال پیش من خبرنگار نیز خانهام را به دلایل فشارهای حکومتی ترک کرده و از ایران خارج شدم، میتوانم احساس محروم بودن از خانه و کاشانه را درک کنم. من هم همچنان آرزوی بازگشت به جایی را دارم که در آن متولد شده ام- و امتناع دائمی فلسطینیان برای گذشت از آرزویشان یک نمونه پایدار و امید بخش است.
برگردان از لوموند دیپلماتیک