بحران سلامت روانی بازماندگان زمینلرزه کرمانشاه
کسانی که در فصل تابستان مسیرشان به غرب استان کرمانشاه و منطقه سرپلذهاب افتاده باشد، میدانند که چه گرمای طاقتفرسایی دارد. اکنون مجسم کنید که در داخل یک کانکس فلزی کوچک زندگی میکنید و در این شرایط، برق و آب شما هم را قطع کرده باشند. این وضعیتی است که برخی از شهروندان زلزلهزده استان کرمانشاه در روزهای گذشته با آن روبهرو شدند.
سیام تیرماه سال جاری، جمعی از زلزلهزدگانی که درپی زمینلرزه آبان ماه ١٣٩٦ در کانکس زندگی میکنند، در اعتراض به قطعی مکرر آب و برق در ورودی و حاشیه شهر سرپلذهاب دو نوبت ظهر و نیمه شب، دست به تجمع اعتراضی زدند که با دخالت نیروی انتظامی، این تجمعها به پایان رسید.
اگرچه روایت زلزلهزدگان و فرماندار سرپلذهاب از این اعتراضها و وضعیت اخیر زلزلهزدگان این شهر متفاوت است، اما در هر صورت واقعیت این است که پس از گذشت حدود دو سال از زلزله سرپلذهاب، عدهای در کانکس و کپر زندگی میکنند.
در کشورهای توسعهنیافته و یا کمتر توسعهیافته به علت رعایتنشدن استانداردهای شهرسازی و مقاومسازی خانهها و همچنین عملیات امداد و نجات ناکارآمد، زمینلرزه که پدیدهای طبیعی و غیرقابل کنترل و غیرقابل پیشبینی است، خسارتهای جانی و مالی فراوانتری را به دنبال دارد.
بیستویکم آبانماه ١٣٩٦ در شهرستان سرپلذهاب استان کرمانشاه، وقوع زمینلرزهای به قدرت ٧/٣ در مقیاس ریشتر، خسارتهای فراوانی برجای گذاشت. پس از گذشت نزدیک به دو سال از این زلزله، حادثهدیدگان و بازماندگان آن، علاوهبر اینکه از لحاظ تامین مسکن و کمک به بازسازی خانههای خود با مشکلات فراوانی روبرویند، بسیاری از آنان بهویژه زنان و کودکان از لحاظ روحی و روانی در وضعیت اسفناکی قرار دارند و تا کنون دهها نفر دست به خودکشی زدهاند.
از دست دادن خانواده، بستگان و دوستان، از یک طرف باعث ایجاد فشار روحی و عاطفی میشود و از سوی دیگر نیز از دست دادن خانه و کاشانه و داراییهای مادی باعث فشار روانی و ترس از ادامه زندگی بدون وجود منابع مالی خواهد شد. به همین دلیل زنانی که همسرشان، و کودکانی که والدین خود را از دست دادهاند، سلامت روانیشان بیشتر از سایر زلزلهزدگان به خطر افتاده و به کمکهای متخصصان و روانشناسان نیازمندند.
ایجاد فشار روحی و روانی برای بازماندگان از زلزله، به دلیل ترس از ادامه زندگی بدون منابع مالی و عاطفی، باعث بروز مشکلاتی همچون، اختلال در تصمیمگیری، توهم، ناامیدی و احساس گناه، اختلال در خواب و کابوسهای شبانه، عدم تمرکز، شب ادراری در کودکان، اضطراب، وسواس و افسردگی، بیتفاوتی و گوشهگیری و ... میشود.
بازماندگان زلزله کرمانشاه، که در سالیان نه چندان دور محل زندگیشان برای هشت سال میدان جنگ ایران و عراق بوده و در طول سالهای این جنگ هشت ساله، بیشترین آسیب را دیده بودند، بسیار بیشتر از پیامدهای زلزله اخیر در معرض آسیب جدی روانی قرار دارند؛ بهویژه اینکه پس از حدود دو سال، نه تنها از لحاظ مالی کمک چندانی به آنها نشده است و بسیاری از آنها هنوز در کانکسهایی که در زمستان بسیار سرد و در تابستان به شدت گرم میشود، زندگی میکنند، بلکه به گفته خودشان، دولت و مقامهای محلی حتی قصد دارند که کانکسها را نیز از آنها باز پس بگیرند.
رسانههای داخلی ایران بنابه فشارهای حکومتی و محدودیتهایی که دامنگیر آنهاست نمیتوانند رقم دقیقی از کسانی که بعد از زلزله دست به خودکشی زدهاند، ارائه دهند و به همین دلیل، در رابطه با خودکشیها آمار دقیقی در دست نیست. رسانههای داخلی تنها بسنده کردهاند به اعلام اینکه دهها نفر اقدام به خودکشی کردهاند، اما بنابر گزارشهای میدانی، حدود ٢٥٠ تا ٣٠٠ نفر از بازماندگان زلزله کرمانشاه دست به خودکشی زدهاند که حدود ٣٠ نفر از این افراد جان خود را از دست دادهاند. البته باید به این موضوع هم توجه کرد که برخی از خانوادهها به دلایل مختلف، حاضر به اعلام خودکشی عزیزان خود نیستند.
زلزله خود یک فاجعه است و عواقب آن هم میتواند برای بازماندگان یک فاجعه دیگر باشد، به ویژه اگر دولتها حاضر نباشند به هر دلیلی، بپذیرند که بلایای طبیعی عواقب بد روحی و روانی بر بازماندگان برجای میگذارد. این مورد بهویژه در ایران کاملا مشهود است. به عنوان نمونه، رییس اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی ایران، به کلی منکر خودکشی در میان بازماندگان زلزله کرمانشاه شده بود، که این پاک کردن صورت مساله است و بسیار زیانبار و خطرناک.
یکی از دانشجویان رشته روانشناسی دانشگاه کرمانشاه که خواسته نامش فاش نشود، معتقد است علاوهبر اینکه وضعیت معیشتی زلزلهزدگان در بایکوت خبری قرار گرفته، هیچکس به فکر وضعیت روحی و روانی آنها نیست و این در آینده برای ساکنان این منطقه فاجعهبار خواهد بود.
یکی از فعالان مدنی کرمانشاه، که او نیز به دلایل امنیتی خواسته نامش پنهان بماند، میگوید چنان بذر ناامیدی در دل مردم منطقه کاشته شده است که آنها دیگر توان بازسازی منازل خود را ندارند و در حلبیآبادهای اطراف شهر سرپلذهاب ساکن شدهاند.
او همچنین میگوید، تاکنون بنابه آمارهای ارائهشده از سوی سازمانهای مردمنهاد، از ٥٦ مورد خودکشی، بیستوشش مورد آن متاسفانه موفق بوده است و با گذشت حدود دو سال از زمینلرزه، هنوز هستند کسانی که دست به خودکشی میزنند.
خودکشی تنها یکی از اثرات منفی روحی و روانی بر بازماندگان زلزله است که عینیت دارد و مردم آن را با چشم خود میبینند که آن هم از سوی مسئولان حکومتی انکار میشود. وقتی که مسئولان خودکشیها را انکار میکنند، قطعا نباید انتظار داشت برای درمان مشکلات فراوانی همچون اختلال در خواب و کابوس شبانه و گوشهگیری و شبادراری کودکان و وسواس و افسردگی قربانیان اقدامی انجام بدهند.
ساختمانهای ویران را میتوان دوباره از نو ساخت؛ ویرانیها را میتوان بازسازی کرد و شهر و روستاها را دوباره آباد کرد، اما بیتفاوتی و انجامنشدن اقدامات لازم نسبتبه پیامدهای روانی و اجتماعی زلزله بر آسیبدیدگان و برخی از امدادگران، برای جامعه به مراتب مخربتر است از خسارتهای مالی این پدیده طبیعی، و مسئولان بهجای انکار و پاک کردن صورت مساله، باید به فکر راه حلهای علمی و عملی برای این موضوع باشند.