دموکراتهای آمریکا ظاهرا شکست در انتخابات ۲۰۲۰ را میخواهند
اگر تا پیش از آغاز مناظرههای درون حزبی نامزدهای دموکرات انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۰ آمریکا در ماه ژوئن، این تصور وجود داشت که شاید یکی از ۲۵ نامزد این حزب (که ۵ نفر از آنها در مناظرههای ماه گذشته حذف شدند و یک نفرشان بعد از مناظرهها کنار رفت) بتواند رییسجمهوری بعدی آمریکا باشد، پس از همان دور مناظرهها روشن شد که آنها نمیتوانند ترامپ را شکست دهند، مگر آنکه اتفاق خاصی مثل سقوط بازار سهام یا حمله نظامی به کشوری دیگر اتفاق بیفتد که پیشبینی را دشوار میسازد. در ادامه، این ادعا را با اتکا به ۱۰ واقعیت توضیح میدهم.
گیجسازی
صحنه رقابت دموکراتها چنان شلوغ است که جایی برای درخشش هیچیک باقی نمیگذارد. کم شدن تعداد آنها در آینده نیز نمیتواند این گیجی را از میان ببرد، چون هیچیک نتوانستهاند وجه تمایزشان از دیگران را به نمایش بگذارند. اگر ترامپ توانست میان ۱۷ نامزد جمهوریخواه در انتخابات مقدماتی ۲۰۱۶ متمایز شود، به دلیل تفاوت گفتار و سیاستهایش با سایرین بود، اما بین دموکراتها چنین کسی به چشم نمیخورد. حمله یک نامزد به دیگری (مثل حمله کاملا هریس به جو بایدن) موجب تمایز نمیشود، بلکه بهوضوح نمایش میدهد کدام یک نقش قربانی را بهتر بازی میکند یا کدام یک بهتر میتواند با ترامپ گلاویز شود. بالا و پایین شدن نامزدها در نظرسنجیها اطلاعاتی در مورد نامزدها نمیدهد، بلکه تغییر شرایط نمونههای نظرسنجیها و گمگشتگی رایدهندگان را نشان میدهد.
مسابقه چپگرایی
نامزدهای دموکرات در انتخابات مقدماتی، در دادن وعدههای سوسیالیستی (تحصیل دانشگاهی مجانی، بیمه درمانی مجانی برای همه، سقط جنین مجانی، پرداخت پول به آفریقاییتبارها و...) در کشوری سرمایهداری چنان با هم مسابقه گذاشتهاند که همه این وعدهها در انتخابات نهایی گریبانشان را خواهد گرفت. از هم اکنون، تهیهکنندگان فیلمهای انتخاباتی کارزار ترامپ دارند وعده بیمه درمانی مجانی دموکراتها برای مهاجران غیرقانونی، جواز سقط جنین در روزهای نزدیک به تولد و سیاست مرزهای باز را کنار هم میگذارند. حتی اعضای حزب دموکرات سرگشتهاند که چرا وقتی ۱۶۰ میلیون آمریکایی از مجرای شغلی بیمه خصوصی دارند، دولت باید این بیمهها را لغو کند یا چرا دولت باید هزینه تحصیل دانشجوهایی را بپردازد که خانوادهشان سالانه بیش از ۱۰۰ هزار دلار درآمد دارند. در برخی نظرسنجیها، حتی اکثریت دموکراتها و مستقلها نیز با این گونه نظرها موافق نیستند.
فراموش شدن شهروندان آمریکایی
نامزدهای دموکرات آنقدر دلمشغول رفاه و حقوق و مسائل شهروندان مهاجرند (کسانی که از جنگ یا سرکوب دولتی فرار نکردهاند) که شهروندان آمریکایی را فراموش کردهاند. آنها در حبابی که دور خود ساختهاند زندگی میکنند. در سخنان آنها حتی به یکی از مشکلات حدود صد میلیون آمریکایی که در محلههای پر از معضل و مساله زندگی میکنند اشاره نمیشود. مساله اشتغال در سخنان آنها کاملا غایب است. با این نوع مبارزه انتخاباتی، تعداد رایدهندگانی که از قشر کمدرآمد از دست میدهند، بالاخص در شهرهایی که شهروندان از نظر شغل و مسکن و جرائم در فشارند، بیش از انتخابات ۲۰۱۶ خواهد بود.
بیاثر شدن برچسبها
دموکراتها چون نتوانستهاند نتیجه انتخابات ۲۰۱۶ را هضم کنند و شکستشان را به مداخله روسیه و انزجارآور بودن رایدهندگان به ترامپ نسبت میدهند، از پوسته خود بیرون نمیآیند. آنها نمیتوانند ببینند که برچسبهای آنها علیه مخالفانشان (مثل نژادپرست) دیگر کارگر نمیافتد. حتی یکی از سیاستهای دولت ترامپ با آمار و ارقام تحلیل و انتقاد نشد. ظاهرا همه دموکراتها میخواهند همانند سال ۲۰۱۶ از خللهای شخصیتی او و احساسات مخاطبان استفاده کنند، اما این کار در سال ۲۰۱۶ هم جواب نداد.
دموکراتها همچنان هرکس که از آنها، همپیمانانها و سیاستهایشان انتقاد کند نژادپرست، ضدزن، انسانهراس و اسلامهراس میخوانند و درصددند صداهای مخالف را با برچسبزنی خاموش کنند. مردم آمریکا ممکن است به برخی وعدههای آنها علاقهمند باشند، اما دشوار بتوانند آزادی بیان را واگذار کنند. فرهنگ پاکیزگی سیاسی یکی از دلایلی بود که آنها از ترامپ شکست خوردند و دوباره دارند از همان ابزار استفاده میکنند گویی آنها که با این سیاست مخالف بودهاند پس از چهار سال، این مخالفت را فراموش کردهاند. در جبهه دموکراتها، هیچگونه تجدیدنظری در سیاستها و روشهای تبلیغاتیشان به چشم نمیخورد.
سیاست انکار
دموکراتها در حوزه اقتصاد برای ندادن هیچگونه اعتباری به دولت ترامپ، همه دستاوردهای دولتش را انکار میکنند و بهبود شرایط اقتصادی را به دولت اوباما نسبت میدهند. دموکراتها اصولا رشد اقتصادی بالای ۳ درصد، نرخ بیکاری حدود ۳/۶ درصد، رشد بازار سهام با شاخصهایی بیسابقه، افزایش درآمد طبقات کمدرامد و متوسط، افزایش بیسابقه اشتغال در اقشار اقلیت و موفقیت در برخی قراردادهای مربوط به تعرفهها را انکار میکنند، با این توجیه که تنها ۱ درصد یا فقط ثروتمندان از مزایای این سیاستها برخوردار شدهاند. در کنار این انکارها، دموکراتها غیر از افزایش مالیاتها برای همه اقشار و محدود کردن کسبوکار شرکتهای بزرگ که بزرگترین استخدامکننده نیروی کارند پیامی دیگری ندارند. دموکراتها همه کارتهای خود را روی تنفر از ترامپ گذاشتهاند، نه روی سیاستهایی که برای بهبود وضعیت اقتصادی میتوان تعبیه کرد.
دو حزب در قالب یک حزب
حزب دموکرات بعد از شکست در انتخابات سال ۲۰۱۶، از حزبی با اکثریت ثبتنامکنندگان میانه (حدود ۷۰ درصد) به حزبی با وزن مساوی ثبتنامکنندگان چپگرا و سوسیالیست از یک سو و ثبتنامکنندگان غیرسوسیالیست از سوی دیگر، تبدیل شده است. به همین دلیل نامزدها به شعارهای سوسیالیستی روی آوردهاند تا نیمه سوسیالیست را جذب کنند. اما بخش میانه همچنان بین نخبگان حزبی و رایدهندگان سالمند قدرتمند است و نشانه آن پیشگامی جو بایدن در نظرسنجیهاست. در سال ۲۰۲۰، ما با دو حزب در درون حزب دموکرات مواجهیم: حزب جو بایدن که دنباله حزب بیل و هیلاری کلینتون است و حزب برنی سندرز که حزبی سوسیالیست است. الیزابت وارن در مسیر سندرز حرکت میکند و از همین رو دارد از سبد آرای سندرز در سال ۲۰۱۶ برمیدارد و پیت بوتیجج و امی کلوبوچار با جو بایدن هممسیرند و از سبد آرای او برمیدارند. کاملا هریس هم میان این دو در حرکت است و مدام تغییر نظر میدهد، حتی به فاصله شب مناظره تا صبح روز بعد، نظرش در مورد دولتی شدن کامل بیمه درمانی تغییر کرد. هنوز معلوم نیست کدام یک از این دو حزب سرنوشت نامزدی را در دست خواهد گرفت، اما تعارضهای درونحزبی بهتدریج دارند خود را نشان میدهند. همانطور که بخشی از رایدهندگان به سندرز در رایگیری مقدماتی دموکراتها در نهایت به ترامپ رای دادند (حدود ۱۰ درصد)، در این دوره نیز اگر فردی مثل سندرز یا وارن نامزد حزب باشد، ممکن است بخشی از دموکراتهای میانه به ترامپ رای دهند.
روند انتخابات در کشورهای غربی
برگزیت و بعد موفقیت دور از انتظار احزاب محافظهکار (که رسانهها آنها را راست افراطی مینامند) در استرالیا، ایتالیا، یونان و حتی در برخی انتخابات محلی اروپایی در آلمان و فرانسه نشان میدهد که سیاستهای چپ، بالاخص در حوزه مهاجرت، بین رایدهندگان محبوبیت زیادی ندارد، اما حزب دموکرات و رسانههای عمومی که به بوق دموکراتها مبدل شدهاند موضوع مهاجران را به اولویت اول خود تبدیل کردهاند. دموکراتها به این روند کاملا بیتوجهاند، گویی این روند در ایالات متحده آمریکا در جریان نیست.
آمریکاستیزی
دموکراتها برای هر مشکلی در عالم، نخست آمریکا را مسئول میدانند و سرزنش میکنند. بخش چپ رادیکال دموکراتها از میهندوستی متنفرند و حاضرند با دشمنان آمریکا پالوده بخورند. آنها ملیگرایی را مساوی با فاشیسم میگیرند. دموکراتها در موارد زیادی مقامهای ایرانی، سوری، کوبایی، لیبیایی و ونزوئلایی ناقض حقوقبشر را ستودهاند. کافی است به چهار دهه سفرهای اعضای عالیرتبه حزب دمکرات (بدون داشتن مقام و ماموریت دولتی) به عراق، کوبا، لیبی، سوریه و ایران در دوران حکومت صدام، کاسترو، قذافی، بشار اسد و خمینی و خامنهای و ستایش آنها از مقامهای این رژیمها یا لابی برای آنها رجوع کنید. اینها چون ضدآمریکایی بودهاند، در میان اعضای حزب دموکرات دوستانی یافته اند. از چهرههای قابل توجه در این میان میتوان به جسی جکسون، شان پن، و تولسی گبارد اشاره کرد.
تمرکز بر موضوعهای بیربط
موضوع چالشبرانگیز میان هریس و بایدن سوار اتوبوس کردن کودکان آفریقاییتبار و فرستادن آنها به مدارس بهتر بوده است. موضوع دیگری که مورد توجه آنهاست پرداخت خسارت به بردههای آفریقاییتبارهایی است که امروز حتی یک نفر از آنها زنده نیست، آن هم از کیسه کسانی که یک نسل یا دو نسل پیش مهاجرت کردهاند و در بردهداری نقشی نداشتهاند. این موضوع با مسائل روز مردم آمریکا ۳۵۹ درجه فاصله دارد و اکثریت آفریقاییتبارها نیز با آن مخالف بودهاند. دموکراتها در حبابی بسیار کوچکتر از حباب سال ۲۰۱۶ تنفس میکنند.
طرفداری از مواضع کمطرفدار
دموکراتها در مقابله با ترامپ، سمت موضوعاتی رفتهاند که اکثر آمریکاییها با آنها مخالفاند. بهعنوان نمونه در نظرسنجیهای مختلف، حدود ۶۰ درصد امریکاییها (از جمله ۵۰ درصد دموکراتها) با گنجاندن سوال از شهروندی مخالف نبودهاند، اما رهبران دموکرات با این موضوع مخالفت کردند. حذف وزارت امنیت داخلی و سازمان اعمال قوانین مهاجرتی از پیشنهادهای دموکراتها بوده است، که هر دو خلاف قانون است و اکثریت جامعه با آن موافق نیستند. مورد دیگر، افزایش مالیاتهاست که عموم مردم با آن موافق نیستند.