رویارویی پدرخوانده و یار دوازدهم ایران در سازمان ملل
مجمع عمومی سازمان ملل هفته گذشته در شرایطی برگزار شد که توجه مردم ایران به رویدادهای مجمع و سخنرانیها بیش از هر زمان دیگری بود، چرا که فشارهای اقتصادی، خفقان سیاسی، فساد مسئولان، گروگانگیریهای خانوادگی و اعتراضهای صنفی و مدنی در گوشهوکنار کشور مردم را بیش از پیش نگران آینده کشورشان کرده است. اما روحانی در سازمان ملل از زندگی سخت مردم یمن، مظلومیت فلسطین و شجاعت گروههای مردمی و مبارز حزبالله و حوثیها و سربازان اسد سخن گفت؛ گویا جمهوری اسلامی ایران در این مجمع، پدرخوانده گروههای بهزعم خودشان مسلمان مظلوم دنیا و البته غیرایرانی بود.
از سوی دیگر، ترامپ در سخنرانیاش در سازمان ملل، با اشاره به شرایط فعلی ایران، از مسئولان جمهوری اسلامی خواست تا بهجای یمن، فلسطین و عراق اولویتشان مردم ایران باشد. او از جمهوری اسلامی ایران را رژیمی نامید که دشمن مردمش است، حکومتی که کشوری با فرهنگ و پیشینه غنی را به کشوری یاغی تبدیل کرده و امروز تنها صادراتش خشونت و هرجومرج است، حکومتی که بهجای استفاده و فروش منابع ملی به سود مردمش، بزرگترین ضرر را به ملتش میزند و از ثروتی که متعلق به مردم ایران است برای تقویت رژیم اسد در سوریه سوءاستفاده میکند. ترامپ همچنین گفت مردم ایران و مطالباتشان درست همان چیزی است که رژیم از آن میترسد و به همین دلیل است که حکومت ایران اینترنت و ماهواره را محدود کرده است و مردم ناراضی و دانشجویان را زندانی میکند و مردم ایران کمکم باید بین دنبالهروی از این رژیم یا راهی که به ریشههای فرهنگی غنی ایرانیان برگردد انتخاب کنند تا شاداب و کامیاب شوند و زندگیشان رونق داشته باشد.
اگر بخواهیم منصفانه به سخنان دو رییسجمهوری ایران و آمریکا در مجمع عمومی سازمان ملل گوش دهیم، در سخنان رییسجمهوری آمریکاست که دغدغهها و مشکلات مردم ایران را بهروشنی میبینیم و میشنویم، نه در روخوانی بدون مخاطب و تکراری حسن روحانی.
این دو سخنرانی مرا یاد بخشی تاریخی از سفر احمدشاه قاجار به فرانسه میاندازد که وقتی شاه ایران در حال خوشگذرانی و در عین حال مفتون شکوه و فرهنگ و پیشرفت فناوری در اروپاست، روزنامهنگاری از وضعیت رقتبار آن روز مردم ایران بهدلیل بیکفایتی شاه میگوید و مینویسد: «ای شاه! ملت به تو میخندد!» و در جای دیگر، به شاه گوشزد میکند که «تو حیثیتی را که ایرانیان خارج از کشور در این سالها برای ایران خریدهاند از بین بردهای» [۱].
ترامپ به روال همیشه اعلام کرد که اولویتش آمریکاست، اما در عین حال از جمهوری اسلامی ایران نیز دعوت کرد بهجای دخالت در امور کشورهای منطقه و صرف هزینههای هنگفت در آنها، اولویت را به مردم خودش بدهد. امروز، رییسجمهوری آمریکا برای حفظ منافع کشورش، به ایران اجازه فعالیتهای هستهای و حتی موشکی نمیدهد و جلوی فروش نفت ایران را میگیرد، نفتی که عواید فروشش بهجای اینکه به جیب مردم ایران برود، مستقیم به جبهههای جنگ در سوریه، لبنان، فلسطین، یمن و عراق میرود تا مردم ایران تنها بازنده بزرگ میدان باشند.
امروز، مردم ایران به بهانه خالی بودن خزانه حکومت، با مشکلات اقتصادی بزرگی دستوپنجه نرم میکنند، ولی میدانند که دستکم سرعت نابودی سرمایههای ملیشان کمتر شده است. آمریکا برای فشار به مسئولان جمهوری اسلامی ایران و تامین منافع و امنیت خود، امکان اقامت خانوادهها و وابستگان حکومتی ایران در آمریکا را محدود کرده است و با این تصمیم، به یکی از بزرگترین مطالبات مردم ایران یا همان کمپین «فرزندت کجاست؟» و مبارزه با فساد آقازادهها کمک کرده است.
مثالهایی از این دست کم نیست تا نشان دهد چگونه امروز منافع ملی ایران، نه حکومت جمهوری اسلامی، در بخشهای زیادی با منافع ایالات متحده آمریکا در یک راستاست، نه رو در روی هم. شاید این درخشانترین فرصت برای ایجاد تغییرات ریشهای باشد، چه در قانون اساسی چه در سیستم حکومتی ایران. در این میان، نقش گروهها، اندیشمندان و فعالان سیاسی خارج از کشور را هم نباید دستکم گرفت، گروهی که جمهوری اسلامی ایران در هر موقعیت ممکن سعی در تضعیف و برچسبزنی به آنها دارد و با خائن، دروغگو یا جاسوس خواندن آنها، تلاش میکند هم اتحادشان را کمتر کند و هم نفوذ افکار و کلام آنها بر افکار عمومی داخل ایران را کمرنگ جلوه دهد.
به نظر من، آنچه موجب شده است تا امروز ترامپ با این دقت از مطالبات واقعی مردم ایران سخن بگوید، علاوه بر عملکرد منتقدان و فعالان سیاسی سالهای دورتر ایران، آگاهی از ادبیات سیاسی جمهوری اسلامی ایران است که در پی موج جدید مهاجرت نخبگان و دگراندیشان پس از سال ۱۳۸۸، بیشتر شده است؛ یعنی گروهی از منتقدان که در دوران حکومت جمهوری اسلامی در ایران زندگی کردهاند و بسیاری از رویدادها را لمس کردهاند امروز در آن سوی مرزها میتوانند زبان گویای ملت خود باشند.
ترامپ در سخنرانی اخیرش در واقع یار دوازدهم تیم ملی ایران بوده است. او به نحوی از مشکلات امروز مردم ایران سخن گفت گویی یک روزنامهنگار یا فعال سیاسی ایرانی بود که بدون ترس از حکومت، از تریبونی آزاد از وضعیت فعلی کشور انتقاد و درد و مشکلات جامعهاش را بیان میکرد، تریبونی که مدتهاست داشتنش برای فعالان سیاسی و خبرنگاران و منتقدان داخل ایران آرزویی دورودراز شده است.
و به همین دلیل، این بار برخلاف همیشه، جامعه جهانی رغبتی نداشت جزییات پیشنهاد ایران و راهحلهای ظاهرسازانهاش برای مذاکره مجدد ۵+۱ را بشنود. جمهوری اسلامی ایران در روزهای پیش از شروع نشست و حتی در نخستین شب حضور در نیویورک، عنوان کرد اگر آمریکا تحریمهای اقتصادی علیه جمهوری اسلامی ایران را حذف کند، ما نیز مذاکره برای به تعلیق درآوردن کامل فعالیتهای هستهای را میپذیریم؛ سیاستی که برجام نیز بر اساس آن شکل گرفت.
کمپینهای فضای مجازی، افشاگری کسانی که موفق به فرار از شکنجهگاههای جمهوری اسلامی ایران شدند، تحلیلهای گوناگون پژوهشگران و صاحبنظران در فضای آزاد خارج از ایران، هماهنگی و همکاری رسانهها برای فراهم کردن بستر مناسب، همه و همه دست به دست هم دادهاند تا وضعیت داخلی ایران امروز برای جامعه جهانی به حدی روشن شود که وقتی رییسجمهوری آمریکا در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در جایگاه سخنرانی میایستد، مردم ایران دقایقی احساس کنند انتظارات و توقعات آنهاست که دارد بیان میشود.
باید دانست که دستیابی به هر گونه تغییر، چه از نوع تغییر قانون اساسی و چه تغییر سیستم حکومتی، به همافزایی نیروهای داخل و خارج از کشور و اتحاد و همدلی بیشتر نخبگان سیاسی خارج از کشور که امکان بیان آزادانه مشکلات را دارند نیازمند است، چرا که هر کدام از این گروهها به نوبه خود در یکپارچگی مردم ایران و آگاهی جامعه جهانی از هر آنچه در ایران اتفاق میافتد سهم بزرگی دارند.
[۱] پورشالجی، محمود. ۱۳۰۶. قزاق: بر اساس اسناد وزارت امور خارجه فرانسه. نشر فیروزه، ص ۱۱۱ و ۱۱۲