طالبان، حکومت و مردم افغانستان
طالبان به بهانه زدودن شر و فساد از جامعه در دولت برهانالدین ربانی و احمدشاه مسعود وارد کابل شدند. از همان روزهای نخست ظهور و حاکمیت طالبان روشن شد که آنها آمیزهای از تندروی، قبیلهگرایی، قومگرایی و افزار دست سرویس اطلاعاتی پاکستان هستند. چند سال پیش از شروع هزاره سوم میلادی که افغانستان در منجلاب «بنیادگرایی دینی طالبان» گرفتار شد.
از نظر آمریکاییها و بقیه جهان (غیر از کشورهای عربی و پاکستان)، طالبان یک گروه «تروریستی»، «وحشی»، «ضد دموکراسی» و «ضد حقوق بشر» قلمداد میشد. برای همین، نیروهایی آمریکایی ۱۷ سال پیش با هدف از بین بردن لانههای تروریستی، همکاری با مردم و بازسازی افغانستان به کابل آمدند.
آمریکاییها آمده بودند تا ارزشهای جهانشمولی چون دموکراسی و حقوق بشر را در افغانستان نهادینه سازند و این کشور را در مسیر مردمسالاری و ارزشهای دموکراتیک نوین سوق دهند. از شروع هزاره سوم تاکنون، آمریکاییها تبلیغ میکردند که تا از بین بردن و نابودی آخرین نفر از طالبان و القاعده با مردم افغانستان هستند، اما این روزها گزینه خروج سربازان آمریکایی از افغانستان روی میز دونالد ترامپ است.
ضدونقیضگویی زلمی خلیلزاد، نماینده وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا در امور صلح افغانستان و ابهام درخواستهای آمریکا از طالبان و طالبان از آمریکا و دولت و مردم افغانستان، موردی است که سبب خلق تشویش برای مردم تشنه صلح افغانستان شده است.
ترامپ چندی پیش گفت: «آمریکا پلیس کل جهان نیست.» از بدو ورود نیروهایی آمریکایی و ناتو به افغانستان تا این دم، هیچ یک از مقامات بلندپایه آمریکا در مورد خروج کامل نیروهایی آمریکایی از افغانستان سخن نگفته بودند.
دکتر رنگین دادفر سپنتا، وزیر خارجه پیشین افغانستان در دوران ریاست جمهوری حامد کرزی، در کتابش «سیاست افغانستان؛ روایتی از درون» یکی از نشستهای رسمی مقامات دولت افغانستان را با مقامات بلندپایه آمریکا نقل کرده است: «مقامات افغانستان در نشستی از مقامات دولت آمریکا میپرسند که از نظر شما تروریست کیست؟ مقامات آمریکایی بسیار روشن جواب میدهند که تروریست از نظر آمریکا کسی است که به موسسات، سفارت، کارمند، تاسیسات و بالاخره منافع آمریکا در افغانستان حمله کند. آمریکاییها در آن نشست به کرزی و همراهانش میفهمانند که اگر طالبان به منافع ما حمله نکند، ما آن را تروریست نمیدانیم. در آن نشست مقامات افغانستان از مقامات آمریکایی میپرسند که راکتاندازی نیروهایی مسلح پاکستان به ولایت کنر چگونه حرکتی است و مسئولیت شما در این مورد خاص چیست؟ آمریکاییها پاسخ میدهند که این مشکل میان افغانستان و پاکستان است؛ به آمریکا ربط ندارد.» (نقل به مضمون)
آمریکاییها که مدعی بودند سرانجام طالبان را زمینگیر خواهند کرد، اکنون اعلام کردهاند که به کشور خود برمیگردند. آمریکاییها ظاهرا بر دولت افغانستان فشار میآورند که راهی جز توافق با طالبان وجود ندارد که این توافق به معنای صلح پایدار نیست. اکنون، پس از ۱۷ سال جنگ و خونریزی، طالبان بر بخشی از افغانستان حاکم شدهاند.
آنها در حاشیههای افغانستان تریاک میکارند و بر سر آن تجارت میکنند. طالبان با پول تریاک و سازمانهای اطلاعاتی بعضی از کشورها سلاح میخرند و علیه دولت و مردم افغانستان میجنگند. طالبان اکنون مشروعیت منطقهای پیدا کردهند. ایران، روسیه، کشورهای عربی از آنها در برابر آمریکا حمایت میکنند. این کشورها، طالبان را به کشور خود فرا میخوانند، مشاوره سیاسی میدهند و برای آنها نشست برگزار میکنند.
طالبان
طالبان نیروهای بنیادگرای دینی-اسلامی، تروریست، تکفکر، بیگانه با مدارا و تساهل سیاسی و مذهبی هستند که با حمایت پاکستان، اعراب و دیگر سازمانهای اطلاعاتی منطقه و جهان بر افغانستان سلطه یافتند و سیاهترین روزها را برای مردم تحت حاکمیتشان بار آوردند.
تاکنون هیچ یک از کشورهایی جهان طالبان را همچون گروه سیاسی حقبهجانب به رسمیت نمیشناسد. حکومتهای دموکراتیک عضو سازمان ملل متحد، برگشت دوباره حکومت طالبان را برای بشریت مایه ننگ و فاجعهبار میدانند. طالبان باری بر افغانستان حکمروایی داشتند. دولت و نظام طالبان با زنستیزی، قبیلهاندیشی، مدنیتگریزی، ضدیت با دموکراسی، حقوق بشر و عدالت ملی به همراه بوده است.
از نظر طالبان، زنان دشمن عفت عمومی جامعه هستند. طالبان میپندارند که مجموع بلاهای اجتماعی زایده طرز راهرفتن، آرایش، دستان لخت، نمایش زیورات و صدای زنان است. در باور طالبان، گناه به آتش کشیدن یک روستا، انفجار یک مکان عمومی، کشتن معلم، دانشآموز، خبرنگار و... ناچیزتر از گشت و گذار آزادانه زنان در اجتماع است. برای همین، آنها اولی را برای جلوگیری از وقوع دومی انجام میدهند. زن از نظر طالبان منشا گناه و علت سستی ایمان جوامع اسلامی است.
به اعتراف محمداشرف غنی، طالبان فقط در دولت او ۴۵ هزار سرباز افغانستان را کشتهاند. اگر این تعداد سرباز متاهل باشند، به این معنا است که ۴۵ هزار زن بیوه شدهاند. اگر یک طفل برای هر کدام محاسبه کنیم، ۴۵ هزار بچه یتیم شدند. زنان بیوه قادر نیستند ۴۵ هزار یتیمبچه را به مکتب بفرستند.
تمام سالهای هزاره سوم را که طالبان در حال کشتار و خونریزی بودهاند، محاسبه کنید تا عمق فاجعه و دستاورد طالبان را برای مردم افغانستان دریابید.
با این همه، مردم افغانستان و دولت موجود معتقد به صلح هستند و بارها از این گروه تروریستی دعوت کردند که به گفتوگوهای صلح بپیوندد. اما طالبان، بعد از چندین دور گفتوگو با زلمی خلیلزاد اعلام کردند که شرط صلح با آمریکا، کنار رفتن دولت کابل و ساختن حکومت موقت است.
طالبان دولت افغانستان را عروسک دست آمریکا میدانند. آنها دولت کابل را به رسمیت نمیشناسند و برای همین لازم نمیدانند با آن گفتوگو کنند.
دولت کابل
دولت رییسجمهوری محمداشرف غنی به قومگرایی متهم است. هم دولت محمداشرف غنی و هم دولت رییسجمهوری پیشین حامد کرزی، طالبان را « برادر» خواندند. سیاست مبهم در برابر طالبان، حالت دفاعی در برابر آنها، نبود سیاست جنگی مشخص علیه طالبان از ویژگیهای دولتهای کرزی و آقای غنی است. هرچند محمد اشرف غنی، رییسجمهوری کشور در تازهترین مصاحبهاش بعضی از خواستهای طالبان را « خیال، محال و جنون» میخواند.
دولت کابل خودش را تطبیقکننده قانون اساسی و حافظ مجموع ارزشهای پاس داشته شده، پرورش داده شده و نهادینه شده ۱۷ سال اخیر از جمله دموکراسی، آزادی بیان، حقوق زنان، جامعه مدنی و مطبوعات میداند. دولت افغانستان ارزشهای یادشده را قربانی صلح با طالبان نمیسازد. شاید «آزادی» و «حق»، از صلح گذرا با ارزشتر است و بیشتر اهمیت دارد.
آزادیهای مدنی با هیچچیزی معاوضه و مبادله نمیشوند. دولت کابل حق ندارد بر سر آزادیهای مردم افغانستان، زحمات و دستاوردهای ۱۷ سال اخیر را با طالبان چانه بزند و یا آن را با چیز دیگری عوض کند. صلح گذرایی که در آن آزادی مطبوعات، آزدیهای مدنی، حقوق بشر، دموکراسی و آزادیهای فردی لحاظ نشوند، ارزشی ندارند.
نسل جدید افغانستان و خواستهایش
در نشستهایی که میان زلمی خلیلزاد و نمایندگان طالبان صورت گرفته، هیچکس به نمایندگی از نسل جدید افغانستان حضور نداشته است. اعضای نشست مسکو، جهادیها، رهبران قومی و کمونیستهای دهه ۶۰ بودند. یعنی کسانی که نسل جدید از هیچکدام خاطره خوش ندارد و هر گام آنها را به دیده شک مینگرند. نسلی که در دهه ۸۰ خورشیدی به دانشگاه رفته، از جنگ خسته است.
صلح در کشور یکی از آرزوهایی این نسل است. اما نسل جدید، تضرع در برابر طالبان، امتیازدهی به طالبان و تسلیمشدن به طالبان را شرمآور، اندوهبار و خیانت به بشریت و ارزشهایی ملی و انسانی میداند.
از لحاظ سیاسی، «قوانین اساسی محصول شرایط خاصی هستند که پس از فروپاشی یک نظام کهنه به وجود میآید». وضعکردن اصول تازه، وضع قانون جدید، به معنای باطل دانستن کلیت سیستم قبلی است. نسل جدید خواستار حفظ دستاوردهایی ۱۷ سال پیشین است.
آنچه برای این نسل مهم است، حفظ ارزشهای بشری مثل دموکراسی، حقوق بشر، آزادی بیان و حقوق زنان است. غایت تلاش نسل جدید رسیدن به افغانستان دموکراتیک و تحقق عدالت ملی است. نسل جدید هراس دارد که طالبان دوباره ستم مذهبی و قومی راه بیندازند و فضای عمومی را برای دگراندیشان تنگ کنند.
از اینها گذشته، اگر هم فرضیه «صلح پایدار» عینیت یابد، باز هم طالبان در نظر مردم و جهانیان پدیده منفور و ضد بشریت پنداشته میشود. مردم افغانستان کارنامه خونین و ضد انسانی طالبان را هیچگاه فراموش نخواهند کرد.