عمان اینبار میانجی اسرائیل و ایران
سفر بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، به مسقط در روز پنجشنبه سوم آبانماه و ملاقات او با سلطان قابوس، منطقه را به شگفتی فرو برد.
شاید بهتر است بگویم واکنش ایران به این سفر، برای کشورهای منطقه اهمیت بیشتری داشت؛ چرا که عمان همواره دوست مورد اعتماد ایران بهشمار میرود و این سابقه و پیشینه کمکهای پشت صحنه به تهران، موقعیت خاصی را برای مسقط ایجاد کرده است.
در جریان سفر نتانیاهو، بسیار گفته شد که دلیل اصلی او برای دیدار از مسقط، پرداختن به گفتوگوهای صلح بین اسرائیل و فلسطینیان است که از چندماه پیش، پساز آنکه ترامپ اورشلیم را بهعنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخت و سفارت آمریکا از تلآویو به این شهر منتقل شد، بهحالت تعلیق درآمده است.
محمود عباس، رییس تشکیلات خودگردان فلسطین، بهصراحت گفت که دیگر میانجیگری آمریکا بین فلسطینیها و اسرائیل را نخواهد پذیرفت.
با چنین بنبستی در مورد موضوعی که برای خاورمیانه اهمیت بسیار دارد و برای مسلمانان نیز موضوعی قابل توجه است، این ادعا که عمان قصد میانجیگری بین فلسطینیها و اسرائیل را داشته باشد، منطقی بهنظر میرسد.
موفقیت عمان در به نتیجه رسیدن گفتوگوهای محرمانه جمهوری اسلامی ایران و آمریکا در سال ۲۰۱۳، راه را برای رسیدن به توافق هستهای در سال ۲۰۱۵ هموار کرد. به همین دلیل، عمان دارای ظرفیت مناسب برای میانجیگریهایی از این دست است و برای مثال، بین اسراییل و فلسطین، میتواند گزینه شایستهای باشد.
هرچند که وزیر خارجه عمان ایفای چنین نقشی ازسوی کشور خود را رد کرد، اما گفت که پادشاهی عمان طرحهای خوبی برای ارائه به هر دو طرف دارد.
به گمان من، هنگامی که از صلح اسرائیل با فلسطینیها صحبت میکنیم، این مهم بدون آنکه مصر بخشی از این گفتوگو باشد، به نتیجه و سرانجام نخواهد رسید. به یک دلیل ساده که همه از آن اطلاع دارند: مصر و اردن تنها دو کشور عرب و مسلمانیاند که اسرائیل را بهرسمیت میشناسند و با این کشور، روابط دیپلماتیک دارند. مصر بزرگترین و بانفوذترین کشور در جهان اسلام و بین اعراب و دارای مرز با منطقه فلسطینی و همچنین با اسراییل در صحرای سیناست، به این معنا که منافع مستقیمی در این میان دارد و دلیل کافی برای داشتن نقش اصلی در گفتوگوها را دارد. باور کردن اینکه بدون حضور مصر، عمان توانایی پیشبرد چنین مذاکراتی را داشته باشد، دشوار است.
اما اگر این سفر بهدلیل گفتوگوهای صلح نبوده، پس چه چیز دیگری میتواند انگیزه این سفر پنهانی و غیرمنتظره نخستوزیر اسرائیل به عمان را توجیه کند؟ (روز جمعه پساز آنکه نتانیاهو به اسرائیل بازگشت، رسانهها از این سفر اطلاع پیدا کردند.)
شاید بار دیگر ایران موضوع اصلی این سفر باشد، به این دلیل که مقامات جمهوری اسلامی به عمانیها اعتماد بسیار دارند و درعینحال، سلطان قابوس نیز حسن شهرت بسیاری نزد آمریکاییها دارد و عمان نیز در منطقه کشوری دوست و آرام با اسلامی میانهرو توصیف میشود.
به این دلایل، به نظر من موضوع گفتوگوی نتانیاهو با پادشاه عمان، میتوانست ایران و فعالیتهای این کشور در سوریه باشد؛ چیزی که برای اسرائیل اهمیت فراوان دارد و بارها از روسیه خواسته بود که افسار سپاه پاسداران را در کنترل نگاه دارد، اما ناامید از روسها، در ماههای گذشته حملات مستقیمی را به مواضع ایرانیان در سوریه انجام داده بود.
اینک در موعد رسیدن تحریمهای آمریکا درمورد فروش و صادرات نفت که تا چند روز دیگر اجرایی میشود، فشار بسیاری بر روی حکومت ایران است. چنانچه که سلطان قابوس از جانب ایران، درباره سوریه تعهداتی به اسرائیل داده باشد، این تعهد میتواند کمک بسیاری به ایران درجهت تامین نظر دونالد ترامپ تلقی شود.
چنین توافقاتی از نظر رییس جمهوری آمریکا، یک رفتار خوب از جانب ایرانیان محسوب میشود که میتواند تا اندازهای از فشار تحریمها بکاهد؛ بهخصوص در بخش فروش و صادارات نفت که نگرانی بسیاری برای حاکمیت نظام ایجاد کرده است.
در تایید این گفته و امکان این احتمال، قابل توجه است که سازمان جهاد اسلامی در فلسطین که گروهی تندرو و نزدیک به جمهوری اسلامی است، روز شنبه در اقدامی غیرمنتظره، اعلام آتشبس یکطرفه با اسرائیل کرد؛ موضوعی که میتواند از یکسو به ایران مرتبط باشد و در سوی دیگر آن، اسرائیل است.
واسطهشدن عمان میان دو کشور، نه برای رسیدن به قراردادی بزرگ، اما با هدف کاستن از شدت خصومتها و تنشهای فعلی به نفع هر دو سو، میتواند اقدام مناسبی قلمداد شود.
*این مطلب برگردان فارسی مقالهای است که روز هفتم آبانماه (۲۹ اکتبر) در سیانان منتشر شده است.