نگاه امنیتی حکومت ایران به کنش بشردوستانه پاکسازی مین
مینها، قاتلان خاموشیاند که در ایران، با گذشت بیش از سه دهه از پایان جنگ با عراق، همچنان قربانی میگیرند. این سلاح دهشتناک و اهریمنی، سالهاست که بلای جان و سلامت شهروندان مناطق مرزی ایران شده و تهدیدی بالقوه و گرهخورده با زندگی و معیشت آنها بهشمار میآید.
ایران از لحاظ وسعت، پس از مصر، با حدود ۱۶ میلیون مین بهجامانده از دوران جنگ در پنج استان کردستان، آذربایجان غربی، ایلام، کرمانشاه و خوزستان، دومین کشور آلوده به مین در جهان شناخته شده است.
شانزدهم فروردینماه (۴ آوریل)، «روز جهانی آگاهی از خطر مین و کمک به اقدام علیه آن» نامیده شده است. به این بهانه نگاهی انداختهایم به خطر مین، اقدامها علیه آن و همچنین قربانیان انفجار مین در ایران.
بیش از سه دهه از پایان جنگ با عراق گذشته و تمام پروژههای مینزدایی در ایران از اوایل سال ۱۳۸۰، در انحصار وزارت دفاع و نهادهای وابسته به دولت قرار گرفته است. اما ایران از ملحق شدن به کنوانسیون اتاوا (پیمان منع بهکارگیری مین ضدنفر) و پذیرفتن معاهدههای بینالمللی پاکسازی مناطق آلوده به مین خودداری کرده است.
این در حالی است که ایران در رتبه اول قربانیان مین در جهان قرار دارد.
ملحق نشدن ایران به کنوانسیون اتاوا
با وجود تصویب پیمان اتاوا در دسامبر ۱۹۹۷، که مبنی بر منع بهکارگیری مین ضدنفر، تولید، انباشت و فروش آن است، این سلاح خاموش و بیرحم کماکان در مناطق مرزی از میان سربازان و کودکان گرفته تا کولبران، کشاورزان و افراد محلی قربانی میگیرد.
این پیمان تاکنون به تایید ۱۶۴ کشور رسیده است. ایران عضو پیمان اتاوا نیست و جمهوری اسلامی همچنان به تولید، استفاده و صادرات مین ادامه میدهد.
عثمان مزین، وکیل دادگستری و فعال حقوق قربانیان مین، در اینباره به ایران اینترنشنال گفت: «مکرر از ایران دعوت شده است به این کنوانسیون بپیوندد، اما نمایندگان رسمی ایران با ارائه توجیههای و دلایل مختلفی از جمله داشتن مرز گسترده با همسایگان و بهکارگیری مین از سوی کشورهای همجوار، ورود اشرار و مواجهه با گروههای مسلح و قاچاقچیان در مناطق مرزی، از پیوستن به آن خودداری کرده و این حق را برای خودش قائل است که در مناطق مرزی، از مین استفاده کند.»
درپی جان باختن شریف باجور و سه فعال زیستمحیطی دیگر در آتشسوزی جنگلهای مریوان در شهریورماه سال ۱۳۹۷، رییس سازمان امداد و نجات هلالاحمر، «آلوده بودن این منطقه به مین و انفجار» را دلیل مرگ آنها اهلام کرد. تصویر بالا یکی از مینهای مشاهدهشده در آن زمان، در این منطقه نزدیک به مرز غربی ایران است
عیسی بازیار، متخصص پاکسازی مین و فعال حقوق قربانیان مین، دلیل ملحق نشدن ایران به کنوانسیون اتاوا را چنین توصیف کرد: «بند ۳ و ۴ این کنوانسیون اعلام میکند که بایستی تمام فعالیتهای مینزدایی در ایران و یا هر کشور آلوده دیگری که به عضویت آن درآمدهاند رصد شود و همچنین کاشت، انباشت و برداشت مین تحت نظر اعضای این کنوانسیون قرار بگیرد و به همین دلیل، ایران تاکنون از پیوستن به آن خودداری کرده است و بعید هم به نظر میرسد در آینده به آن ملحق شود، چون جمهوری اسلامی کاشت مین را یک نوع سازوکار دفاعی میداند و همواره از آن دفاع کرده و برنامهای برای تغییر این رویه نداشته است.»
عملکرد دولت در حوزه مینزدایی
پس از پایان جنگ، مینزدایی در ایران بیشتر با نگاه امنیتی حکومت همراه بوده است و دولتها عملا رغبت چندانی برای حل این معضل ملی نشان ندادهاند.
بازیار در این مورد گفت: «در همه جای دنیا، پاکسازی مین یک کنش بشردوستانه محسوب میشود و استانداردهایی برای پاکسازی مین تعریف شده است که زیر نظارت ۱۶ سازمان پاکسازیکننده و ناظر قرار دارد که بهاختصار آیمس نامیده میشود، ولی ایران هیچ بهرهای از این استانداردهای جهانی مینزدایی نبرده و صرفا دلیل آن هم، نگاه میلیتاری و امنیتی به این مساله بوده است.»
بازیار در ادامه افزود: «اقدامهای سنتی و غیراستانداردی که برای پاکسازی در بخشی از مناطق آلوده به مین وجود داشت، در دولت دوم روحانی، بهدلیل تحریمها عملا متوقف شد و در جاهایی که مانند استان کرمانشاه اعلام اتمام پاکسازی شده بود و جشن پاکسازی هم گرفته بودند، تاکنون نزدیک به ۳۰۰ نفر قربانی مین شدهاند.»
پیشتر، محمدحسین امیراحمدی، رییس مرکز مینزدایی ایران، ادعا کرده بود که از ۴ میلیون و ۲۰۰ هزار هکتار منطقه آلوده به مین در پنج استان کردستان، آذربایجان غربی، ایلام، کرمانشاه و خوزستان، فقط ۷۹ هزار هکتار باقی مانده است.
به باور بازیار، شمار مینها و بمبهای خوشهای که هنوز پاکسازی نشدهاند بسیار بیشتر از آمار منتشرشده دولت است و در این میان، استان کرمانشاه از نظر تراکم و وسعت مینهای کاشتهشده، در وضعیت قرار دارد و با توجه به شواهد، در چند سال اخیر، مینهای جدیدی در مناطق مرزی کردستان کاشته شده که مسئول اصلی آن دولت است.
به گفته این متخصص پاکسازی مین، بهتر است ایران بهعلت نداشتن دانش کافی و تجهیزات استاندارد، مینزدایی را بهطور موقت متوقف کند، بهجای اینکه پس از پاکسازی غیراصولی، مردم تصور کنند که مناطق عاری از مین است و بعد دچار آسیبدیدگی شوند.
برخی گزارشهای نهادهای حقوق بشری در کردستان حاکی از آن است که بیشترین انفجارها در مناطقی اتفاق افتاده است که پیشتر دولت بهعنوان «اماکن پاکسازیشده» اعلام کرده بود.
برخورد دولت با قربانیان مین
روایتهای متفاوتی وجود دارد که در سالهای اخیر، دولت هیچگونه خدماتی برای قربانیان مین، از کولبران گرفته تا کودکان، کشاورزان و افراد محلی، مهیا نکرده و امید، آینده و زندگیشان در سراشیبی و تاریکی مطلق قرار گرفته است، روایت آدمهای خانهنشینی که از جامعه طرد شدهاند و دیگر نه پایی برای رفتن دارند نه چشمی برای دیدن، روایت آدمهایی که قانون منسجمی برای حمایت از آنها وجود ندارد و تاکنون فریادرسی نداشتهاند.
مزین معتقد است: «به هر عنوانی که مینها گردآوری نشدهاند، دولت مکلف به گردآوری آنهاست و اکنون که به تکلیف قانونی خود عمل نکرده و موجب صدمه به جان و جسم و روح افراد شده است، بالتبع باید پاسخگو باشد و پاسخگویی هم یعنی دیه فرد پرداخت و مشمول دریافت مستمری قانونی شود که بتواند زندگی آبرومندی برای خود و افراد تحت تکفل خود داشته باشد. اما بهدلیل گذشت سالهای متمادی از کاشت مین، دولتها عملا از پرداخت دیه و مستمری خودداری کردهاند و خود را از زیر بار مسئولیت نجات دادهاند.»
مزین در ادامه افزود: «تنها قانونی که وجود دارد و بسیار قدیمی است، موسوم به کمیسیون ماده ۲، قبلا در استانداریها و اکنون، در فرمانداریها تشکیل میشود و هیچگونه فرجه زمانی ندارد که این کمیسیون اظهارنظر کند. در حال حاضر، ما پروندههایی داریم که با بیش از ۲۵ سال بلاتکلیفی در این کمیسیون، هنوز مشخص نیست که باید تحت پوشش کدام یک از نهادهای دولتی قرار بگیرد و به وکیل و فرد قربانی اجازه داده نمیشود که در این کمیسیونها حضور یابند و هر بار فرد قربانی به سازمانی حواله داده میشود و همه اینها وضعیت ناگوار و سردرگمی برای قربانیان مین ایجاد کرده است.»
آمار قربانیان مین
آخرین انفجارهای مین در سال ۱۳۹۸ که به کشته شدن یک نوجوان ۱۴ ساله اهل منطقه تنگاب از توابع قصر شیرین و یک جوان ۳۷ ساله اهل دشت ذهاب در شمال غربی سرپل ذهاب منجر شد، به ۴ و ۲۵ اسفندماه سال گذشته برمیگردد. دو مورد از دهها نفر که سالانه در این مناطق قربانی مینهای خاموش میشوند، مینهایی که معمولا یا از دوران جنگ باقی مانده یا برای حفاظت از مرزها و پاسگاههای مرزی کاشته شدهاند.
مزین درباره آمار قربانیان گفت: «قطعا فرمانداریها و بنیاد شهید شهرستانها آمارها را دارند، اما هیچگونه آماری بهصورت علنی برای افکار عمومی، فعالان مدنی و سازمانهای مردمنهاد فعال در این عرصه ارائه نمیشود و هرگاه تقاضایی هم برای ارائه آمار صورت گیرد، پاسخی داده نمیشود. اما بهطور نسبی آمارهایی وجود دارد. برای مثال، اکنون تنها در سردشت بیش از ۳۷۰ پرونده موجود است و در سال گذشته، دستکم ۱۰ کولبر در اثر انفجار مین دچار حادثه شدند.»
مزین در ادامه افزود: «بنا بر اعلام رسمی مقامها، در پنج استان آلوده به مین، حدود ۱۶ میلیون مین وجود دارد و باید انتظار ۱۶ میلیون انفجار و حادثه را داشته باشیم و همین امر میطلبد که به کنوانسیون اتاوا ملحق شویم و از ظرفیتهای آن استفاده کنیم و بهکارگیری مین با هر توجیهی را فوری متوقف کنیم.»
به گفته این وکیل، اگر آمار سالانه حوادث انفجار مین از طریق رسانهها گردآوری شود، میتوان به رقم حدودی دست یافت، ولی چون دولت خود را در مقابل افرادی که در اثر انفجار مین کشته یا دچار نقص عضو میشوند پاسخگو نمیداند، قاعدتا آماری هم در این مورد وجود ندارد.
عیسی بازیار، در این مورد اضافه کرد: «در ایران ۸ هزار و ۵۰۰ غیرنظامی و حدود ۲ هزار نظامی و کارکنان مینزدایی در اثر انفجار مین کشته و زخمی شدهاند و در سال ۹۸، شمار کشتهها و زخمیها ۴۳ نفر بوده است که در این میان، ۶ غیرنظامی جان خود را از دست دادند.
حال که دولت ایران همچنان کاشت مین را نوعی سازوکار دفاعی میداند و از آن بهعنوان ابزار جنگی استفاده میکند، چه چیزی میتواند جان شهروندان را از خطرهای موجود در مناطق مرزی مصون دارد؟ چه آیندهای در انتظار قربانیان مین است، غیر از قطع عضو، مشکلات روحی، افسردگی، بیکاری، طرد شدن از اجتماع یا مرگ؟