پرونده قتل رومینا چند متهم دارد
خبر قتل رومینا اشرفی، که در روزهای گذشته در رسانههای فارسیزبان و غیرفارسیزبان سراسر دنیا بازتاب گستردهای داشت، حول دو محور اساسی متمرکز بود: خلاهای قانونی ایران در رفع خشونت علیه زنان و مساله قتلهای ناموسی. همه انگشت اتهام را به سمت قاتل (پدر) نشانه رفتهاند، اما به نظر میرسد غیر از پدر، این پرونده متهمان دیگری هم دارد که یا تاکنون کمتر مورد توجه رسانهها قرار گرفته یا اصلا به آنها اشارهای نشده است.
اصولا در بحث کودکآزاری وقتی یکی از والدین به آزار فیزیکی یا روانی کودک میپردازد، والد دیگری که فقط سکوت اختیار میکند بهنوعی به معاونت در قتل متهم میشود. بهتعبیری، فردی که در جریان کودکآزاری و بهویژه تکرار آن قرار گرفته است و بهجای ممانعت از آزار کودک، راه انفعال را در پیش میگیرد با سکوتش بهنوعی با مجرم همکاری میکند، هرچند میدانیم که دلیل عمده این سکوت ترس از فرد آزارگر است.
در مورد قتل رومینا و با استناد به صحبتهای مادر مقتول و بهمن خاوری، پسری که رومینا را فراری داد، پدر رومینا او را بارها به خودکشی ترغیب و حتی تمهیداتی هم برایش فراهم کرده بود. با این حساب، بحث اقدام به قتل بهدلیل جنون آنی ناشی از عصبانیت شدید را منتفی میکند. در واقع، قاتل با برنامه قبلی و، به نوشته رسانهها، حتی پس از مشورت با وکیل و کسب اطلاع از اینکه در صورت کشتن رومینا قصاص نخواهد شد، دخترش را به قتل رسانده است.
مادر رومینا نیز در مصاحبه با رسانهها اعلام کرده است همسرش از او خواسته بود به رومینا کمک کند خودش را بکشد. مادر رومینا در مصاحبه بعد از این روایت، خیلی عادی میگوید: «من گفتم نمیتوانم!» ظاهرا مخالفت نه با اصل موضوع، که فقط بحث «نتوانستن» بوده است. البته منظور این نیست که مادر موافق و راضی به کشتن دخترش بوده ولی پرسش اینجاست که چرا با پیشنهاد همسرش مخالفت نمیکند؟ چرا برای نجات جان دختر، از اطرافیان کمک نمیگیرد؟ چرا دختر را به جایی امن نمیفرستد؟ او که دید وقتی دختر از خانه فرار کرد و پدر متوجه شد، داس را برداشت و به قصد قتل، به منزل پدری بهمن رفت. او که دید شوهرش مرگ موش خرید و به دخترک گفت خودت را بکش. او که دید پدر در انتظار خودکشی دختر است، حتی وقتی رومینا از خانه فرار کرد و مادر شبانه غیبتش را به پدر اطلاع داد، اولین مسالهای که پدر عنوان کرد خودکشی دختر است و به گفته مادر رومینا، او و پدر اطراف خانه را در جستوجوی جنازه احتمالی کودک وارسی کردند. چرا مادر تا این اندازه خونسردی نشان میدهد؟ آیا باید بپذیریم خشونت در آن خانه تا این حد عادی بوده است؟ در این صورت مقصر کیست؟
معمولا در جوامع توسعهیافته، در کنار تلاش دولتها برای فراهم آوردن زیرساختهایی که موجب کاهش خشونتهای اجتماعی میشود، نهادهای مدنی نیز بهعنوان بازویهای دولت عمل میکنند، نهادهایی که با بررسی آسیبهای اجتماعی و ارائه راهکارهای کارشناسی در این زمینه به دولتها یاری میرسانند. چنین نهادهایی، از سوی دیگر، با فرهنگسازی از طریق آگاهیبخشی و اطلاعرسانی به مردم، در کاهش خشونتها در جامعه، بهویژه خشونتهای خانگی، نقش موثری دارند. متاسفانه جای خالی این نهادها در جامعه ایران هر روز بیشتر از قبل احساس میشود. وقتی در ایران به نهادهای مدنی، از جمله انجمنها و کانونهای مدافع حقوق زنان و کودکان، نه تنها بهایی داده نمیشود که اساسا با موجودیت آنها مخالفت و در نهایت، این نهادها به ورطه تعطیلی کشانده میشوند، نمیتوان از جامعه انتظار کاهش خشونت داشت.
غیبت رسانههای آزاد نیز مزید بر علت است. صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، در جایگاه رسانهای فراگیر، میتواند در حوزه ارتقای فرهنگی جامعه، بهخصوص کاهش آسیبهای اجتماعی و خانوادگی، نقشی هدایتگر ایفا کند، اما متاسفانه عملکردی بسیار ناکارآمد دارد. در واقع، این رسانه در بخشهایی از کشور که هنوز مردم، بهویژه والدین، به رادیو و تلویزیون سراسری بیش از رسانههای امروزی مانند رسانههای اجتماعی وابستهاند، با وجود تعدد کانالهای رادیویی و تلویزیونی، نتوانسته است در حوزه فرهنگسازی اقدام موثری صورت دهد. بهعبارتی، این رسانه بهجای پخش برنامههایی با رویکرد ارتقای فرهنگ عمومی جامعه و برنامههای آگاهیبخش در زمینه کاهش خشونتهای خانوادگی و آشنایی افراد با حقوق اجتماعیشان، بیشتر بر برنامههای مذهبی تمرکز دارد.
این در حالی است که امروزه، در کشورهای توسعهیافته، تلویزیون به ابزاری موثر برای آگاهیبخشی به زنان در زمینه شیوههای گزارش خشونتهای خانوادگی تبدیل شده است. در این کشورها، نهادهای مدنی مدافع حقوق زنان با کمک برنامهسازان دست به ابتکار عمل زدهاند و روشهای گوناگون گزارش موارد خشونتهای خانوادگی را به زنان آموزش میدهند. در واقع، از آنجا که اغلب آزاردیدگان با آزارگران در یک خانه به سر میبرند و زیر سلطه و سیطره فرد آزارگر قرار دارند و امکان گزارش دهی ندارند، برنامهسازان با آموزش زبان اشاره و رمزگذاری به زنان، از آنان میخواهند به هر نحو ممکن خشونتهای خانوادگی را به سازمانهای مربوط گزارش کنند. البته در فرهنگسازی کاهش خشونتهای خانوادگی، جامعه هدف به زنان محدود نیست، مردان هم در این زمینه نیازمند آموزشاند. در ایران، این مساله به اندازه تغییر قوانین حائز اهمیت است.
در مجموع، باید گفت هرچند تغییر قوانین تبعیضآمیز نسبت به زنان و کودکان در ایران یا تدوین قوانین سختگیرانهتر، آنطور که حسن روحانی، رییسجمهوری ایران، پس از قتل رومینا اشرفی، خواستار آن شده است، میتواند گام موثری در کاهش چنین حوادثی در کشور به شمار رود، مادامی که جامعه در جهت فرهنگسازی و ارتقای فرهنگ عمومی، بهويژه در زمینه حقوق زنان و کودکان، گامی برندارد، متاسفانه شاهد تکرار این حوادث خواهیم بود.