دلسوزها را جدی بگیرید
همدلی و دلسوزی ممکن است در بعضی فرهنگها و جوامع به ضعف شخصیتی تعبیر شود، اما واقعیت چیز دیگری است.
تا به حال از کسی شنیدهاید «زیادی احساساتی» هستید؟ یا خودتان متوجه شدهاید که در مقایسه با اطرافیان غلظت احساستان چند برابر است؟ اگر جوابتان مثبت است، احتمال اینکه در دسته دلسوزها باشید زیاد است.
افراد همدل و دلسوز قادرند عواطف، حالات روحی و علایم جسمانی دیگران را طوری با تمام وجود احساس کنند که گویی هیچ فرقی بین خودشان و دیگران نیست. اگر شاهد درد و رنج کسی باشند، انگار خودشان رنج میکشند و به همین خاطر احتمال اینکه با فرسودگی روانی و فیزیکی دستوپنجه نرم کنند افزایش مییابد.
افراد همدل خیلی اوقات به دلیل غلظت احساسات و دلسوزیشان برای دیگران هدف انتقاد قرار میگیرند و تصور میکنند باید خودشان را تغییر دهند. شاید وقتش رسیده است بهجای جنگیدن با طبیعت دلسوزتان و تقلای ناامیدانه برای خاموش کردن عواطف و احساساتتان، رویکرد دیگری به کار بگیرید و به چشم قابلیتی استثنایی به آن نگاه کنید. به این ترتیب، بسیاری از ویژگیهای شخصیتیتان که با برچسب «ضعف» شناخته میشود به «نقطه قوت» تبدیل میشود.
اگر میخواهید مطمئن شوید همدلی و دلسوزی در ذاتتان است، این هفت معیار را در درونتان جستوجو کنید تا بتوانید روشهایی برای مراقبت از خودتان در پیش بگیرید:
۱. احساسات و عواطف دیگران را طوری احساس میکنید انگار واقعا متعلق به خودتان و در جسم و جانتان است. فرقی نمیکند غریبه باشد یا دوست صمیمی، تقریبا همیشه میتوانید احساس کنید و حدس بزنید دیگران چه احساسی دارند. برای مثال، وقتی از کنار غریبهای عبور میکنید، بیآنکه کلمهای حرف میانتان ردوبدل شود میتوانید تشخیص دهید آن فرد عصبانی است یا نه. یا وقتی همخانهتان مصاحبه شغلی در پیش دارد و دل توی دلش نیست، همین که از کنارتان بگذرد، اضطرابش را احساس میکنید.
۲. عواطف شدید و افرادی که درگیر آن میتوانند بهسرعت انرژیتان را بگیرند و کاری کنند که تحلیل بروید. چه خودتان درگیر احساسات و عواطف آزاردهندهای مثل عصبانیت، استیصال، خشم یا اندوه باشید یا با کسی که درگیر این احساسات است در تماس باشید و وقت بگذرانید، اغلب جز خستگی و فرسودگی خروجی دیگری برایتان ندارد. ممکن است احساس کنید به چرتی طولانی نیاز دارید، انگار باتریتان تمام شده باشد.
۳. از نزدیکی و صمیمیت در رابطهها هراس دارید. شاید شما هم از آن دسته افرادی باشید که به محض شروع رابطهای جدید احساس میکنید «عشق تازه» بهطرزی عجیبوغریب باعث تحلیل انرژی و فرسایشتان میشود. یا ممکن است از بیمرزی با دیگران دچار وحشت و هراس شوید و نگران باشید زیادی از خودتان مایه بگذارید و درعوض چیزی نصیبتان نشود. در هر حال، رابطهها برایتان در حکم ریگ رواناند و ناپیدا بودن آغاز و انجامشان به وحشتتان دامن میزند.
۴. بهراحتی تحت تاثیر رسانهها، تصاویر و فیلمها قرار میگیرید. اگر همان کسی هستید که همیشه موقع فیلم دیدن اشکتان درمیآید یا با تماشای یک کلیپ خبری سی ثانیهای یا چشمهای غمگین فردی در یک عکس از شدت غم و درماندگی از پا درمیآیید، بیبروبرگرد یک دلسوز تمامعیارید.
۵. پیش از فهمیدن احساس میکنید. میتوانید امواج عواطف و احساساتی را دریافت کنید که قادر به توضیحشان نیستید. برای مثال، ممکن است ناگهان دچار غم و اندوه شوید، بیآنکه بدانید این احساس از کجا ناشی میشود و چه چیزی به آن دامن زده است. این حالت «تحلیلرفتگی و فرسودگی» اغلب وقتی رخ میدهد که مدتی طولانی بهصورت ناخودآگاه درگیر احساسات دیگران یا محیط پیرامونتان بودهاید.
۶. عمیقا بخشندهاید تا جاییکه گاهی اوقات به خودتان ضرر میزنید. از آن دسته دوستهایید که همه رویشان حساب میکنند. عشقتان به دیگران بیاندازه و توجهتان عمیقا قلبی است. همین ویژگی میتواند به ضررتان تمام شود. این ازخودگذشتگی بیش از اندازه میتواند باعث شود خودتان و نیازهایتان را بهکل از یاد ببرید و زمانی به خودتان بیایید که دیر شده است.
۷. با دنیای پیرامونتان عمیقا احساس همبستگی میکنید. ارتباطتان با دیگر انسانها، حیوانات، گیاهان و طبیعت فراتر از حد طبیعی است. وقتی حالتان خوب است و در تعادل به سر میبرید، جریان زندگی در وجودتان موج میزند و باعث میشود گیرندههای حسیتان چند برابر قوی شود.