«آتش به اختیار» و چالشهای رهبری
سخنان رهبر ایران که چند ساعت بعد از حملهی تروریستی به مجلس شورای اسلامی ایراد شد، بعد از گذشت چند روز از آن، همچنان موضوع تازهای است که مورد بحث مردم، رسانههاو جناحهای سیاسی داخل قرار گرفته است. به مدد حضور رسانههای اجتماعی و فعالیت گستردهی جوانان در آن و نیز فضای انتخاباتی که همچنان ادامه پیدا کرده است، میتوان گفت هیچ سخن و عبارت رهبر ایران، مانند عبارت «آتش به اختیار» بازتاب اجتماعی نداشته است. این عبارت، بهگونه ای مورد نقد رسانههای اجتماعی قرار گرفته، که اصولگرایان مجبور شدهاند آن را بارها مورد تفسیر مجدد قرار دهند.
در دیدار رهبر با دانشجویان که عمدتاً گروههای دانشجویی اصولگرا را شامل میشد و چند ساعت بعد از حمله به مجلس انجام گرفت، خامنهای سعی داشت روحیهی درهمشکستهی گروههای هوادار خود، بهویژه دانشجویان را از نتیجهی انتخابات، بازسازی کند و به گلایههایشان پاسخ دهد. همچنان که در سخنرانی خود به گلایهای اشاره کرد که بعداً درمتن تنظیمی حذف شده بود. آنها انتقاد کرده بودند که سیاست رهبری در تشویق مخالفان برای حضور در انتخابات و افزایش مشارکت، منجربه چنین نتیجهای و شکست اصولگرایان شده است و او هم پاسخ داده بود: «خب باید فعالیت بیشتری میکردید که کاندیدای شما برنده میشد».
دانشجویان هوادار که فکر میکردند با حمایت نهادهای قدرت در بسیج انتخاباتی شهرستانها و روستاها شانس بالایی برای پیروزی رئیسی وجود دارد و انتظار نداشتند سیاست تهاجمی و انتقادی روحانی در کارزار انتخاباتی، که برخی از خطوط قرمز رهبری را رد کرده بود، بیپاسخ از سوی رهبری بماند، از بسیج انتخاباتی اصلاحطلبان و رأیی که روحانی آورد، بسیار سرخورده شدند و ولولهای در اردوگاه آنها برپا شد که میتوانست ریزش شدیدی را در اردوگاه هواداران ولایت رقم بزند. رهبر که میداند بدون سازماندهی و فعال نگهداشتن این گروهها در بازی موازنهی قوا در سیاست داخلی مجبور است تن به عقبنشینی گستردهای بدهد، همچون دورههای قبل، مانند سال ۷۶ سعی کرد با تبیین مناسبات، امکاناتی را که برای فعالیت آنها در مواجهه با چالشها وجود دارد، متذکر شود. پیشنهاد فعالیت فرهنگی برمبنای سیاست «آتش به اختیار» البته در متن سخنرانیش نه بهعنوان مواجهه با دولت، بلکه ترغیب آنها برای فعالیت بیشتر و دادن حس آزادی عمل بیشتر بود؛ اما با توجه به فضای رسانههای اجتماعی که در اختیار مخالفان قرار دارد و همچنین، روحیهی قدرتمندی که از انتخابات در جامعه ایجاد شده است، موج قدرتمندی در نقد این سیاست و نتایج وتبعاتش و بسط آن به حوزهی سیاست، مانند ترور حجاریان در سال ۷۸ ایجاد شد که تاکنون سابقه نداشته است.
از این مدل سخنان، در گذشته هم رهبر ایران گفته بود؛ اما هیچوقت بهخاطر عدم وجود رسانههای اجتماعی مانند امروز و نیز فضای انتخاباتی که مردم آن را شکست کاندیدای مورد نظر نهاد رهبری میدانستند، چنین موج مخالفتی برنخاسته بود. هواداران اصولگرای رهبری سعی کردند توضیح دهند که منظور از سیاستهای مذکور، مواجههی خودسرانه با اقدامات دولت نیست و رهبری در پاسخ به انتقاد دانشجویان در نحوهی فعالیتهای فرهنگیِ حتی نهادهای زیر نظر رهبری، توصیه کرده که دانشجویان منتظر و چشم بهراه کسی نباشند و به فعالیت خودجوش و اعتقادی خود در چارچوب قانون بپردازند. با آنکه دولت در این باره سکوت کرد و سخنگوی دولت تفسیر رادیکال اقدامات خودسرانه را مورد سرزنش قرار داد و حتی آن را ظلم به رهبری دانست، ولی مخالفتها با پیام، همچنان ادامه پیدا کرده است.
علی مطهری هم در تفسیری شجاعانه، سیاست «آتش به اختیار» را دوطرفه دانست و درضمن، تأکید کرد که اعمال این روش، فقط درحوزهی فرهنگ محدود نمیماند وحوزهی سیاست را هم دربرمیگیرد و گفت که اگر اصولگرایان در مورد مسائل منکراتی اقدام کنند، بقیه هم حق دارند در مورد منکرات سیاسی، ازجمله رفع حصر اقدام کنند. در واقع، مطهری خواست به رهبری متذکر شود که فضای کنونی با سالهای دههی هفتاد، فرق میکند و این سیاست، نهتنها ایجاد رعب نخواهد کرد، بلکه به ضرر رهبر و هواداران اصولگرایی تمام خواهد شد و تبعات عملی آن دوطرفه خواهد بود و به ضرر نهاد حاکم خواهد شد.
نقد این سیاست، حتی با ساختن ترند توئیتری «شادی به اختیار» در اشاره به شادی و رقص خیابانی مردم پس از پیروزی تیم ملی، ادامه یافت. در چنین فضایی، شورای انصار حزبالله در نمازجمعه اعلام کرد که «درمورد حضور بانوان در مسابقات والیبال، از سیاست آتش به اختیار استفاده خواهیم کرد» که دوباره چنان موج انتقادی برخاست که حسین اللهکرم، دبیر آن شورا مجبور شد ظرف کمتر از بیستوچهار ساعت، عقبنشینی کند و بگوید «آتش به اختیار» هرگز جنبهی عملیاتی به خود نمیگیرد و ما فقط به قوهی قضائیه شکایت کردهایم و هرچه حکم کنند، ما پذیرا هستیم. او در ضمن، تأکید کرده که بحث «آتش به اختیار»، شامل حوزههای فرهنگ و اجتماع است و در حوزهی سیاست، آنها منتظر فرمان از فرماندهی کل میمانند.
این عقبنشینیها مؤید چند مسأله است. نخست آنکه بهخوبی پیداست مختصات موازنهی قوا در جامعه، بعد از حضور و رأی مردم به روحانی تغییر کرده که اصولگرایان به این سرعت مجبوربه عقبنشینی شدند و احتمالاً رهبر هم مجبور خواهد شد در این مورد مجدداً توضیح دهد .
نکتهی دوم آنکه حضور فعال مردم در رسانههای اجتماعی -که روحانی روی آن تأکید کرده و گفته که هرکس با یک موبایل، خود یک تلویزیون است - مهمترین عنصر قدرت سیستم را که کنترل اذهان و افکار عمومی بود، کاملاً از دستش خارج ساخته است.
نکتهی سوم آنکه رشد تغییرات فرهنگی واجتماعی و تصلب نهادهای اصولگرایان در پاسخ به این تغییرات، سبب شده است که نوعی مقاومت فرهنگی و سیاسی شکل بگیرد که دائماً نهادهای اصولگرا را بهآرامی به پشت مرزهای واقعی خودشان میراند.
اما نکتهی چهارم و نهایی آنکه نتیجهی انتخابات و نیز نحوهی مواجهه با صحبت رهبر، نشان داد که از توانایی رهبر جمهوری اسلامی در ترسیم خطوط فکری و سیاسی و نیز تعیینکنندگیاش در منازعات سیاسی، درمقایسه با گذشته، به میزان قابلتوجهی کاسته شده است.