«شوک شام»، شوکی برای انسانیت
در نقد «تز» تحلیلگری که در سایت دیپلماسی ایرانی نوشت: «باید با مدیریت و تداوم تنشها ازطریق نیروهای شبه نظامی رقیب، کاری کرد که دولت سوریه و حتی روسیه، تداوم حضور نظامی ایران را ضروری قلمداد کنند».
***
در سالهای قبل، مقارن با اوایل ظهور داعش در منطقه، در یک گفتوگوی تلویزیونی گفتم که «ظهور داعش، یک فرصت طلایی برای نظام جمهوری اسلامی در منطقه بود و جانی تازه به بشار اسد در سوریه داد».
شاید اکنون با مطالعه «تز» هادی خسرو شاهین در وبسایت دیپلماسی ایرانی، چرایی این گفته روشنتر شود.
ابتدا سالهای نخست جنگ سوریه را یادآوری میکنم. نیروهای مخالف اسد در جبهههای مختلف پیشروی میکردند. اجماعی در جهان برای سرنگونی حکومت او شکل گرفته بود. جمهوری اسلامی هنوز توان و نفوذ امروز را در آن منطقه نداشت و اوضاع داخلی کشور نیز در فضای پس از اعتراضهای سال ۱۳۸۸، بسیار مشوش بود.
ظهور یک گروه خونخوار و آدمکش در عراق و شام و ترورهای آنان در کشورهای اروپایی باعث شد تا دولت اوباما در آمریکا و بسیاری از دیپلماتهای اروپایی در خفا، به این نتیجه برسند که ضرر داعش بیش از حکومت اسد است. درنتیجه، آنان در مقطع فوقالذکر، حضور نیروهای ایرانی را در این کشور، با تسامح بیشتری تحمل کردند.
در عراق، با فتوای آیتالله سیستانی، حشدالشعبی تشکیل شد. پرواضح بود که جمهوری اسلامی، نفوذی چشمگیر در این گروه پیدا خواهد کرد. جالبتر از همه این بود که شبهنظامیان شیعه حشدالشعبی از یکسو با کمکهای آمریکایی، ازطریق دولت عراق تجهیز میشدند و ازسوی دیگر، منافع ایران را در کشور همسایهاش تأمین میکردند.
اینها تنها جنبه خارجی قضیه بود. تهییج افکار عمومی در قالب ملیگرایی پشت چهرههایی چون قاسم سلیمانی و بازسازی چهره سپاه پاسداران که در قضایای ۸۸ بهشدت آسیب دیده بود، یک «نعمت» بود؛ چیزی مشابه جنگ هشتساله با عراق.
تمام اینها اما درپی زوال داعش، یکبهیک در آستانه تزلزل قرار گرفت. دولت ترامپ با «سیاستی دگر» روی کار آمد و اولویت را در برخورد با جمهوری اسلامی گذاشت. در عراق، حتی چهرههای شیعه تلاش کردند تا فاصله خود را با تهران حفظ کنند. نشان بدان نشان که تند و تیزترین منتقد شیعه جمهوری اسلامی، همان مقتدی صدر، متحد پیشین، بیشترین کرسیهای مجلس عراق را در انتخابات پارلمانی، نصیب خود کرد.
در آن سو، روسها دست مقامات ایرانی را در پوست گردو گذاشتند و عزم کردند تا بهتنهایی با کارت سوریه در مجامع بینالمللی بازی کنند.
در این فضا، یک «تز» در مورد رفتار سنتی جمهوری اسلامی در منطقه، بار دیگر احیا میشود.
هادی خسرو شاهین، یکی از سیاسینویسان امروز در مطبوعات ایران و پژوهشگر مهمان در مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه در تهران، که علاقه بسیاری هم به سیاستهای اکبر هاشمی رفسنجانی دارد و او را «قوامالسلطنه ثانی» مینامد، در مقالهای با عنوان «شوک شام»، توصیه کرده تا ایران برای حفظ نفوذ خود در منطقه، نگذارد که سوریه روی آرامش به خود ببیند، حتی اگر به قیمت همکاری با «نیروهای شبهنظامی رقیب» تمام شود.
او مینویسد: «در گام اول باید به سراغ مناطق باقیمانده پرتنش در سوریه رفت. تقسیم کار با روسیه برای پایاندادن به هرجومرج، فاقد مطلوبیتهای لازم بوده است. اگر قائله [غائله] در همین مناطق نیز خوابیده شود، هم روسها دستورکارهای سیاسی خود را از طریق موازنهسازیهای جدید پیش خواهند برد و هم احتمالاً دولت سوریه در میان مسکو و تهران، بهسمت بازیگر قدرتمندتر گرایش خواهد یافت».
پس جمهوری اسلامی چه باید بکند؟ از نظر خسروشاهین، از آنجا که ورود کلاسیک به درگیری سوریه برای ایران خطرناک است و ریسک بالایی دارد، باید «بازیای را طراحی ساخت که در آن، توانایی حداکثرسازی مزایا و تقلیل زیانها وجود داشته باشد».
او مینویسد: «باید با مدیریت و تداوم تنشها ازطریق نیروهای شبهنظامی رقیب، کاری کرد که دولت سوریه و حتی روسیه، تداوم حضور نظامی ایران را ضروری قلمداد کنند».
دقت بفرمایید! «مدیریت و تداوم تنشها». در سرزمینی که صدها هزار تن در آن آواره شدهاند، عزیزان خود را از دست دادهاند و هر روز در وحشت از بمب و گلوله صبح و شب را سپری میکنند، به توصیه ایشان باید تنشها را تداوم داد و آنها را مدیریت کرد.
او مینویسد: «از همینرو ضروری است بخشی از تمرکز نیروهای ایرانی و متحدانش به شمال و شرق سوریه، دوخته شود». این، یعنی چند ماه بعد از خالیکردن پشت کردها در شمال عراق، با آنها در شمال شرق سوریه ببندیم و «در این میان مناطق بحرانی دیرالزور، عدلیب [ادلب] و حتی غوطه شرقی میتواند به میزبانان استراتژی جدید تبدیل شوند».
خسروشاهین مینویسد: «در این مناطق میتوان با قاعده دشمن دشمن من، دوست من است، مطلوبیتهای لازم را برای جمهوری اسلامی بهوجود آورد». قاعده را بار دیگر بخوانید: «دشمن دشمن من، دوست من است». این، بالقوه بدان معناست که میشود حتی گروهی چون داعش را دوست دانست، زیرا دشمن دشمنان ماست. پس از آنکه سوریه بیش از پیش در هرجومرج و شلوغی اسیر شد، آنگاه از نظر ایشان، کار دستگاه دیپلماسی شروع میشود که به تمام طرفهای درگیر بگویند «ایران همچنان بهدنبال نجات اسد است».
جمهوری اسلامی دهههاست که سیاستهای خود را با ناامنسازی بهپیش میبرد. از همان دهههای نخست، آقای هاشمی رفسنجانی، مراد هادی خسروشاهین، با معامله گروگانهای غربی که بهدست شیعیان نزدیک به جمهوری اسلامی در لبنان اسیر شده بودند، اسلحه میخرید، یا آقای ولایتی متهمان ترور در خاک اروپا را با این گروگانها مبادله میکرد. امروز چنین سیاستی از افغانستان تا سوریه و از عراق تا یمن، حتی جیبوتی و نیجریه را نیز بینصیب نگذاشته است.
با اینکه سیاست بهرهبردن از ناامنسازی هرگز نادیده گرفته نشده است، لیکن بهندرت شاهد رکنویسی و فاشگویی آن در رسانههای ایران بودهایم.
مدافعان و مبلغان این سیاست، یک موضوع را نباید هرگز فراموش کنند. آرامش درازمدت برای هیچ کشوری، در سایه آشفتهکردن همسایگانش بهدست نمیآید. آسایش شما در اشک و خون سوریها نهفته نیست. با این سیاست، نهتنها خود را، بلکه مردم ایران را، انسان را و انسانیت را به قهقرا میبرید.
آنچه شما «شوک شام» مینامید، شوکی برای انسانیت است.