آیا دولت روحانی سقوط میکند؟
میتوان گفت ایران امروز در بحرانیترین وضعیت، پس از اعتراضات سال ۸۸ است. نشانههای آشکاری از بحران همهجانبهی نظام ایران وجود دارد: رکود اقتصادی، بالا رفتن ساعتی قیمتها و نرخ ارز، خروج آمریکا از برجام، تحریمهایی که در آستانهی اجراییشدناند و در کنار تمام اینها، شورشها و اعتراضات مردمی که از دیماه شروع شده و با افتوخیز، همچنان و به هر بهانهای ادامه دارد. به تمام اینها درگیری داخلی جناحهای سیاسی، اقتصاد رانتی و بیکفایتی دستگاههای اجرایی را هم اضافه کنید. مشروعیت نظام که همین یکسال پیش و در آستانهی انتخابات ریاستجمهوری به بالاترین حد خود در یک دههی اخیر رسیده بود، حالا خاطرهای بیش نیست و بهنظر میرسد شکاف طبقهی متوسط و حاکمیت که از پس انتخابات ۹۲ و انتخابات مجلس و لیست امید تا حد زیادی ترمیم شده بود، حالا تبدیل به درهای عمیقتر از سابق شده است.
یکسال پیش، هواداران روحانی و نزدیکان او هیچ تصوری از وضعیت فعلی نداشتند. دو قوه از سه قوه فتح شده بود، برجام به انجام رسیده بود، رقیب خطرناکی بهنام ابراهیم رئیسی شکست خورده بود و نهتنها قالیباف دیگر رقیب دائمی سوخته بود، بلکه اصلاحطلبها توانسته بودند اسحاق جهانگیری را هم در قامت یک رییسجمهور آتی بنشانند. حالا اما ورق برگشته و آنچه بیش از همه بهگوش میرسد، شایعهی استعفا یا کنار گذاشتن روحانی است. شایعاتی که گرچه ابتدا به رؤیای سیاسی گروهی از مخالفان تعبیر میشد، اما با سخنرانی روز چهارشنبهی روحانی مشخص شد، بحثی جدی در لایههای قدرت ایران است.
روحانی در جمع مدیران ارشد دولتی گفت: «ما ایستادگی میکنیم و جان خود را فدا میکنیم. دولت ایستادگی میکند؛ اگر کسی فکر میکند دولت میترسد یا کنار میرود، اشتباه میکند».
اما سؤال اینجاست که آیا فشارهای داخلی و خارجی، بحران اقتصادی فراگیر و ناامیدی بخشی از سبد رأی روحانی، درنهایت به سقوط دولت او میانجامد؟
مخالفان چه میخواهند؟
شاید بهنظر برسد محافظهکاران، اصولگرایان نزدیک به رهبر و شخص رهبری، در صف اول موافقان استعفای روحانی باشند. دولت تدبیر و امید در انتخاباتی پیروز شده که رقیب او مورد حمایت بخش گستردهای از نزدیکان به بیت رهبری و نیروهای نظامی سپاه و بسیج بوده است. اما در یکسال اخیر، بهجز اظهارنظرهای پراکنده هیچ نشانهی آشکاری از میل این جناح به سرنگونی روحانی بهچشم نمیخورد. حتی صحبتهای یحیی رحیمصفوی، دستیار عالی آیتالله خامنهای که گفته بود «گاهی بهنظر میرسد که اگر دولت نباشد، کشور بهتر اداره خواهد شد»، بیش از آنکه معطوف به عملکرد دولت روحانی باشد، کل پدیدهی دولتسازی در جمهوری اسلامی را نشانه رفته بود.
همچنین باید به سرمقالهی روزنامهی محافظهکار کیهان مراجعه کرد که در مخالفتی آشکار با شایعهی استعفای روحانی و سخنان سیدحسین موسویان، دیپلمات سابق نزدیک به دولت نوشت: «مگر وسط مسابقه و دستوپنجه نرمکردن با حریف، میشود تیم را یکجا کنار گذاشت و فیالفور تیم جدیدی جایگزین کرد؟ این آدرس مشکوک، چارهجویی است یا بهانهتراشی برای سرگرمی غفلتآفرین جدید؟»
محافظهکاران میدانند در شرایط فعلی، استعفای روحانی لزوماً بهمعنای حکومت آنها نیست. در فضای احساسی احتمالی بعد از این استعفا یا سقوط، جناح اصلاحطلب ممکن است با استفاده از ظرفیتهای تبلیغاتی و بازسازی پایگاه خود در طبقهی متوسط، کسی را به جانشینی روحانی برساند که فاصلهی بیشتری با کاست قدرت در ایران داشته باشد.
روحانی علیرغم تمام اختلافنظرها با حاکمیت، رییس جمهوری است برآمده از طبقهی روحانی حاکم که از ابتدای انقلاب در حساسترین مراکز نظامی و امنیتی حاضر بوده. یک هاشمی رفسنجانی ثانی که چموخم سیاست در ایران را میشناسد و از میان هر دو جناح، هواداران پرنفوذی دارد. قطعاً حذف او در شرایط فعلی، تضمینی برای این نیست که بتوان دولتی متشکل از اصولگرایان را به جانشینیاش رساند.
ضمن اینکه فعالان اقتصادی اصولگرا میدانند، در شرایط فعلی منطقهای و جهانی و در وضعیت بیسامان برجام، سروسامان دادن به اقتصاد ایران، کاری پیچیده است که انجام ندادنش میتواند اندک سرمایهی اجتماعی این جناح سیاسی را که با اشتباهات مداوم روحانی و اصلاحطلبان در این سالها جمع شده، بهکل بر باد دهد.
اما این همهی ماجرا نیست. آنچه آشکار است، روحانی و دولتش در شرایط فعلی آنچنان درگیر روزمرگیها و گذار از شرایط بحرانیاند که تمام شعارهای رأیجمعکن خود را فراموش کردهاند. حقوق شهروندی، رفع حصر، آزادی اینترنت، اعتبار پاسپورت و تمام آن شعارهای جذاب حالا خاطرهای بیش نیستند. خاطرهای که دولت گرچه گاهی تکرارشان میکند، اما عملاً هیچ قدمی برای بهثمر رساندنشان برنمیدارد. در این شرایط، اصولگرایان چرا باید قدرتی را قبضه کنند و درمعرض قضاوت عمومی قرار بگیرند، وقتی دولت بر سر کار هیچ سیاستی مخالف خواستهی آنها اجرا نمیکند؟
اصلاحطلبان، هلدادن یا پسکشیدن؟
در روزهایی که دولت روحانی و کلیت نظام دچار بحران مشروعیت شده است، اصلاحطلبان، دولت روحانی را با پا هل داده و با دست پیش میکشند. آنها مدام میکوشند خود را از دولت جدا کنند تا شکستهای روحانی گریبانشان را در افکار عمومی نگیرد؛ هرچند که بهنظر میرسد پس از انتخابات ۹۶ و ۹۲ و با دفاع قاطعانه و بیچونوچرای تمامی لایههای اصلاحطلب از انتخاب روحانی، سرنوشت دو گروه اعتدالگراو اصلاحطلب به هم دوخته شده است و فاصلهای میان این دو گروه در افکار عمومی وجود ندارد. از طرف دیگر، جدایی اصلاحطلبان از روحانی میتواند به چندپارهشدن نیروهای سیاسی اصلاحطلب بینجامد.
اصلاحطلبان دو مهرهی اصلی را به روحانی باختهاند. محمدرضا عارف که زمانی رؤیای ریاستجمهوری و بعدها ریاست مجلس داشت، حالا نهتنها سوژهی طنز کانالهای تلگرامی شده، بلکه در میان اصلاحطلبان جوان هم بهشدت با بحران اعتبار روبهروست. نامهی صد چهرهی جوان اصلاحطلب به محمد خاتمی در انتقاد از شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان به ریاست عارف و درخواست اصلاح اصلاحات، گوشهای از اختلافات درونگروهی با عارف است.
اسحاق جهانگیری، معاون اول روحانی، دومین مهرهای است که بهنظر میرسد با سقوط روحانی حذف خواهد شد. جهانگیری که در تبلیغات انتخابات ۹۶ اوج گرفته و حتی تبدیلبه «سوپر اسحاق» شده بود، پس از ماجرای گرانی ارز و سیاستهای اقتصادی روحانی، بهشدت در رسانههای مجازی مورد انتقاد قرار گرفته است.
با تمام اینها بهنظر نمیرسد که اصلاحطلبان بخواهند روحانی سقوط کند. استعفای روحانی مهمترین نقطهی اتصال اصلاحطلبان به رأس نظام را پاره خواهد کرد؛ اتصالی که در شرایط بحرانی برای تنفس آنان حیاتی است. نبود روحانی همچنین ممکن است احتمال تشکیل یک دولت شبهنظامی به ریاستجمهوری یک نظامی سابق را تقویت کند؛ اتفاقی که بههیچوجه برای اصلاحطلبان جذاب نخواهد بود. هرچهقدر که اصلاحطلبان در ساحت رسانهای خود را هوادار سپاه و حضور فرامنطقهای ایران معرفی کنند و هشتگ من سپاهیام بزنند، اما آشکار است که قدرتگرفتن سپاه میتواند تمام نقطههای اتصال آنان به حکومت را پاره کند. نقاط اتصالی که در این سالهای بعد از ۸۸، با زحمت و قدمبهقدم بافته شده است.
اصلاحطلبان در تمام این سالها کوشیدهاند به قدرت بازگردند و به رهبر ایران نزدیک شوند؛ حتی بهقیمت رنجاندن هوادارانشان، این پروژه که با رأی دماوند خاتمی شروع شد، در این سالها ترک نشده است. سقوط روحانی میتواند تمام پروژهی تعریفشده را نابود کند و حتی امید حضور یک رهبر میانهروتر در آیندهی پساز آیتالله خامنهای را نقش برآب کند.
با نگاهی به مجموع این شرایط، بهنظر نمیرسد دولت روحانی استعفا دهد یا به این زودی توسط بخشهای دیگر نظام ساقط شود. شرایط سیاسی فعلی ایران چنان آشفته است که نظام برای حفظ و بقا، احتیاج به تمام نیروهای نزدیک و همهی امکانات خود دارد. همانطور که حضور نظامی منطقهای ایران برای چانهزنیهای سیاسی خارجی مهم است، وحدت و نزدیکی گروههای سیاسی در داخل هم میتواند از گسست نیروها و هدر رفتن انرژی جمهوری اسلامی در برابر فشار داخلی و تحریم خارجی جلوگیری کند. درست به همین دلیل است که روحانی میتواند به ادامهی کجدار و مریز دوران ریاست جمهوریاش امیدوار باشد. ادامهای که شاید همراه باشد با تغییرات پیشبینینشده در خارج و داخل، و روزی دوباره ورق بازی بهنفع دولت تدبیر و امید برگردد. دولتی که البته امروز نه تدبیری برای اقتصاد دارد و نه امیدی به هوادارانش میدهد.